آزمایش، تمرین، امتحان
dummy run
آزمایش، تمرین، امتحان
انگلیسی به انگلیسی
• a dummy run is a trial or test procedure, which is carried out in order to see if something works properly.
جملات نمونه
1. Before we started we did a dummy run.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه شروع کنیم یه کار احمقانه انجام دادیم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ما شروع به ساختن ساختگی کردیم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ما شروع به ساختن ساختگی کردیم
2. The local elections can be seen as a dummy run for the national election next year.
[ترجمه ترگمان]انتخابات محلی را می توان به عنوان یک شرکت ساختگی برای انتخابات ملی در سال آینده دید
[ترجمه گوگل]انتخابات محلی می تواند به عنوان یک حرکت ساختگی برای انتخابات ملی سال آینده دیده شود
[ترجمه گوگل]انتخابات محلی می تواند به عنوان یک حرکت ساختگی برای انتخابات ملی سال آینده دیده شود
3. Do a dummy run to see how long it will take.
[ترجمه ترگمان]یه احمق راه بنداز تا ببینیم چقدر طول می کشه
[ترجمه گوگل]یک ساختار ساختگی برای دیدن اینکه چه مدت طول خواهد کشید
[ترجمه گوگل]یک ساختار ساختگی برای دیدن اینکه چه مدت طول خواهد کشید
4. In a recent dummy run, the 4th Marine Brigade stormed a beach on Catalina Island.
[ترجمه ترگمان]در یک حمله ساختگی اخیر، تیپ نظامی ۴ تفنگدار دریایی به ساحلی در جزیره Catalina حمله کرد
[ترجمه گوگل]در یک حرکت فشرده اخیر، تیپ چهارم دریایی یک ساحل در جزیره کاتالینا را به آتش کشید
[ترجمه گوگل]در یک حرکت فشرده اخیر، تیپ چهارم دریایی یک ساحل در جزیره کاتالینا را به آتش کشید
5. Maybe everyone was out in force as a dummy run for the Countryside march on 18 March.
[ترجمه ترگمان]شاید همه مثل یک آدمک که در ۱۸ مارس حرکت کرده بودند، به زور در حال دویدن بودند
[ترجمه گوگل]ممکن است همه در سال 18 مارس به عنوان یک حرکت ساختگی برای راهپیمایی در قریه به کار گرفته شوند
[ترجمه گوگل]ممکن است همه در سال 18 مارس به عنوان یک حرکت ساختگی برای راهپیمایی در قریه به کار گرفته شوند
6. Grayson dropped a ball, Kevin Maggs ran on a dummy run from the scrum and Catt was through for the try.
[ترجمه ترگمان]گریسون \"یه توپ پرت کرد\" کوین Maggs از طرف scrum و Catt فرار کرد و برای امتحان آماده شد
[ترجمه گوگل]گریسون یک توپ را به زمین افتاد، کوین مگس با حرکتی ساختگی از اسکروم شروع به کار کرد و کت برای تلاش تلاش کرد
[ترجمه گوگل]گریسون یک توپ را به زمین افتاد، کوین مگس با حرکتی ساختگی از اسکروم شروع به کار کرد و کت برای تلاش تلاش کرد
7. We considered posting this one as a competition, but there was no time for a dummy run . . .
[ترجمه ترگمان]به نظر ما این یکی رو به عنوان یه رقابت در نظر گرفتیم … ولی وقتی برای یه دست و پا چلفتی بودن وقت نداریم
[ترجمه گوگل]ما این پست را به عنوان یک مسابقه گذاشتیم، اما زمان برای اجرای ساختگی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]ما این پست را به عنوان یک مسابقه گذاشتیم، اما زمان برای اجرای ساختگی وجود نداشت
8. Before descending on the enemy's barracks, the armed forces did a dummy run lest their plan be frustrated.
[ترجمه ترگمان]قبل از انکه روی سربازخانه دشمن فرود آید، نیروهای مسلح یک آدمک در حال فرار کردن بودند تا مبادا نقشه آن ها نا امید شود
[ترجمه گوگل]قبل از نزول سربازخانه های دشمن، نیروهای مسلح به صورت ساختگی دست به گریبان انداختند تا طرح هایشان تخریب شود
[ترجمه گوگل]قبل از نزول سربازخانه های دشمن، نیروهای مسلح به صورت ساختگی دست به گریبان انداختند تا طرح هایشان تخریب شود
کلمات دیگر: