کلمه جو
صفحه اصلی

checkpoint


معنی : محل بازرسی وسائط نقلیه، نقطه مقابله
معانی دیگر : (در مرزها و راه ها و غیره) باجه ی بازرسی، پاسگاه بازرسی

انگلیسی به فارسی

نقطه مقابله


محل بازرسی وسائط نقلیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a place where something is halted for inspection, esp. a border station where the documents or vehicles of travelers are inspected.

• inspection point (generally on a road or border)
a checkpoint is a place where traffic has to stop and be checked.
programming company founded in israel that specializes in producing sophisticated systems for protection and information security on the internet
inspection station

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] نقطه ی مقابل، نقطه ی بررسی، نقطه ی مقابله، نقطه ی وارسی
[حسابداری] نقطه مقابله
[کامپیوتر] نقطه آزمایش ش، نقطه مقابله .

مترادف و متضاد

محل بازرسی وسائط نقلیه (اسم)
checkpoint

نقطه مقابله (اسم)
checkpoint

جملات نمونه

1. There was an army checkpoint at the frontier.
[ترجمه ترگمان]پایگاه نظامی در مرز بود
[ترجمه گوگل]یک پاسگاه بازرسی ارتش در مرز وجود داشت

2. The soldier stopped the motorist at a roadside checkpoint.
[ترجمه ترگمان]این سرباز راننده را در یک ایست بازرسی کنار جاده ای متوقف کرد
[ترجمه گوگل]سرباز راننده را در یک ایست بازرسی جاده متوقف کرد

3. The police waved our car through the border checkpoint.
[ترجمه ترگمان]پلیس اتومبیل ما را در ایست بازرسی مرزی تکان داد
[ترجمه گوگل]پلیس ماشین ما را از طریق بازرسی مرزی حرکت داد

4. We were stopped at the checkpoint.
[ترجمه ترگمان]تو محل بازرسی توقف کردیم
[ترجمه گوگل]ما در ایست بازرسی متوقف شدیم

5. The checkpoint was abandoned as militarily indefensible.
[ترجمه ترگمان]این ایست بازرسی به صورت نظامی غیرقابل دفاع رها شده بود
[ترجمه گوگل]ایست بازرسی از نظر نظامی غیر قابل قبول رها شد

6. There are border guards at the checkpoint crossing.
[ترجمه ترگمان]نگهبانان مرزی در گذرگاه ایست بازرسی وجود دارند
[ترجمه گوگل]در پاسگاه بازرسی مرزبانان وجود دارند

7. The car failed to stop at an army checkpoint.
[ترجمه ترگمان]این خودرو نتوانست در یک ایست بازرسی ارتش توقف کند
[ترجمه گوگل]این ماشین موفق به توقف در ایست بازرسی ارتش نشد

8. Checkpoint Charlie used to be the most famous border crossing between East and West Berlin.
[ترجمه ترگمان]ایست بازرسی چارلی مشهورترین گذرگاه مرزی بین شرق و غرب برلین بود
[ترجمه گوگل]Checkpoint Charlie معروف ترین مرز عبور بین شرق و غرب برلین بود

9. Save a few for the checkpoint at the gate.
[ترجمه ترگمان]چند نفر را برای ایست بازرسی در دروازه نگهداری کنید
[ترجمه گوگل]تعداد کمی برای بازرسی در دروازه ذخیره کنید

10. After going through the checkpoint once, it will seem like a breeze.
[ترجمه ترگمان]پس از عبور از ایست بازرسی، به نظر باد می آید
[ترجمه گوگل]پس از گذر از یک ایست بازرسی، یک نسیم به نظر می رسد

11. To reach East Berlin they must cross through Checkpoint Charlie, not far from their outpost.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای رسیدن به شرق برلین باید از ایست بازرسی چارلی عبور کنند، نه چندان دور از پاسگاه
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به برلین شرقی آنها باید از طریق Checkpoint چارلی عبور کنند، نه دور از پاسگاه

12. Tourist visas are issued at any border checkpoint.
[ترجمه ترگمان]ویزای توریستی در هر ایست بازرسی مرزی صادر می شود
[ترجمه گوگل]ویزای توریستی در هر نقطه بازرسی مرزی صادر می شود

13. The first step as you approach the checkpoint is to park your car in the parking lot on the north side.
[ترجمه ترگمان]اولین قدم که به این پست بازرسی نزدیک می شوید این است که اتومبیل خود را در پارکینگ قسمت شمالی پارک کنید
[ترجمه گوگل]اولین گام به سمت ایستگاه بازرسی است که پارک ماشین خود را در پارکینگ در سمت شمالی قرار دهید

14. On either side of the well-guarded checkpoint stretched wire fences, barbed-wire entanglements and minefields.
[ترجمه ترگمان]در هر دو طرف محل بازرسی، حصار سیمی، سیم خاردار و میدان های مین کشیده شده بود
[ترجمه گوگل]در هر طرف از ایست بازرسی حراست از نرده های سیم، سیمهای خاردار سیم و میدان های مین های زاویه دار عبور می کنند

15. I drove gingerly past the security check points.
[ترجمه ترگمان]من با احتیاط از کنار points امنیتی رد شدم
[ترجمه گوگل]من به سختی از نقاط بازرسی امنیتی عبور می کردم

16. The check points went up, the armed police came out, and the traffic backed up for blocks.
[ترجمه ترگمان]ایست های بازرسی بالا رفتند، پلیس مسلح بیرون آمد و رفت و آمد خودروها برای مسدود کردن بلوک ها مورد حمایت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]نقاط بررسی افزایش یافت، پلیس مسلح بیرون آمد، و ترافیک برای بلوک ها پشتیبانی شد

17. Participants received hints of next check point upon completion of tasks.
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگان نشانه هایی از نقطه بررسی بعدی را پس از تکمیل وظایف دریافت کردند
[ترجمه گوگل]شرکتکنندگان پس از تکمیل وظایف، نکات مربوط به نقطه کنترل بعدی را دریافت کردند

18. Check point should be set on water drainage riser each level. It should be set at lowest level and highest level which has sanitary fittings.
[ترجمه ترگمان]نقطه بررسی باید بر روی زه کشی آب در هر سطح تنظیم شود آن باید در پایین ترین سطح و بالاترین سطح که دارای تجهیزات بهداشتی است تنظیم شود
[ترجمه گوگل]نقطه بازرسی باید بر روی سطح آب زهکشی آب تنظیم شود این باید در پایین ترین سطح و بالاترین سطح که دارای اتصالات بهداشتی است

19. It created another check point at Taipan branch.
[ترجمه ترگمان]این شاخه یک ایست بازرسی دیگر در شعبه Taipan ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]این یک نقطه بازرسی دیگر در شعبه تایپان ایجاد شد

20. Finally[Sentence dictionary], check point and access control was used for tolerance and security of the system.
[ترجمه ترگمان]در نهایت [ فرهنگ لغت نامه ]، نقطه کنترل و کنترل دسترسی برای تحمل و امنیت سیستم مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در نهایت [Dictionary dictionary]، نقطه چک و کنترل دسترسی برای تحمل و امنیت سیستم مورد استفاده قرار گرفت

21. The courier assisted the tourists at the custom check point.
[ترجمه ترگمان]پیک به توریست ها در نقطه بازرسی گمرک کمک کرد
[ترجمه گوگل]پیک به گردشگران در نقطه چک سفارشی کمک کرد

22. In order to get high reliability, check point technology is adopted to implement automatic fault recovery.
[ترجمه ترگمان]به منظور دستیابی به قابلیت اطمینان بالا، تکنولوژی نقطه کنترل برای پیاده سازی بهبود خطای خودکار اتخاذ شده است
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن قابلیت اطمینان بالا، فن آوری نقطه تیک تایید برای به روز رسانی خودکار خطا اتخاذ شده است

23. For these reasons also, it is hard to fit in any check points at intermediate levels in the hierarchy.
[ترجمه ترگمان]به همین دلایل، تناسب در هر نقطه کنترل در سطوح میانی در سلسله مراتب کار دشواری است
[ترجمه گوگل]به همین دلایل هم سخت است که در هر نقطه کنترل در سطوح متوسط ​​در سلسله مراتب قرار گیرد

24. Participants completed tasks and then received hints of the next check point.
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگان وظایف را به پایان رساندند و سپس نکاتی از نقطه کنترل بعدی دریافت کردند
[ترجمه گوگل]شرکت کنندگان وظایف را تکمیل کردند و سپس نکات مربوط به نقطه بازرسی را دریافت کردند

25. A private television station said the blast hit a security check point.
[ترجمه ترگمان]یک ایستگاه تلویزیونی خصوصی گفت که این انفجار به یک ایست بازرسی امنیتی رسید
[ترجمه گوگل]یک ایستگاه تلویزیونی خصوصی گفت که این انفجار به یک نقطه بازرسی امنیتی ضربه زده است

26. At least, we find out the score and monitoring indicators for each other by their check point. We also find out the diverseness on peak, trough, state and cycle by the graph of time series.
[ترجمه ترگمان]حداقل، ما نمره و شاخص های پایش برای یکدیگر را با توجه به نقطه کنترل خود پیدا می کنیم ما همچنین the را در پیک، ناوه، ایالت و چرخه از طریق نمودار سری های زمانی می یابیم
[ترجمه گوگل]حداقل، نمره و شاخص های مانیتورینگ را برای هر یک از طرف ها توسط نقطه چک خود می بینیم ما همچنین با توجه به نمودار سری زمانی، تنوع در اوج، چگالی، حالت و چرخه را می بینیم

27. Every team is free to choose its own route from control point to check point.
[ترجمه ترگمان]هر تیم برای انتخاب مسیر خود از نقطه کنترل تا نقطه کنترل آزاد است
[ترجمه گوگل]هر تیم آزاد است که مسیر خود را از نقطه کنترل تا نقطه کنترل انتخاب کند

پیشنهاد کاربران

ایست بازرسی

محل بازرسی - نقطه مقابله - باجه بازرسی - پاسگاه بازرسی

گلوگاه

نقاط کنترلی ، وقت بازبینی

پست بازرسی

مرحله بررسی


کلمات دیگر: