1. brittle tones
آهنگ های کوتاه و تیز
2. a brittle alliance
اتحاد زودشکن
3. his brittle knocking on the door was familiar
صدای تق تق در زدن او آشنا بود.
4. peanut brittle
آب نبات بادام زمینی
5. a dead tree with brittle branches
درخت خشک با شاخه های شکننده
6. the ottoman empire had become brittle
امپراطوری عثمانی آسیب پذیر شده بود.
7. As you get older your bones become increasingly brittle.
[ترجمه ترگمان]وقتی پیرتر می شوید استخوان های شما به طور فزاینده ای ترد می شوند
[ترجمه گوگل]همانطور که بزرگتر می شوید، استخوان ها به طور فزاینده ای شکننده می شوند
8. The paint was brittle with age.
[ترجمه ترگمان]رنگ با گذشت زمان شکننده بود
[ترجمه گوگل]رنگ با سن بسیار شکننده بود
9. The pond was covered in a brittle layer of ice.
[ترجمه ترگمان]برکه با لایه ای از یخ پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]این حوضچه در یک لایه ی شکننده ای از یخ پوشیده شده است
10. She was diagnosed as having brittle bones.
[ترجمه ترگمان]او تشخیص داده شد که استخوان های ترد دارد
[ترجمه گوگل]او به عنوان استخوان های شکننده تشخیص داده شد
11. The orchestra was brittle in tone.
[ترجمه ترگمان]ارکستر در صدایش ضعیف و شکننده بود
[ترجمه گوگل]ارکستر به تنهایی شکننده بود
12. He spoke with the brittle confidence of someone who, underneath, was very worried.
[ترجمه ترگمان]او با اعتماد به نفس شکننده کسی که در زیر آن ها بود، خیلی نگران بود
[ترجمه گوگل]او با اعتماد کافی به کسی که در زیر، بسیار نگران بود صحبت کرد
13. The pizza base retains its crispness without becoming brittle.
[ترجمه ترگمان]پایه پیتزا بدون ترد شدن، crispness خود را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]پایه پیتزا، بدون ترد شدن، خود را حفظ می کند
14. 'Not at all,' she said in a brittle voice, avoiding his eye.
[ترجمه ترگمان]با صدایی ضعیف و شکننده گفت: نه اصلا
[ترجمه گوگل]او گفت: 'در همه چیز، صدای شکننده، از چشم او اجتناب کرد
15. She gave a brittle laugh and turned away.
[ترجمه ترگمان]او خندید و رویش را برگرداند
[ترجمه گوگل]او یک خنده شکننده داشت و برگشت
16. Pine is brittle and breaks.
[ترجمه ترگمان]پاین ترد و ترد است
[ترجمه گوگل]کاج شکننده و شکسته است