کلمه جو
صفحه اصلی

collate


معنی : مقابله کردن، تطبیق کردن، مقابله وتطبیق کردن
معانی دیگر : (متن ها و آمار و غیره) مقابله کردن، همسنجی کردن، مقایسه کردن، واخواندن، (صفحات یا بخش های کتاب یا اسناد و غیره را) مرتب کردن، سامانبندی کردن، منظم کردن، (برای چاپ) آماده کردن

انگلیسی به فارسی

مقابله و تطبیق کردن


تلفیق


جمع کن، مقابله وتطبیق کردن، مقابله کردن، تطبیق کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: collates, collating, collated
• : تعریف: to stack the pages in the correct order.

- The teacher collated her syllabus.
[ترجمه ترگمان] معلم برنامه syllabus را تهیه کرد
[ترجمه گوگل] معلم برنامه درسی خود را در بر داشت

• compare critically, verify, gather, sort
when you collate pieces of information, you gather them all together and examine them.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تلفیق کردن، مرتب کردن، مقابله کردن، تلفیق . - تلقین کردن، تلقین مرتب کردن صفحات چاپی قبل از آن که به صورت کتاب در آید . برخی از دستگاههای فتوکپی، تلفیق نوشته های چند صفحه ای را به طور خودکار انجام می دهند . وقتی چندین کپی از یک نوشته چاپ کردید، اگر می خواهدی صفحات به طور مرتب و حیح چاپ شوند . " collate " را انتخاب کنید ؛ تمام نوشته بیش از یک بار به چاپگر فرستاده می شود . اما اگر " collate" را انتخاب نکنید، ابتدا چندین کپی از صفحه ی 1، سپس چندین کپی از صفحه 2 و ... خواهید داشت پس با انتخاب collate چاپ سریعتر می شود، زیرا چاپگر هر صفحه را یک بار دریافت می کند . فرمان تکرار چاپ هر صفحه نیز به هماره آن صفحه خواهد بود.
[ریاضیات] مقابله و تطبیق کردن

مترادف و متضاد

sort collection


مقابله کردن (فعل)
confront, contrast, verify, compare, check, collate

تطبیق کردن (فعل)
fit, match, reconcile, tally, compare, check, collate, jibe

مقابله و تطبیق کردن (فعل)
collate

Synonyms: adduce, analogize, assemble, bracket, collect, compare, compose, contrast, examine, gather, group, match, order, relate, verify


جملات نمونه

1. The photocopier will collate the documents for you.
[ترجمه ترگمان]دستگاه فتوکپی اسناد و مدارک شما را بررسی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]فتوکپی این اسناد را برای شما جمع آوری می کند

2. A computer system is used to collate information from across Britain.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم کامپیوتری برای جمع آوری اطلاعات از سراسر بریتانیا مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک سیستم کامپیوتری برای جمع آوری اطلاعات از سراسر انگلستان استفاده می شود

3. The information system used to collate these statistics is presumably extensive and costly.
[ترجمه ترگمان]سیستم اطلاعاتی که برای collate این آمارها استفاده می شود، احتمالا زیاد و پر هزینه است
[ترجمه گوگل]سیستم اطلاعاتی که برای جمع آوری این آمار استفاده می شود احتمالا گسترده و پر هزینه است

4. Kaye's role was collate and to act as guide.
[ترجمه ترگمان]نقش کی collate بود و به عنوان راهنما عمل می کرد
[ترجمه گوگل]نقش کی نقش واسطه بود و به عنوان راهنما عمل می کرد

5. Local councils will then have to collate the information and send out bills with details of the valuations put on houses.
[ترجمه ترگمان]سپس شوراهای محلی باید اطلاعات را به اشتراک بگذارند و لوایح را با جزییات of هایی که در مورد خانه ها قرار می دهند، ارسال نمایند
[ترجمه گوگل]شورای محلی پس از آن باید اطلاعات را جمع آوری و صورتحساب را با جزئیات ارزیابی ها در خانه ها ارسال کنند

6. They collate information about their opponent.
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره حریف خود اطلاعات کسب می کنند
[ترجمه گوگل]آنها اطلاعات مربوط به حریفشان را جمع می کنند

7. Collate to gather separate sections or leaves of a book together in the correct order for binding.
[ترجمه ترگمان]Collate برای جمع آوری قسمت های جداگانه و یا برگ های یک کتاب با یکدیگر به ترتیب صحیح برای اتصال
[ترجمه گوگل]برای جمع آوری بخش های جداگانه یا برگ های یک کتاب با هم در جهت صحیح برای اتصال، جمع کنید

8. Some one who can understand and collate medical notes is worth their weight in gold.
[ترجمه ترگمان]کسی که می تواند notes پزشکی را درک کند ارزش آن ها را در طلا ارزش دارد
[ترجمه گوگل]برخی از افرادی که می توانند یادداشت های پزشکی را درک کنند و با آنها مقایسه کنند، ارزش طلای خود را دارند

9. Please collate and staple ten copies of the report for the meeting.
[ترجمه ترگمان]لطفا ده کپی از این گزارش را برای جلسه ذکر کنید
[ترجمه گوگل]لطفا 10 کپی از گزارش جلسه را جمع آوری و ضمیمه کنید

10. Use the attendance spreadsheet to collate and review each student's attendance counsellor attendance records.
[ترجمه ترگمان]از صفحه گسترده حضور برای collate استفاده کنید و حضور هر دانش آموز در سوابق مراجعه به مشاور را مرور کنید
[ترجمه گوگل]از جدول گسترده ای برای حضور و غیاب استفاده کنید تا پرونده های حضور هر مشاور دانش آموز را جمع آوری و بررسی کنید

11. Author collate some of the following practical tips, and I hope to help beginners.
[ترجمه ترگمان]نویسنده برخی از نکات عملی زیر را تایید می کند و من امیدوارم که به مبتدیان کمک کنم
[ترجمه گوگل]نویسنده برخی از نکات عملی زیر را جمع آوری می کند و امیدوارم به مبتدیان کمک کند

12. To prepare and to collate reports and statistics as required.
[ترجمه ترگمان]برای آماده سازی و تهیه گزارش ها و آمار مورد نیاز
[ترجمه گوگل]برای آماده سازی و جمع آوری گزارش ها و آمار ها به صورت مورد نیاز

13. They have begun to collate their own statistics on racial abuse.
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به collate آمار خود درباره سو استفاده نژادی کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها شروع به جمع آوری آمار خود را در مورد سوء استفاده های نژادی کرده اند

14. In Part I'll collate all the information I've presented so far into a convenient cross-reference.
[ترجمه ترگمان]در بخش اول، تمام اطلاعاتی که تا کنون ارائه کرده ام را به یک مرجع متقابل مناسب منتقل می کنم
[ترجمه گوگل]در قسمت اول، تمام اطلاعاتی را که تا کنون به مرجع مرجع مناسب ارائه کرده ام جمع آوری می کنم

He collated the printed text with the original manuscript.

او متن چاپ‌شده را با نسخه اصلی مقابله کرد.


پیشنهاد کاربران

معادل انگلیسی این فعل collect and combine است . یعنی جمع آوری و ترکیب ( اطلاعات، تصاویر و . . . )


تطبیق دادن با یکدیگر

۱. جمع آوری کردن اطلاعات از منابع مختلف به منظور مطالعه روی آنها و آزمایش کردن
۲. مرتب کردن برگه ها و اسناد
مقایسه کردن منتقدانه / تطبیق دادن ( یعنی دو چیزو بزاری کنار هم سعی کنی با هم ارتباط بدیشون یا شباهات و تفاوت هاشونو پیدا کنی )


کلمات دیگر: