کلمه جو
صفحه اصلی

buddhist


بودایی

انگلیسی به فارسی

بودایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who follows the teachings of Buddhism.
صفت ( adjective )
• : تعریف: belonging to or following the religion of Buddhism.

• one who believes in buddhism, member of the buddhist religion
of the buddhist religion
a buddhist is a person whose religion is buddhism.
buddhist means relating to buddhism.

جملات نمونه

1. He rejected Christianity and became a Buddhist.
[ترجمه ترگمان]او مسیحیت را رد کرد و به یک بودایی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او مسیحیت را رد کرد و به یک بودایی تبدیل شد

2. Buddhist ethics are simple but its practices are very complex to a western mind.
[ترجمه ترگمان]اخلاق بودایی ساده است اما اعمال آن بسیار پیچیده و پیچیده است
[ترجمه گوگل]اخلاق بودایی ساده است، اما شیوه های آن به ذهن غربی بسیار پیچیده است

3. The ancient Buddhist temple is ringed around with hills.
[ترجمه ترگمان]معبد بودایی باستانی با تپه های اطراف احاطه شده
[ترجمه گوگل]معبد باستانی بودایی در اطراف تپه ها حلقه زده است

4. Buddhist monk sat with folded palms.
[ترجمه ترگمان]راهب بودایی با کف تا شده نشسته بود
[ترجمه گوگل]راهب بودایی با لمس دستشویی نشسته است

5. His grandfather is a devout Buddhist.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگش یک بودایی دیندار است
[ترجمه گوگل]پدربزرگش یهودی بودایی است

6. The Buddhist monk disrooted a tree.
[ترجمه ترگمان]راهب بودایی، یک درخت را کاشت
[ترجمه گوگل]راهب بودایی یک درخت را ویران کرد

7. A Buddhist monk offered prayers for their health and happiness in contrast to the royal couple's general downcast attitude.
[ترجمه ترگمان]یک راهب بودایی برای سلامت و شادی آن ها در برابر گرایش کلی و سربه زیر سلطنتی دعا کرد
[ترجمه گوگل]راهبان بودایی برای سلامتی و خوشبختی خود دعا می کنند، در مقایسه با نگرش کلی نسبت به همسر سلطنتی

8. Is the Buddhist practice any less barbaric?
[ترجمه ترگمان]آیا این کار بودایی بود که کم تر وحشیانه انجام بده؟
[ترجمه گوگل]آیا اعمال بودایی کمتر بیارزش است؟

9. Industrious Buddhist monks laid out gardens everywhere full of abstract patterns that preceded Picasso by centuries.
[ترجمه ترگمان]راهبان بودایی gardens را در همه جا پر از الگوهای انتزاعی ساختند که تا چند قرن پیش از پیکاسو آغاز شد
[ترجمه گوگل]راهبان کارآفرین بودایی، باغ هایی را که همه جا پر از الگوهای انتزاعی بوده و قرن ها پیش از پیکاسو پیش رفته اند، گذاشتند

10. Like his men, he was protected by magical Buddhist amulets that were knotted into the scarf.
[ترجمه ترگمان]مثل افرادش از amulets جادویی که در شال گردن گره خورده بودند محافظت می شد
[ترجمه گوگل]همانند مردانش، توسط شگفتانگیزان جادویی بودایی که به روسری گره خورده بودند، محافظت شد

11. The order of Buddhist monks and nuns has a reasonable claim, having been established during the Buddha's lifetime.
[ترجمه ترگمان]ترتیب راهبان بودایی و راهبه های بودایی که در دوران بودا به رسمیت شناخته شده است، یک ادعای منطقی دارد
[ترجمه گوگل]منظور از راهب ها و راهبه های بودایی ادعای منطقی است که در طول عمر بودا ایجاد شده است

12. These are the Buddhist counterparts of the cherubim stationed by Yahweh at the garden gate.
[ترجمه ترگمان]این ها همتایان بودایی of هستند که توسط Yahweh در باغ باغ مستقر هستند
[ترجمه گوگل]این ها همتایان بودایی از کروبی است که توسط یحوه در دروازه باغ قرار دارند

13. D., a curiously grim old Buddhist saint and sage known as Bodhidharma, who immediately proceeded to the royal palace.
[ترجمه ترگمان]D, یک قدیس سالخورده با کنجکاوی به نام sage شناخته شد که بی درنگ به کاخ سلطنتی رفت
[ترجمه گوگل]دی, یک مقدس مضحک و ترسناک قدیمی بودایی و حکیم، به نام بختیاراما، که بلافاصله به کاخ سلطنتی رفت

14. The Buddhist revival gained momentum in the 1870s after a series of public debates between Buddhist and Protestant preachers increased Buddhist self-confidence.
[ترجمه ترگمان]احیای بودایی در دهه ۱۸۷۰ بعد از یک سری بحث های عمومی بین واعظان بودایی و پروتستان، اعتماد به نفس بودا را افزایش داد
[ترجمه گوگل]احیای بودایی در دهه 1870 پس از یک سری از جلسات عمومی میان واعظان بودایی و پروتستان، اعتماد به نفس بودایی افزایش یافت

15. The devout Buddhist sees the hare who was willing to be roasted alive so the starving brahmin could eat his flesh.
[ترجمه ترگمان]بودایی devout خرگوشی را می بیند که حاضر است زنده کباب شود تا the گرسنه بتوانند گوشت او را بخورند
[ترجمه گوگل]بودایی مذهبی می بیند که خرگوش که مایل بود زنده بماند تا گاو نر می تواند گوشت خوک خود را بخورد


کلمات دیگر: