(کامپیوتر) دستگاه داده پردازی مرکزی، فرآیندگر مرکزی، واحد پردازش مرکزی
central processing unit
(کامپیوتر) دستگاه داده پردازی مرکزی، فرآیندگر مرکزی، واحد پردازش مرکزی
انگلیسی به فارسی
(کامپیوتر) دستگاه دادهپردازی مرکزی، فرآیندگر مرکزی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (in computing) the part of a computer that interprets program commands and executes its instructions.
• unit which performs data processing and controls all units of a computer, "brain" of a computer
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] دستگاه پردازش مرکزی در کامپیوتر
[کامپیوتر] واحد پردازنده مرکزی، واحد پردازش مرکزی . - واحد پردازش مرکزی - نگاه کنید به cpu
[ریاضیات] واحد پردازش مرکزی، واحد پردازنده ی مرکزی، واحد پردازشگر، واحد مرکزی پروش داده ها، پردازشگر مرکزی
[برق و الکترونیک] واحد پردازشگر مرکزی
[کامپیوتر] واحد پردازنده مرکزی، واحد پردازش مرکزی . - واحد پردازش مرکزی - نگاه کنید به cpu
[ریاضیات] واحد پردازش مرکزی، واحد پردازنده ی مرکزی، واحد پردازشگر، واحد مرکزی پروش داده ها، پردازشگر مرکزی
[برق و الکترونیک] واحد پردازشگر مرکزی
جملات نمونه
1. The multiprocessor version of the R4000 central processing unit is expected, finally, in November.
[ترجمه ترگمان]نسخه multiprocessor واحد پردازش مرکزی R۴۰۰۰ انتظار می رود که در نهایت در ماه نوامبر
[ترجمه گوگل]نسخه چند پردازنده از پردازنده مرکزی R4000 انتظار می رود، در نهایت، در ماه نوامبر
[ترجمه گوگل]نسخه چند پردازنده از پردازنده مرکزی R4000 انتظار می رود، در نهایت، در ماه نوامبر
2. Now I want to upgrade the Central Processing Unit.
[ترجمه ترگمان]اکنون من می خواهم واحد پردازش مرکزی را ارتقا دهم
[ترجمه گوگل]اکنون میخواهم واحد پردازش مرکزی را ارتقا دهم
[ترجمه گوگل]اکنون میخواهم واحد پردازش مرکزی را ارتقا دهم
3. Aron is being held without bail at the Central Processing Unit in Rockville.
[ترجمه ترگمان]آرون بدون قید وثیقه در واحد پردازش مرکزی در Rockville نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]آرون بدون وثیقه در واحد پردازش مرکزی در راکویل برگزار می شود
[ترجمه گوگل]آرون بدون وثیقه در واحد پردازش مرکزی در راکویل برگزار می شود
4. The microprocessor is a central processing unit on a single chip.
[ترجمه ترگمان]The یک واحد پردازش مرکزی بر روی یک چیپ واحد است
[ترجمه گوگل]ریزپردازنده یک پردازش مرکزی در یک تراشه است
[ترجمه گوگل]ریزپردازنده یک پردازش مرکزی در یک تراشه است
5. The central processing unit - CPU is the brain of the computer.
[ترجمه ترگمان]واحد پردازش مرکزی - واحد پردازش مرکزی مغز رایانه است
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی - CPU مغز رایانه است
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی - CPU مغز رایانه است
6. A computer usually consists of input, central processing unit ( CPU ) and output.
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر معمولا شامل ورودی، واحد پردازش مرکزی (CPU)و خروجی است
[ترجمه گوگل]یک رایانه معمولا شامل ورودی، واحد پردازش مرکزی (CPU) و خروجی است
[ترجمه گوگل]یک رایانه معمولا شامل ورودی، واحد پردازش مرکزی (CPU) و خروجی است
7. Central Processing Unit. The part of a processor that executes instructions.
[ترجمه ترگمان]واحد پردازش مرکزی بخشی از یک پردازنده که دستورالعمل را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی بخشی از پردازنده ای که دستورالعمل ها را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی بخشی از پردازنده ای که دستورالعمل ها را اجرا می کند
8. A silicon chip that contains central processing unit.
[ترجمه ترگمان]یک تراشه سیلیکونی که شامل واحد پردازش مرکزی است
[ترجمه گوگل]تراشه سیلیکونی که شامل واحد پردازش مرکزی است
[ترجمه گوگل]تراشه سیلیکونی که شامل واحد پردازش مرکزی است
9. Windows works by timesharing the central processing unit ( CPU ).
[ترجمه ترگمان]ویندوز با timesharing واحد پردازش مرکزی (CPU)کار می کند
[ترجمه گوگل]ویندوز با به اشتراک گذاری واحد پردازش مرکزی (CPU) کار می کند
[ترجمه گوگل]ویندوز با به اشتراک گذاری واحد پردازش مرکزی (CPU) کار می کند
10. A central processing unit ( CPU ) that consists of only one large scale integrated circuit.
[ترجمه ترگمان]یک واحد پردازش مرکزی (CPU)که تنها شامل یک مدار مجتمع بزرگ است
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی (CPU) که تنها از یک مدار مجتمع در مقیاس بزرگ تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی (CPU) که تنها از یک مدار مجتمع در مقیاس بزرگ تشکیل شده است
11. The invention integrates multiple functions into the central processing unit, unitedly operates through the operation panel, and is convenient for both centralized control and use.
[ترجمه ترگمان]اختراع چندین تابع را در واحد پردازش مرکزی ادغام می کند، unitedly از طریق پانل عملکرد عمل می کند، و هم برای کنترل متمرکز و هم برای استفاده مناسب است
[ترجمه گوگل]اختراع توابع چندگانه را در واحد پردازش مرکزی ادغام می کند، به طور مشترک از طریق پانل عملیات عمل می کند و برای کنترل و استفاده متمرکز مناسب است
[ترجمه گوگل]اختراع توابع چندگانه را در واحد پردازش مرکزی ادغام می کند، به طور مشترک از طریق پانل عملیات عمل می کند و برای کنترل و استفاده متمرکز مناسب است
12. A storage buffer in the central processing unit of a computer.
[ترجمه ترگمان]یک حافظه میانی در واحد پردازش مرکزی یک کامپیوتر
[ترجمه گوگل]یک بافر ذخیره در واحد پردازش مرکزی یک کامپیوتر
[ترجمه گوگل]یک بافر ذخیره در واحد پردازش مرکزی یک کامپیوتر
13. The central processing unit (CPU) in an embedded system invokes the reset vector to start a program at a known address in flash/ROM.
[ترجمه ترگمان]واحد پردازش مرکزی (CPU)در یک سیستم تعبیه شده، از بردار پشتیبان برای شروع یک برنامه در یک آدرس مشخص در حافظه فلش \/ حافظه درخواست می کند
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی (CPU) در یک سیستم جاسازی شده، یک بردار بازنشانی را برای شروع یک برنامه در یک آدرس شناخته شده در فلش / ROM فراخوانی می کند
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی (CPU) در یک سیستم جاسازی شده، یک بردار بازنشانی را برای شروع یک برنامه در یک آدرس شناخته شده در فلش / ROM فراخوانی می کند
14. Central Processing Unit. The part a processor that executes instructions.
[ترجمه ترگمان]واحد پردازش مرکزی قسمتی از پردازنده که دستورالعمل را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی بخشی یک پردازنده ای است که دستورالعمل ها را اجرا می کند
[ترجمه گوگل]واحد پردازش مرکزی بخشی یک پردازنده ای است که دستورالعمل ها را اجرا می کند
پیشنهاد کاربران
central processing unit ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: واحد پردازش مرکزی
تعریف: واحدی در رایانه که تفسیر و اجرای دستورالعمل ها و همچنین واپایش سایر واحدهای رایانه را بر عهده دارد
واژه مصوب: واحد پردازش مرکزی
تعریف: واحدی در رایانه که تفسیر و اجرای دستورالعمل ها و همچنین واپایش سایر واحدهای رایانه را بر عهده دارد
کلمات دیگر: