(انگلیس - عامیانه) خل، دیوانه، مجنون
round the bend
(انگلیس - عامیانه) خل، دیوانه، مجنون
انگلیسی به فارسی
دور خم شدن
جملات نمونه
1. The car disappeared round the bend in the road.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل دور پیچ جاده ناپدید شد
[ترجمه گوگل]این ماشین دور خم در جاده ناپدید شد
[ترجمه گوگل]این ماشین دور خم در جاده ناپدید شد
2. My mother's been driving me round the bend.
[ترجمه محدثه واحدی] مامانم منو کفری/عصبانی میکرد.
[ترجمه ترگمان]مادرم مرا در پیچ جاده همراهی می کرد[ترجمه گوگل]مادر من رعد و برق من را رانده است
3. The runners accelerated smoothly round the bend.
[ترجمه ترگمان]دوندگان به نرمی دور کمر خم شدند
[ترجمه گوگل]دوچرخه سوار به آرامی خم می شود
[ترجمه گوگل]دوچرخه سوار به آرامی خم می شود
4. As they came round the bend several riders bit the dust.
[ترجمه ترگمان]وقتی به پیچ رسیدند چند تن از سواران گرد و خاک را گاز گرفتند
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها در اطراف خم شد، چند نفر سوار گرد و غبار می کردند
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها در اطراف خم شد، چند نفر سوار گرد و غبار می کردند
5. The bus came round the bend too fast.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس به سرعت از پیچ گذشت
[ترجمه گوگل]اتوبوس خم شد و خم شد
[ترجمه گوگل]اتوبوس خم شد و خم شد
6. The children have been driving me round the bend today .
[ترجمه محدثه واحدی] بچه ها امروز کفر من رو در میوردن
[ترجمه ترگمان]امروز بچه ها دارن منو دور پیچ جاده هدایت می کردن[ترجمه گوگل]بچه ها امروز من را از دور خم کرده اند
7. The cars screamed round the bend/past the spectators.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ها از پیچ گذشتند و از کنار تماشاگران گذشتند
[ترجمه گوگل]اتومبیل ها در اطراف خم شد / تماشاگران گذشته
[ترجمه گوگل]اتومبیل ها در اطراف خم شد / تماشاگران گذشته
8. She's gone completely round the bend.
[ترجمه محدثه واحدی] کاملا کفری شده/خونش کاملا ب جوش اومده
[ترجمه ترگمان]او کاملا دور پیچ شده[ترجمه گوگل]او کاملا خم شده است
9. His attitude drives me round the bend.
[ترجمه محدثه واحدی] رفتارش خون من رو ب جوش میاره/کفریم میکنه
[ترجمه ترگمان]طرز برخورد او مرا به دور خم می کند[ترجمه گوگل]نگرش او من را دور خم می کند
10. I sometimes feel I'm going round the bend looking after young children all day.
[ترجمه ترگمان]گاهی احساس می کنم که تمام روز را دنبال بچه های جوان می گردم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات احساس می کنم دور خم شدن به دنبال بچه های جوان در تمام طول روز است
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات احساس می کنم دور خم شدن به دنبال بچه های جوان در تمام طول روز است
11. Staying at home all day was driving her round the bend.
[ترجمه محدثه واحدی] کل روز تو خونه ماندن عصبانیش میکنه
[ترجمه ترگمان]تمام روز در خانه ماندن و دور کردن او می چرخید[ترجمه گوگل]در تمام طول شب اقامت در منزل او دور خم شد
12. The runners came round the bend for a sprint finish in the home straight.
[ترجمه ترگمان]دوندگان وارد پیچ شدند تا یک سرعت در خانه به سرعت تمام شود
[ترجمه گوگل]دوچرخهسواری برای خاتمه دادن به سرعت در خانه مستحکم خم شد
[ترجمه گوگل]دوچرخهسواری برای خاتمه دادن به سرعت در خانه مستحکم خم شد
13. He really drives me round the bend.
[ترجمه محدثه واحدی] او واقعا کفر من رو در میاره
[ترجمه ترگمان]او واقعا مرا به دور پیچ سوق می دهد[ترجمه گوگل]او واقعا من را خفه می کند
14. The car came round the bend at a terrifying speed.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با سرعت وحشتناکی پیچ خورد
[ترجمه گوگل]ماشین در اطراف خم با سرعت وحشتناکی آمد
[ترجمه گوگل]ماشین در اطراف خم با سرعت وحشتناکی آمد
15. Stick up drivers are round the bend!
[ترجمه ترگمان]drivers که در پیچ هستند دور پیچ هستند!
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی دور خم است!
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی دور خم است!
کلمات دیگر: