کلمه جو
صفحه اصلی

browse


معنی : چریدن
معانی دیگر : (در مورد حیوان) شاخ و برگ نرم را خوردن، سرشاخه خوردن، چریدن و گزیدن سرشاخه، جویدن، دستچین کردن، جسته گریخته خواندن، شاخ و برگ نرم درخت و بته (که حیوانات می خورند)، جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن

انگلیسی به فارسی

(حیوان) چریدن


گشتی زدن، نگاه کردن، گشت زدن


چَرا، علف، شاخ و برگ، سرشاخه


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: browses, browsing, browsed
(1) تعریف: to graze or feed on.
مترادف: graze
مشابه: eat, nibble

- Cattle are browsing the grass.
[ترجمه Yousef] گاوها درحال چریدن علف هستند.
[ترجمه ترگمان] گاوها در حال مرور علف ها هستند
[ترجمه گوگل] گاو در حال دیدن چمن است

(2) تعریف: to look through (a book, magazine, or the like) in a leisurely way.
مترادف: look over
متضاد: pore
مشابه: leaf through, scan, skim, thumb
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to graze or feed on growing plants.
مترادف: graze, pasture
مشابه: eat, feed, nibble

(2) تعریف: to examine items in a leisurely way.
مترادف: poke around
مشابه: shop, window-shop

- I'm just browsing, not shopping.
[ترجمه مهسا] فقط جستجو میکنم، در حال خرید نیستم
[ترجمه ترگمان] فقط مرور می کنم، نه خرید
[ترجمه گوگل] من فقط در حال مرور، خرید نیستم
اسم ( noun )
مشتقات: browser (n.)
• : تعریف: new plant growth, such as shoots, leaves, and the like, that is suitable for grazing.
مشابه: grass, shoots

• act of grazing; food eaten while grazing; perusal, superficial glance
graze, pasture; leaf through a book, peruse a book; wander and look at one's leisure; (computers) look over and explore searching for particular files or information on the world wide web, view data, surf the internet
if you browse through a book or magazine, you look through it in a casual way.
if you browse in a shop, you look at things in a casual way, without intending to buy anything. verb here but can also be used as a count noun with a supporting word or phrase. e.g. i had a browse in the children's picture book section.
when animals browse or browse an area or particular plant, they feed on that area or plant.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] مرور کردن - مرورکردن . اکتشاف - جستجو محتویات شبکه جهانی یا اینترنت . جستجو ی محتویات یم دیسک گردان یا شبکه کاپیوتر از میان کامپیوترهای شبکه در زمانی خاص و به طور خودکارانتخاب می شود.

مترادف و متضاد

چریدن (فعل)
graze, grass, burn, browse, pasture

look around; look through


Synonyms: check over, dip into, examine cursorily, feed, flip through, get the cream, give the once over, glance at, graze, hit the high spots, inspect loosely, leaf through, nibble, once over lightly, pass an eye over, peruse, read, read here and there, riffle through, riff through, run through, scan, skim, skip through, survey, thumb through wander


جملات نمونه

1. I stopped in several bookstores to browse.
[ترجمه عسگر] در چندین کتافروشی ایستادم تا جست و جو کنم
[ترجمه ترگمان]در چندین کتابفروشی ها ایستادم تا مرور کنم
[ترجمه گوگل]من در چندین کتاب فروشی متوقف شدم تا فهرست کنم

2. We had a quick browse around the shops.
[ترجمه ترگمان]به اطراف مغازه ها سرک کشیدیم
[ترجمه گوگل]ما یک فروشگاه سریع در اطراف فروشگاه داشتیم

3. We went for a browse around an antique shop.
[ترجمه روشنک کاشفی] ما برای گشت زدن و نگاه کردن به یک مغازه ی عتیقه فروشی رفتیم.
[ترجمه ترگمان]ما دنبال یه گشت و گذار اطراف یه مغازه آنتیک فروشی گشتیم
[ترجمه گوگل]ما برای مرور یک فروشگاه عتیقه رفتیم

4. The gift shop is well worth a browse.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه هدیه ارزش مرور دارد
[ترجمه گوگل]فروشگاه هدیه به ارزش فهرست

5. I had a browse through the books on his desk.
[ترجمه ترگمان]من مشغول بررسی کتاب های روی میزش بودم
[ترجمه گوگل]من از طریق کتاب روی میز خود مرور کردم

6. Slow music encourages supermarket-shoppers to browse longer but spend more.
[ترجمه ترگمان]موسیقی کند خریداران سوپر مارکت را تشویق می کند که طولانی تر بگردند اما بیشتر خرج کنند
[ترجمه گوگل]موسیقی آهسته خریداران فروشگاه های سوپرمارکت را برای مرور طولانیتر اما بیشتر خرج می کنند

7. You are welcome to come in and browse.
[ترجمه ترگمان]خوش آمدید داخل شوید و مرور کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید وارد شوید و فهرست کنید

8. Learn to browse, seeking out unfamiliar authors and new books alike.
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که مرور کنید، به دنبال نویسندگان ناآشنا و کتاب های جدید باشید
[ترجمه گوگل]یاد بگیرید که به دنبال یافتن نویسندگان ناآشنا و کتابهای جدید بگردید

9. You may browse in the shops without being shadowed or prodded into buying.
[ترجمه ترگمان]ممکن است شما به مغازه ها نگاه کنید، بدون اینکه به دنبال سایه و یا ترغیب به خرید باشید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است در مغازه ها بدون سایه و یا خریداری کنید

10. To browse the groups, click inside the Newsgroups window and scroll up and down using your arrow keys or mouse wheel.
[ترجمه ترگمان]برای مرور این گروه ها، در داخل پنجره Newsgroups کلیک کرده و از کلیدهای فلش یا چرخ موشی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای مرور گروه ها، در داخل پنجره Newsgroups کلیک کنید و با استفاده از کلیدهای جهت دار یا چرخ موس خود را به بالا و پایین پیمایش کنید

11. In the next window, browse to the file's location on your hard drive and select it, then click Next.
[ترجمه ترگمان]در پنجره بعدی، روی دیسک سخت خود به محل فایل بروید و آن را انتخاب کنید، سپس روی Next کلیک کنید
[ترجمه گوگل]در پنجره بعدی، به محل فایل بر روی هارد دیسک خود بروید و آن را انتخاب کنید، سپس روی Next کلیک کنید

12. Users now wanted to connect to the Internet, browse the World Wide Web, send e-mail and read newsgroup messages.
[ترجمه ترگمان]کاربران اکنون می خواهند به اینترنت وصل شوند، وب گسترده اینترنت را مرور کنند، ایمیل ارسال کنند و پیام های خبری را بخوانند
[ترجمه گوگل]کاربران اکنون می خواهند به اینترنت متصل شوند، وب سایت را مرور می کنند، ایمیل ها را ارسال و پیام های گروه های خبری را بخوانند

13. The pier will bring more tourists, who will browse the boutiques and souvenir stores before boarding their ship at night.
[ترجمه ترگمان]این اسکله گردشگران بیشتری را به همراه خواهد آورد، که قبل از سوار شدن به کشتی در شب به فروشگاه ها و فروشگاه های سوغاتی خواهند رفت
[ترجمه گوگل]اسکله توریست های بیشتری را خواهد یافت که بوتیک ها و فروشگاه های سوغات را قبل از سوار شدن به کشتی خود مرور می کنند

14. Occasionally I treated myself to a half hour browse in a bookshop.
[ترجمه ترگمان]گهگاه در یک کتاب فروشی نیم ساعتی با خودم رفتار می کردم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من در یک کتابفروشی به نیم ساعت نگاه کردم

browse among/through

(کتاب) ورق زدن، نگاه سرسری کردن به


پیشنهاد کاربران

رفتن به بازار و چرخیدن در اون

جستجو کردن

گشت و گذار

چریدن

Window shopping


پرسه زدن در بازار

نگاه انداختن به طور سریع

در کامپیوتر بهترین معنا، مشاهده است.
browse mode = حالت نمایش

چرخیدن در بازار و سرسری نگاه کردن.

جست و جو کردن

جست و جو کردن ، مرور کردن

چرخیدن در بازار

رجوع کردن


نگاه کردن، گشتی زدن

در مغازه پرسه زدن و دیدن کالاها بدون اینکه قصد خرید کالای خاصی را داشته باشید

going forest to browse the memories


نگاه کردن به چیزهای زیادی بدون توجه به یک چیز مثلا در بازار استفاده میشود
Ex:I am just browsing
من فقط دارم نگاه میکنم.

browse ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: سرچره
تعریف: هرنوع گیاه چوبی مناسب برای سرچری حیوانات اهلی و وحشی به ویژه سم داران


کلمات دیگر: