1. to classify library books according to subject
رده بندی کردن کتاب های کتابخانه بر حسب موضوع
2. It is necessary initially to classify the headaches into certain types.
[ترجمه ترگمان]ابتدا باید سردرد را به انواع خاصی طبقه بندی کرد
[ترجمه گوگل]در ابتدا ضروری است که سردردها را به نوع خاصی تقسیم کنیم
3. We shall classify these subjects under three topics.
[ترجمه ترگمان]ما این موضوعات را تحت سه موضوع طبقه بندی خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما این موضوعات را در سه موضوع طبقه بندی می کنیم
4. Would you classify her novels as serious literature or as mere entertainment?
[ترجمه ترگمان]آیا شما رمان های او را به عنوان ادبیات جدی و یا صرفا سرگرمی طبقه بندی می کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا رمانهای او را به عنوان ادبیات جدی یا صرفا سرگرمی دسته بندی می کنید؟
5. Biologists classify animals and plants into different groups.
[ترجمه ترگمان]زیست شناسان حیوانات و گیاهان را به گروه های مختلف طبقه بندی می کنند
[ترجمه گوگل]زیست شناسان حیوانات و گیاهان را به گروه های مختلف طبقه بندی می کنند
6. We'd classify Drabble's novels under 'Romance'.
[ترجمه ترگمان]رمان های Drabble را براساس روابط عاشقانه دسته بندی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما رمانهای Drabble را تحت �عاشقانه� طبقه بندی می کنیم
7. As a musician, Cage is hard to classify.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک موسیقی دان، قفس کیج به سختی طبقه بندی می شود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک موسیقیدان، Cage طبقه بندی سخت است
8. It is more interesting to classify strategies according to certain categories, and examine the success of these broader divisions.
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی استراتژی ها با توجه به دسته های خاصی، و بررسی موفقیت این تقسیمات وسیع تر بسیار جالب است
[ترجمه گوگل]جالب تر است که دسته بندی استراتژی ها بر اساس دسته های خاص و موفقیت این تقسیمات گسترده تر بررسی شود
9. They need to classify their specimens in order to preserve them.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید نمونه های خود را به منظور حفظ آن ها دسته بندی کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید نمونه های خود را طبقه بندی کنند تا بتوانند آنها را حفظ کنند
10. We can now classify patients as having good or bad glycaemic control.
[ترجمه ترگمان]ما اکنون می توانیم بیمارانی را دسته بندی کنیم که دارای کنترل glycaemic خوب یا بد هستند
[ترجمه گوگل]اکنون می توانیم بیماران را به عنوان کنترل گلیسمی خوب یا بد بدانیم
11. We can classify ELT video materials according to the role they give video in the classroom.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم مواد ویدئویی ELT را با توجه به نقشی که آن ها در کلاس درس می دهند طبقه بندی کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم مواد ویدئویی ELT را با توجه به نقش ویدئویی آنها در کلاس درس طبقه بندی کنیم
12. Are you satisfied with your initial attempt to classify the political systems above?
[ترجمه ترگمان]آیا از تلاش اولیه خود برای طبقه بندی سیستم های سیاسی بالا راضی هستید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما با تلاش اولیه خود برای طبقه بندی سیستم های سیاسی در بالا راضی هستید؟
13. Historians, too, must determine how to classify their data for analytical purposes.
[ترجمه ترگمان]مورخان نیز باید نحوه طبقه بندی داده های خود برای اهداف تحلیلی را تعیین کنند
[ترجمه گوگل]مورخان همچنین باید نحوه طبقه بندی داده های خود را برای اهداف تحلیلی تعیین کنند
14. You might attempt to classify countries based on similarities in the way these political structures relate to each other.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است تلاش کنید کشورها را براساس شباهت ها در نحوه ارتباط این ساختارهای سیاسی طبقه بندی کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است تلاش کنید کشور ها را براساس شباهت ها به نحوی که این ساختارهای سیاسی مربوط به یکدیگر هستند طبقه بندی کنید
15. Similarly, Fisher and Langley use anatomical data to classify phyla.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، فیشر و لانگلی از داده های تشریحی برای دسته بندی phyla استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، فیشر و لانگلی از داده های تشریحی برای طبقه بندی فیل ها استفاده می کنند