1- روشن و آشکار کردن یا شدن 2- (پس از طوفان یا هوای ابری) صاف شدن (آسمان)، آفتابی شدن 3- شرح دادن (به وضوح) 4-درمان کردن، منظم کردن، گشودن، رفع کردن، باز شدن، روشن شدن
clear up
1- روشن و آشکار کردن یا شدن 2- (پس از طوفان یا هوای ابری) صاف شدن (آسمان)، آفتابی شدن 3- شرح دادن (به وضوح) 4-درمان کردن، منظم کردن، گشودن، رفع کردن، باز شدن، روشن شدن
انگلیسی به فارسی
مرتب کردن، منظم کردن، جمع و جور کردن
(رمز، راز) کشف کردن، گشودن، (مشکل) حل کردن، رفع کردن، رفع و رجوع کردن
(هوا، آسمان) صاف شدن، باز شدن، روشن شدن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to become bright or clear.
- The weather is clearing up.
[ترجمه ترگمان] هوا داره صاف میشه
[ترجمه گوگل] آب و هوا پاک است
[ترجمه گوگل] آب و هوا پاک است
• clarify, elucidate; become bright, brighten
مترادف و متضاد
explain; resolve
Synonyms: answer, cipher, clarify, decipher, dissolve, elucidate, figure out, illuminate, illustrate, make plausible, make reasonable, puzzle out, resolve, solve, straighten out, tidy, unfold, unravel
Antonyms: complicate, question
become improved
Synonyms: become fair, become sunny, blow over, brighten, die away, die down, improve, lapse, lift, pick up, run its course
Antonyms: worsen
جملات نمونه
1. He made a rather half-hearted attempt to clear up the rubbish.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد این چرندیات را پاک کند
[ترجمه گوگل]او تلاش نادرستی برای پاک کردن زباله انجام داد
[ترجمه گوگل]او تلاش نادرستی برای پاک کردن زباله انجام داد
2. They always clear up their bedrooms before they go out.
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه قبل از خروج از اتاق خوابشان را جمع و جور می کنند
[ترجمه گوگل]آنها همیشه اتاق خواب خود را روشن می کنند قبل از اینکه بیرون بیایند
[ترجمه گوگل]آنها همیشه اتاق خواب خود را روشن می کنند قبل از اینکه بیرون بیایند
3. Shall we clear up before we go out?
[ترجمه ترگمان]میشه قبل از اینکه بریم اونجا رو روشن کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما قبل از اینکه بیرون بیاییم روشن کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما قبل از اینکه بیرون بیاییم روشن کنیم؟
4. The army are helping to clear up after the floods.
[ترجمه ترگمان]ارتش به پاک سازی پس از سیل کمک می کند
[ترجمه گوگل]ارتش ها پس از سیل به پاک کردن کمک می کنند
[ترجمه گوگل]ارتش ها پس از سیل به پاک کردن کمک می کنند
5. We'll have to clear up all this clutter.
[ترجمه ترگمان]ما باید همه این clutter را جمع و جور کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید تمام این مزخرفات را پاک کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید تمام این مزخرفات را پاک کنیم
6. We might try to clear up some of the cabins in the superstructure.
[ترجمه ترگمان]ما باید سعی کنیم بعضی از the را از the پاک کنیم
[ترجمه گوگل]ممکن است ما سعی کنیم تا برخی از کابین ها را در قسمت فوقانی ساختمان روشن کنیم
[ترجمه گوگل]ممکن است ما سعی کنیم تا برخی از کابین ها را در قسمت فوقانی ساختمان روشن کنیم
7. They all went out, leaving yours truly to clear up the mess.
[ترجمه ترگمان]همه شون بیرون رفتن و از دست تو جدا شدن تا این گندکاری رو پاک کنن
[ترجمه گوگل]همه آنها بیرون رفتند و واقعا شما را مجذوب خود کردند
[ترجمه گوگل]همه آنها بیرون رفتند و واقعا شما را مجذوب خود کردند
8. Clear up misapprehensions between the two nations.
[ترجمه ترگمان]فاصله میان دو ملت را مشخص کنید
[ترجمه گوگل]تشخیص اشتباهات بین دو ملت
[ترجمه گوگل]تشخیص اشتباهات بین دو ملت
9. The antibiotics should clear up the infection.
[ترجمه ترگمان] آنتی بیوتیک باید عفونت رو برطرف کنه
[ترجمه گوگل]آنتی بیوتیک ها باید عفونت را روشن کنند
[ترجمه گوگل]آنتی بیوتیک ها باید عفونت را روشن کنند
10. Clear up the mess in here before you go.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بری اوضاع اینجا رو روشن کن
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به اینجا آشغال را پاک کنید
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به اینجا آشغال را پاک کنید
11. I think we should clear up this misapprehension.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم باید این سو تفاهم رو برطرف کنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم باید این اشتباه را روشن کنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم باید این اشتباه را روشن کنیم
12. Adam, clear up this mess before your father sees it.
[ترجمه ترگمان]آدام \"، قبل از اینکه پدرت ببینه، این گندکاری رو پاک کن\"
[ترجمه گوگل]آدم، این ظروف را قبل از اینکه پدرت را ببیند پاک کنید
[ترجمه گوگل]آدم، این ظروف را قبل از اینکه پدرت را ببیند پاک کنید
13. Okay children, we'll clear up the room now.
[ترجمه ترگمان]خوب بچه ها، حالا اتاق را روشن می کنیم
[ترجمه گوگل]خوب بچه ها، حالا اتاق را روشن می کنیم
[ترجمه گوگل]خوب بچه ها، حالا اتاق را روشن می کنیم
14. When you finish your dinner, please clear up the kitchen.
[ترجمه ترگمان]وقتی شام رو تموم کردی لطفا آشپزخونه رو روشن کن
[ترجمه گوگل]وقتی شام را تمام کنید، لطفا آشپزخانه را پاک کنید
[ترجمه گوگل]وقتی شام را تمام کنید، لطفا آشپزخانه را پاک کنید
15. Let's try to clear up our difficult and doubtful points.
[ترجمه ترگمان]بیا سعی کنیم به نکات دشوار و مشکوک ما پی ببریم
[ترجمه گوگل]بیایید سعی کنیم نقاط دشوار و تردیدمان را روشن کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید سعی کنیم نقاط دشوار و تردیدمان را روشن کنیم
This drug will clear up your cold.
این دارو سرماخوردگی تو را برطرف خواهد کرد.
پیشنهاد کاربران
We were grateful that the gloomy weather cleared up on saturday
کاملا محلی را تمیز کردن، روشن کردن موضوعی و حل کردن آن
Clear up:
( عفونت، بیماری و. . . ) برطرف کردن - از بین رفتن
Macmillan:👇👇👇
To�clear up�a medical problem, infection, or disease means to cure it or get rid of it. If a medical problem�clears up, it goes away.
Eg: Most colds clear up after a few days.
بیشتر سرماخوردگی ها بعد از چند روز خوب میشن.
Eg: a lotion to clear up spots.
لوسیون، جوش رو از بین میبره.
( عفونت، بیماری و. . . ) برطرف کردن - از بین رفتن
Macmillan:👇👇👇
To�clear up�a medical problem, infection, or disease means to cure it or get rid of it. If a medical problem�clears up, it goes away.
Eg: Most colds clear up after a few days.
بیشتر سرماخوردگی ها بعد از چند روز خوب میشن.
Eg: a lotion to clear up spots.
لوسیون، جوش رو از بین میبره.
بهتر شدن
To get better
To get better
مرتب کردن - تمیز کردن
مشخص. واضح. روشن . عالی
به وضوح شرح دادن
مرتب کردن ( مکان )
شرح دادن، روشن کردن ( موضوع )
بهتر شدن ( آب و هوا )
رفع شدن ( بیماری )
شرح دادن، روشن کردن ( موضوع )
بهتر شدن ( آب و هوا )
رفع شدن ( بیماری )
شفاف سازی
This morning i went to her place to clear things up : امروز رفتم پیشش تا روشنش کنم ( داستان رو فیصله بدم و اوضاع رو راست و ریس کنم )
کلمات دیگر: