کلمه جو
صفحه اصلی

divide and conquer

انگلیسی به انگلیسی

• separate in order to control, strategy of keeping a people or enemy separated into small groups in order to dominate them and prevent effective resistance, win by making one's opponents to fight between themselves

جملات نمونه

1. That was interesting, he thought. Divide and conquer.
[ترجمه ترگمان]فکر کرد: جالب بود به \"Divide\" و پیروز بشید
[ترجمه گوگل]او فکر کرد جالب بود تفرقه بینداز و حکومت کن

2. Divide and conquer is the key.
[ترجمه ترگمان]تقسیم و فتح کلید اصلی است
[ترجمه گوگل]تقسیم و تسخیر کلید است

3. Ever hear the phrase " divide and conquer? "
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال این عبارت \"تقسیم و فتح\" را می شنوید؟ \"
[ترجمه گوگل]همیشه حرف 'تقسیم و تسخیر' را می شنوید؟ '

4. An example of a divide and conquer algorithm full source code, has been tested.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه از الگوریتم تقسیم و فتح کد منبع کامل، مورد آزمایش قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]یک نمونه از الگوریتم تقسیم و تسخیر کامل کد منبع، آزمایش شده است

5. This method are base upon a divide and conquer scheme suggested by Cuppen.
[ترجمه ترگمان]این روش براساس طرح تقسیم و فتح است که توسط Cuppen پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]این روش بر اساس طرح تقسیم و تسخیر پیشنهاد شده توسط Cuppen است

6. So unless something is done to divide and conquer the state space, systems become unmanageably complex.
[ترجمه ترگمان]بنابراین اگر کاری برای تقسیم و غلبه بر فضای حالت انجام شود، سیستم ها پیچیده تر می شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین، مگر اینکه چیزی برای فضای دولت تقسیم و تسخیر شود، سیستم ها به راحتی پیچیده می شوند

7. The second strategy was to divide and conquer.
[ترجمه ترگمان]استراتژی دوم تقسیم و فتح بود
[ترجمه گوگل]استراتژی دوم تقسیم و تسخیر بود

8. Since independence in 195 "a small group of people in power in Khartoum used race and religion to divide and conquer, " says Prendergast.
[ترجمه ترگمان]پرندرگاست می گوید: \"از زمان استقلال در ۱۹۵\" یک گروه کوچک از مردم در قدرت در خارطوم از نژاد و مذهب برای تقسیم و فتح استفاده کردند \"
[ترجمه گوگل]Prendergast می گوید: از زمان استقلال در سال 1952 گروه کوچکی از مردم در قدرت در خارطوم از نژاد و مذهب برای تقسیم و تسخیر استفاده کردند

9. This approach might be analogous to establishing a stronghold within the code, from which you can launch small sorties of refactoring to divide and conquer the maintainability problems.
[ترجمه ترگمان]این رویکرد ممکن است مشابه ایجاد یک پناه گاه در داخل کد باشد، که از آن شما می توانید هواپیماهای کوچک of برای تقسیم و غلبه بر مشکلات نگهداری و نگهداری را راه اندازی کنید
[ترجمه گوگل]این رویکرد ممکن است مشابه ایجاد یک قلعه در داخل کد باشد، که از آن می توانید راههای کوچک رفع تکثیر را برای تقسیم کردن و تداخل با مشکلات تعمیر و نگهداری ارائه دهید

پیشنهاد کاربران

تفرقه بینداز و حکومت کن

divide and conquer sterategy
استراتژی تقسیم و غلبه

تقسیم و حل


کلمات دیگر: