1. a collision course
مسیر تصادم
2. a collision of ideas
تضاد اندیشه ها
3. the collision was so severe that the backseat passengers of the car were catapulted against the dashboard
تصادم به قدری شدید بود که سرنشینان صندلی عقب اتومبیل به طرف داشبرد پرت شدند.
4. a head-on collision
تصادف شاخ به شاخ
5. the mid-air collision of two airplanes
به هم خوردن دو هواپیما در آسمان
6. the midair collision of two missiles
برخورد دو موشک در هوا
7. head on collision
تصادف (یا تصادم) شاخ به شاخ (از جلو یا از سر)
8. a distortion of the car chassis resulting from collision
کج و کوله شدگی (واپیچش) شاسی اتومبیل در اثر تصادم
9. the side of the boat was staved in by the collision
پهلوی قایق در اثر تصادم فرو شکسته شده بود.
10. The collision between reality and faith to our young black and blue.
[ترجمه ترگمان]برخورد بین واقعیت و ایمان به رنگ سیاه و آبی ما
[ترجمه گوگل]برخورد بین واقعیت و ایمان به جوان سیاه و آبی
11. I had a near collision with a lorry.
[ترجمه امین جهانگرد] نزدیک بود با یک کامیون تصادف کنم
[ترجمه ترگمان]من با یک ماشین باری تصادف کرده بودم
[ترجمه گوگل]برخوردی نزدیک با یک کامیون داشتم
12. The collision reduced the car to a useless wreck.
[ترجمه ترگمان]برخورد اتومبیل باعث کاهش تصادف اتومبیل شد
[ترجمه گوگل]برخورد این ماشین را به یک خراب بی فایده کاهش داد
13. There has been a collision on the southbound stretch of the motorway.
[ترجمه ترگمان]یک برخورد در قسمت جنوبی بزرگراه رخ داده است
[ترجمه گوگل]برخورد در بزرگراه جنوبی بزرگراه رخ داده است
14. The school bus was involved in a collision with a truck.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس مدرسه در برخورد با یک کامیون دخالت داشت
[ترجمه گوگل]اتوبوس مدرسه در برخورد با یک کامیون درگیر بود
15. In his work we see the collision of two different traditions.
[ترجمه ترگمان]در کار او برخورد دو سنت متفاوت را مشاهده می کنیم
[ترجمه گوگل]در کار ما شاهد برخورد دو سنت مختلف هستیم
16. Both pilots took evasive action and a collision was avoided.
[ترجمه ترگمان]هر دو خلبان اقدام طفره آمیز انجام دادند و از برخورد اجتناب شد
[ترجمه گوگل]هر دو خلبان اقدام به اخراج کردن کردند و از برخورد جلوگیری کردند