کشور یا سرزمین حایل یا میانگیر، کشور کوچکتری که بین دو کشور نیرومند و متخاصم قرار دارد و جلو تصادم مرزی و جنگ آنها را می گیرد، سپر زمین، سپر کشور، کشوربیطرفی که درمیان دوکشوربزرگترواقع است
buffer state
کشور یا سرزمین حایل یا میانگیر، کشور کوچکتری که بین دو کشور نیرومند و متخاصم قرار دارد و جلو تصادم مرزی و جنگ آنها را می گیرد، سپر زمین، سپر کشور، کشوربیطرفی که درمیان دوکشوربزرگترواقع است
انگلیسی به فارسی
کشور یا سرزمین حایل یا میانگیر، کشور کوچکتری که بین دو کشور نیرومند و دشمن قرار دارد و جلو برخورد مرزی و جنگ آنها را میگیرد، سپر زمین، سپر کشور
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a neutral country located between two potentially hostile countries and regarded as helping to discourage war.
• state that stands in between two enemy countries
جملات نمونه
1. Turkey and Greece were buffer states against the former Soviet Union.
[ترجمه ترگمان]ترکیه و یونان در برابر اتحاد جماهیر شوروی پیشین، buffer بودند
[ترجمه گوگل]ترکیه و یونان در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق، کشورهای بافر بودند
[ترجمه گوگل]ترکیه و یونان در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق، کشورهای بافر بودند
2. The puppet buffer state keeps South Korea's democracy far from China's border.
[ترجمه ترگمان]دولت buffer، دموکراسی کره جنوبی را دور از مرز چین حفظ می کند
[ترجمه گوگل]دولت بافر عروسکی، دموکراسی کره جنوبی را دور از مرز چین نگه می دارد
[ترجمه گوگل]دولت بافر عروسکی، دموکراسی کره جنوبی را دور از مرز چین نگه می دارد
3. Before World War II, Mongolia served as a buffer state between Japan and the Soviet Union, and after, between the USSR and China.
[ترجمه ترگمان]پیش از جنگ جهانی دوم مغولستان به عنوان یک کشور حایل میان ژاپن و شوروی و پس از آن بین اتحاد جماهیر شوروی و چین خدمت کرد
[ترجمه گوگل]قبل از جنگ جهانی دوم، مغولستان به عنوان یک دولت بافر بین ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی و بعد از آن، بین اتحاد جماهیر شوروی و چین خدمت کرد
[ترجمه گوگل]قبل از جنگ جهانی دوم، مغولستان به عنوان یک دولت بافر بین ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی و بعد از آن، بین اتحاد جماهیر شوروی و چین خدمت کرد
4. China is the North's key trade partner, aid supplier and political supporter; Beijing still views its wartime ally as a critical buffer state on its northeast flank.
[ترجمه ترگمان]چین شریک تجاری کلیدی کره شمالی است، به تامین کننده کمک و حامی سیاسی کمک می کند؛ پکن هنوز هم متحد زمان جنگ خود را به عنوان یک کشور حایل حیاتی در جناح شمال شرقی خود می بیند
[ترجمه گوگل]چین شریک تجاری اصلی شمال، تامین کننده کمک و حامی سیاسی است پکن همچنان متحد جنگی خود را به عنوان یک کشور بافر بحرانی در سمت شمال شرقی خود مشاهده می کند
[ترجمه گوگل]چین شریک تجاری اصلی شمال، تامین کننده کمک و حامی سیاسی است پکن همچنان متحد جنگی خود را به عنوان یک کشور بافر بحرانی در سمت شمال شرقی خود مشاهده می کند
5. A cross-layer transmission control scheme based on Cognitive Radio(CR) for average power minimization under the constraints of collision with licensed user and buffer state is addressed.
[ترجمه ترگمان]یک طرح کنترل انتقال متقابل مبتنی بر رادیو شناختی (CR)برای حداقل سازی توان براساس محدودیت های برخورد با کاربر دارای مجوز و حالت بافر مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک روش کنترل انتقال انتقال متقابل بر اساس رادیو شناختی (CR) برای به حداقل رساندن توان متوسط در محدودیت های برخورد با حالت مجاز کاربر و حالت بافر است
[ترجمه گوگل]یک روش کنترل انتقال انتقال متقابل بر اساس رادیو شناختی (CR) برای به حداقل رساندن توان متوسط در محدودیت های برخورد با حالت مجاز کاربر و حالت بافر است
6. Britain's foreign-policy aim, which it ultimately achieved, was to ensure that Afghanistan remained a buffer state outside the influence of imperial competitors, such as the Russians.
[ترجمه ترگمان]هدف سیاست خارجی بریتانیا، که در نهایت به آن دست یافت، تضمین این مساله بود که افغانستان در خارج از نفوذ رقبای امپراطوری مانند روس ها، یک کشور buffer باقی می ماند
[ترجمه گوگل]هدف سیاست خارجی بریتانیا، که در نهایت به دست آورد، این بود که اطمینان حاصل شود که افغانستان در کنار نفوذ رقبای امپریالیستی، مانند روس ها، یک کشور بافر است
[ترجمه گوگل]هدف سیاست خارجی بریتانیا، که در نهایت به دست آورد، این بود که اطمینان حاصل شود که افغانستان در کنار نفوذ رقبای امپریالیستی، مانند روس ها، یک کشور بافر است
7. While China has benefited from having a weak, dependent and friendly buffer state on its border, Cold War geopolitics from more than 50 years ago have given way to a new geopolitical economy.
[ترجمه ترگمان]در حالی که چین از داشتن یک کشور حایل ضعیف، وابسته و دوستانه در مرز خود سود برده است، ژئوپلیتیک جنگ سرد از بیش از ۵۰ سال پیش به یک اقتصاد ژئوپلیتیک جدید راه پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]در حالی که چین از داشتن یک کشور بافر ضعیف، وابسته و دوستانه در مرز خود بهره مند شده است، ژئوپلیتیک جنگ سرد از بیش از 50 سال پیش به یک اقتصاد ژئوپولیتیک جدید رسیده است
[ترجمه گوگل]در حالی که چین از داشتن یک کشور بافر ضعیف، وابسته و دوستانه در مرز خود بهره مند شده است، ژئوپلیتیک جنگ سرد از بیش از 50 سال پیش به یک اقتصاد ژئوپولیتیک جدید رسیده است
8. In that despatch Mr Chun reportedly says some Chinese officials were willing to "face the new reality" that North Korea was of little value to China as a buffer state.
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، آقای Wing Chun برخی مقامات چینی مایل به مواجهه با این واقعیت جدید هستند که کره شمالی به عنوان یک کشور buffer از ارزش کمی برای چین برخوردار است
[ترجمه گوگل]به گزارش رسمی، آقای چون گزارش داد که برخی از مقامات چینی مایل به 'واقعیت جدیدی' هستند که کره شمالی ارزش کمی برای چین به عنوان دولت بافر داشته است
[ترجمه گوگل]به گزارش رسمی، آقای چون گزارش داد که برخی از مقامات چینی مایل به 'واقعیت جدیدی' هستند که کره شمالی ارزش کمی برای چین به عنوان دولت بافر داشته است
پیشنهاد کاربران
کشور حائل
کلمات دیگر: