1. he tried to coax the child into taking his medicine
او کوشید با چرب زبانی بچه را وادار به خوردن دارو بکند.
2. He could coax tears and laughter from his audience.
[ترجمه ترگمان]او می توانست اشک و خنده حضار را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]او می تواند اشک و خنده را از مخاطبانش تحویل دهد
3. Perhaps you could coax your father into taking you to the station.
[ترجمه ترگمان]شاید بتوانی پدرت را راضی کنی که تو را به ایستگاه ببرد
[ترجمه گوگل]شاید شما پدرتان را به زادگاه خود منتقل کنید
4. Can we coax you into singing for us?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانیم شما را وادار به آواز خواندن برای ما کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما می توانیم به ما آواز بخوانیم؟
5. We watched the bear coax its cubs to enter the water.
[ترجمه ترگمان]خرس را تماشا کردیم که بچه گرک را مجبور کردیم که به داخل آب بروند
[ترجمه گوگل]ما تماشا کردیم که خرس کاج خود را برای وارد شدن به آب می برد
6. Police managed to coax the man down from the ledge.
[ترجمه ترگمان]پلیس توانست مرد را از لبه صخره پایین بکشد
[ترجمه گوگل]پلیس توانست مرد را از لبه خارج کند
7. I had to coax the information out of him.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم از او اطلاعاتی کسب کنم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم اطلاعات را از او خارج کنم
8. Try to coax him out of resigning.
[ترجمه ترگمان]سعی کن او را از این استعفا خلاص کنی
[ترجمه گوگل]سعی کنید او را از استعفا خارج کنید
9. We had to coax Alan into going to school.
[ترجمه ترگمان]ما مجبور بودیم الن را وادار به رفتن به مدرسه کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم آلن را به رفتن به مدرسه متقاعد کنیم
10. I managed to coax some money out of Dad.
[ترجمه ترگمان]تونستم چند تا پول از طرف بابا بکشم بیرون
[ترجمه گوگل]من توانستم پولی را از پدر بدهم
11. Firefighters managed to coax the man down from the roof.
[ترجمه ترگمان]Firefighters موفق شد که مرد را از پشت بوم پایین بیاورد
[ترجمه گوگل]آتش نشانان توانستند انسان را از پشت بام بگیرند
12. She had to coax the car along.
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد تا اتومبیل را همراهی کند
[ترجمه گوگل]او مجبور بود ماشین را به هم بزند
13. Jenks trying to coax Ruess' donkey, Pegasus, on to the back of a pickup truck.
[ترجمه ترگمان]جن کس جن کس سعی می کرد الاغ Ruess، Pegasus را پشت یک کامیون کوچک سوار کند
[ترجمه گوگل]جنکس تلاش به هم محور خر Ruess به، اسب بزرگ، به پشت یک وانت
14. For years, Kim Gerlich has tried to coax her parents and her husband into starting a family business.
[ترجمه ترگمان]سال ها است که کیم Gerlich تلاش کرده است تا پدر و مادرش و شوهرش را وادار کند کسب وکار خانوادگی خود را آغاز کند
[ترجمه گوگل]سالهاست کیم جرلیچ تلاش کرده است تا والدینش و همسرش را به راه اندازی یک تجارت خانوادگی هدایت کند
15. When a rare disagreement arose, he tried to coax stragglers along or simply found a more acceptable phrasing.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که اختلافی نادر درگرفت، او تلاش کرد تا افراد سرگردان را با ناز و نوازش ناز و نوازش کند یا به سادگی یک عبارت مقبول و قابل قبولی پیدا کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک اختلاف نادر بوجود آمد، او سعی کرد تا در کنار هم قرار بگیرد یا به راحتی تصحیح پذیری پیدا کند