به راست شمال
due north
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• straight north
جملات نمونه
1. The village is due north of Paris.
[ترجمه ترگمان]این روستا در شمال پاریس قرار دارد
[ترجمه گوگل]این روستا به سمت شمال پاریس است
[ترجمه گوگل]این روستا به سمت شمال پاریس است
2. The village lies five miles due north of York.
[ترجمه ترگمان]این روستا در فاصله ۵ مایلی شمال نیویورک قرار دارد
[ترجمه گوگل]روستای پنج مایلی به سمت شمال نیویورک قرار دارد
[ترجمه گوگل]روستای پنج مایلی به سمت شمال نیویورک قرار دارد
3. The course of the ship was due north.
[ترجمه ترگمان]مسیر کشتی به سمت شمال بود
[ترجمه گوگل]البته کشتی به سمت شمال بود
[ترجمه گوگل]البته کشتی به سمت شمال بود
4. From here head due north to monument on top of Eston Nab.
[ترجمه ترگمان]از اینجا به سمت شمال تا بنای یادبودی در بالای of nab قرار دارد
[ترجمه گوگل]از اینجا سر به سمت شمال به بنای یادبود در بالای اقیانوس اطلس
[ترجمه گوگل]از اینجا سر به سمت شمال به بنای یادبود در بالای اقیانوس اطلس
5. As we were heading due north, we would remain to the right, or east, of that squiggle.
[ترجمه ترگمان]همان طور که به طرف شمال می رفتیم، در سمت راست یا شرق آن squiggle باقی خواهیم ماند
[ترجمه گوگل]همانطور که ما به سمت شمال حرکت می کردیم، می توانستیم به سمت راست یا به سمت شرق از این چروک باقی بمانیم
[ترجمه گوگل]همانطور که ما به سمت شمال حرکت می کردیم، می توانستیم به سمت راست یا به سمت شرق از این چروک باقی بمانیم
6. Fort William is due north of Glasgow but the Ben Nevis range effectively barred a direct course for the line.
[ترجمه ترگمان]فورت ویلیام در شمال گلاسکو قرار دارد، اما محدوده بن Nevis بطور موثر یک مسیر مستقیم را برای این خط مسدود کرده است
[ترجمه گوگل]فورت ویلیام در شمال گلاسکو قرار دارد اما محدوده بن نایوس به طور موثر یک دوره مستقیم برای خط را ممنوع کرده است
[ترجمه گوگل]فورت ویلیام در شمال گلاسکو قرار دارد اما محدوده بن نایوس به طور موثر یک دوره مستقیم برای خط را ممنوع کرده است
7. They headed due north.
[ترجمه ترگمان]به سمت شمال رفتند
[ترجمه گوگل]آنها به سمت شمال رفتند
[ترجمه گوگل]آنها به سمت شمال رفتند
8. This he grew long and combed up, due north.
[ترجمه ترگمان]این مرد مدتی دراز کشید و سرش را شانه زد و به طرف شمال رفت
[ترجمه گوگل]این به دلیل شمال رشد کرد و طول کشید
[ترجمه گوگل]این به دلیل شمال رشد کرد و طول کشید
9. They rode almost due north, making for Birdsall Brow and facing into a gusty northwesterly breeze.
[ترجمه ترگمان]آن ها تقریبا به سمت شمال حرکت کردند و به دنبال Birdsall Brow و با نسیم ملایم طوفانی به راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها به تقریبا به سمت شمال سوار می شوند و Birdsall Brow را به سمت یک نسیم شگفت انگیز Northwest روبرو می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به تقریبا به سمت شمال سوار می شوند و Birdsall Brow را به سمت یک نسیم شگفت انگیز Northwest روبرو می کنند
10. You should go due north to find the police station.
[ترجمه ترگمان]شما باید به سمت شمال بروید تا ایستگاه پلیس را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]شما باید به سمت شمال بروید تا ایستگاه پلیس پیدا کنید
[ترجمه گوگل]شما باید به سمت شمال بروید تا ایستگاه پلیس پیدا کنید
11. He hiked 40 km due North and arrived back at his home.
[ترجمه ترگمان]او ۴۰ کیلومتر به سمت شمال رفت و به خانه اش برگشت
[ترجمه گوگل]او به علت شمال به 40 کیلومتر رفت و به خانه برگشت
[ترجمه گوگل]او به علت شمال به 40 کیلومتر رفت و به خانه برگشت
12. If driving, track due north or south, as tornadoes usually move from west to east.
[ترجمه ترگمان]اگر رانندگی، مسیر شمال یا جنوب را در نظر بگیرید، چون گردبادها معمولا از غرب به شرق حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]اگر رانندگی کنید، به سمت شمال یا جنوب حرکت کنید، چرا که گردباد معمولا از غرب به شرق حرکت می کند
[ترجمه گوگل]اگر رانندگی کنید، به سمت شمال یا جنوب حرکت کنید، چرا که گردباد معمولا از غرب به شرق حرکت می کند
13. The point of the arrow was due north.
[ترجمه ترگمان]نوک تیر به سمت شمال بود
[ترجمه گوگل]نقطه پیکان به سمت شمال بود
[ترجمه گوگل]نقطه پیکان به سمت شمال بود
14. Our course was due north.
[ترجمه ترگمان]مسیر ما به سمت شمال بود
[ترجمه گوگل]البته ما به سمت شمال بودیم
[ترجمه گوگل]البته ما به سمت شمال بودیم
کلمات دیگر: