کلمه جو
صفحه اصلی

duopoly


(انحصار توسط دو نفر یا دو شرکت در مقابل انحصار یک جانبه یا معمولی: monopoly) انحصار دوگانه، دو دربست گری، انحصار فروش کالا بین دو نفر، انحصار دو نفری

انگلیسی به فارسی

انحصار فروش کالا بین دو نفر، انحصار دو نفری


دوقطبی


انگلیسی به انگلیسی

• market dominated by only two sellers or suppliers; condition in which two major political powers share influence

جملات نمونه

1. They are no longer part of a duopoly on overseas routes.
[ترجمه ترگمان]آن ها دیگر بخشی از a در مسیرهای خارج از کشور نیستند
[ترجمه گوگل]آنها دیگر بخشی از دوطبقه در مسیرهای خارج از کشور نیستند

2. Their smaller rival is battling to end their duopoly.
[ترجمه ترگمان]رقیب کوچک تر آن ها برای پایان دادن به duopoly می جنگد
[ترجمه گوگل]رقیب کوچک آنها در حال مبارزه برای پایان دادن به دوئلگی خود هستند

3. Mr. Redwood How do the duopoly policy in telecommunications and the restructuring of the electricity industry fit that picture?
[ترجمه ترگمان]آقای Redwood چگونه سیاست duopoly در مخابرات و بازسازی صنعت برق با این تصویر متناسب است؟
[ترجمه گوگل]آقای Redwood چگونه سیاست دووپلیت در ارتباطات راه دور و بازسازی صنعت برق مناسب این تصویر است؟

4. A duopoly is an oligopoly with only two members.
[ترجمه ترگمان]duopoly یک oligopoly با تنها دو عضو است
[ترجمه گوگل]دوطول یک oligopoly با تنها دو عضو است

5. Duopoly competition, as the important form of market competition, contains the main contents of game theory. It is not only the jumping-off point of game theory but also the primary application.
[ترجمه ترگمان]رقابت Duopoly، به عنوان شکل مهم رقابت بازار، حاوی محتوای اصلی تیوری بازی است این تنها نقطه اوج تیوری بازی نیست بلکه کاربرد اولیه نیز می باشد
[ترجمه گوگل]رقابت دوطرفه، به عنوان شکل مهم رقابت در بازار، حاوی مطالب اصلی تئوری بازی است این نه تنها نقطه پریدن از نظریه ی بازی است، بلکه برنامه اصلی است

6. When duopoly enterprises make price game and result in competition, the competitive equilibrium price will be crossed, which further leads to market segmentation as well.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شرکت های duopoly بازی قیمت را ایجاد می کنند و منجر به رقابت می شوند، قیمت تعادلی رقابتی از بین خواهد رفت، که منجر به بخش بندی بازار نیز می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که شرکت های دوپولیت قیمت بازی را تشکیل می دهند و در رقابت ها نتیجه می گیرند، قیمت تعادلی رقابتی متوقف می شود، که بیشتر منجر به تقسیم بندی بازار می شود

7. A duopoly is an oligopoly with only two members . It is the simplest type of oligopoly.
[ترجمه ترگمان]A یک oligopoly با تنها دو عضو است این ساده ترین نوع oligopoly است
[ترجمه گوگل]دوطول یک oligopoly با تنها دو عضو است این ساده ترین نوع oligopoly است

8. The fundamental model of duopoly competition in vertical differentiated market has two very important assumptions: consumers' information is complete and their preferences are stable.
[ترجمه ترگمان]مدل اصلی رقابت duopoly در بازار متمایز عمودی دو فرضیه بسیار مهم دارد: اطلاعات مصرف کنندگان کامل است و اولویت های آن ها پایدار هستند
[ترجمه گوگل]مدل اساسی رقابت دوطرفه در بازار متمایز عمودی دارای دو فرض بسیار مهم است: اطلاعات مصرف کنندگان کامل و ترجیحات آنها پایدار است

9. Two duopoly firms with the perfect complementary patents may conduct three types of patent transaction, they are no patent licensing, cross licensing, patent pools licensing respectively.
[ترجمه ترگمان]دو شرکت duopoly با the مکمل کامل ممکن است سه نوع تراکنش های ثبت اختراع را انجام دهند، آن ها هیچ مجوز ثبت اختراع، مجوز سنجی متقابل، مجوزهای ثبت اختراع و مجوزهای ثبت اختراع ندارند
[ترجمه گوگل]دو شرکت دوطرف با اختراع کامل مکمل، ممکن است سه نوع معامله ثبت اختراع را انجام دهند، آنها هیچ مجوزی برای مجوز، مجوز مجوز، و صدور مجوز ندارند

10. The two companies have used discounting to pry corporate clients from each other in what today is a domestic duopoly.
[ترجمه ترگمان]این دو شرکت برای فضولی کردن مشتریان شرکت از یکدیگر در آنچه که امروزه یک duopoly خانگی است استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]این دو شرکت از تخفیف استفاده کرده اند تا مشتریان شرکت های بزرگ را از یکدیگر جدا کنند، زیرا امروزه دوئل داخلی است

11. This would boost voter choice and break the two-party duopoly.
[ترجمه ترگمان]این کار انتخاب رای دهندگان را افزایش داده و duopoly دو حزبی را شکست خواهد داد
[ترجمه گوگل]این انتخاب رای دهندگان را افزایش می دهد و دوپلیت دو حزب را شکست می دهد

12. The proposed JV would simply turn an oligopoly of three players into a duopoly.
[ترجمه ترگمان]JV های پیشنهادی به سادگی یک oligopoly از سه بازیکن را به یک duopoly تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]JV پیشنهادی به سادگی یک انحصار سه بازیکن را به دوگانگی تبدیل می کند

13. This paper will apply fuzzy set theory to construct optimum output quantity decision model based on the goal of pursuit the maximum profits of duopoly market.
[ترجمه ترگمان]این مقاله برای ساخت مدل تصمیم گیری کمیت خروجی بهینه براساس هدف دستیابی به حداکثر سود در بازار duopoly، نظریه مجموعه های فازی را اعمال خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در این مقاله تئوری مجموعه فازی برای ساخت مدل تصمیم گیری کمیت خروجی بهینه بر مبنای هدف دستیابی به حداکثر سود بازار دوطبقه اعمال خواهد شد

14. To understand just how disruptive this is to the GPS data market, you must first understand that "turn-by-turn" data was the lynchpin that held the duopoly together.
[ترجمه ترگمان]برای درک اینکه این مساله چقدر به بازار داده های GPS مربوط می شود، شما باید ابتدا درک کنید که \"داده های برگشت به نوبت\" lynchpin بود که the را به هم متصل کرد
[ترجمه گوگل]برای درک چگونگی خرابکاری این اطلاعات در بازار GPS اطلاعات، اول باید درک کنید که داده های 'به نوبه خود' لاینچپین بود که دوطبقه را با یکدیگر اداره می کرد


کلمات دیگر: