1. to comb a house for a missing book
برای یافتن یک کتاب مفقود خانه را گشتن
2. to comb one's hair
موی خود را شانه زدن
3. to comb the tangles out of one's hair
با شانه پیچ خوردگی گیسوی خود را برطرف کردن
4. a plastic comb
شانه ی پلاستیکی
5. she passed the comb through her hair
شانه را بر موی خود کشید.
6. it is hard to comb kinked hair
شانه کردن گیسوی ژولیده سخت است.
7. the teeth of a comb
دندانه های شانه
8. it was not easy to comb the girl's snarled hair
شانه کردن گیسوی ژولیده ی آن دختر آسان نبود.
9. go over with a fine-toothed comb
با کمال دقت بررسی و امتحان کردن
10. I have to comb my hair.
[ترجمه ترگمان]باید موهام رو شونه کنم
[ترجمه گوگل]من باید موهایم را شانه کنم
11. Don't forget to comb your hair before you go out.
[ترجمه niaz .] فراموش نکنی قبل از اینکه بیرون بروید موهای خود را شانه کنید
[ترجمه ترگمان]یادت نره قبل از اینکه بری موهات رو شونه کنی
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که قبل از اینکه بیرون بریزید، موهایتان را شانه کنید
12. He quickly dragged a comb through his hair.
[ترجمه ترگمان]به سرعت دستی به موهایش کشید
[ترجمه گوگل]او به سرعت از طریق موهایش شانه کشید
13. She bent to retrieve her comb from the floor.
[ترجمه ترگمان]خم شد تا شانه خود را از زمین بردارد
[ترجمه گوگل]او خم شد تا شانه اش را از کف باز کند
14. Your hair needs a good comb.
[ترجمه ترگمان]موهات به یه شونه خوب احتیاج داره
[ترجمه گوگل]موهای شما نیاز به یک شانه خوب دارد
15. She raked a comb through her hair.
[ترجمه ترگمان]موهای سرش را شانه کرد
[ترجمه گوگل]او یک شانه را از طریق موهایش گذاشت
16. She ran a comb through her tangled hair.
[ترجمه ترگمان]موهایش را با موهای آشفته و درهم گره کرد
[ترجمه گوگل]او یک شانه را از طریق موی درهم و برهم زد
17. She gave her hair a comb.
[ترجمه مريم] او موى خود راشانه کرد
[ترجمه ترگمان]موهایش را شانه کرد
[ترجمه گوگل]او موی خود را به شانه آورد
18. We use a comb to tidy our hair.
[ترجمه ترگمان]از یه شونه برای مرتب کردن موهات استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای رفع موهایمان از شانه استفاده می کنیم