بی پرده، بدون تعارف ونزاکت
bluntly
بی پرده، بدون تعارف ونزاکت
انگلیسی به فارسی
با بیپردگی، صریح
ببخشید
انگلیسی به انگلیسی
• simply, plainly, candidly
جملات نمونه
1. he told them bluntly that they are not welcome
رک به آنها گفت که مقدمشان خوشایند نیست.
2. let me ask you bluntly
بگذارید بی رودربایستی از شما بپرسم.
3. i can afford to tell you bluntly that . . .
می توانم رک به شما بگویم که . . .
4. 'You're drunk,' she said bluntly.
[ترجمه ترگمان]او بی پرده گفت: تو مستی
[ترجمه گوگل]او گفت: 'شما مست هستید '
[ترجمه گوگل]او گفت: 'شما مست هستید '
5. She told me bluntly it was my own fault.
[ترجمه ترگمان]رک و پوست کنده به من گفت که تقصیر خودم است
[ترجمه گوگل]او به من گفته بود که این خطا من بود
[ترجمه گوگل]او به من گفته بود که این خطا من بود
6. The chancellor bluntly warned the Cabinet to axe public spending or face higher taxes.
[ترجمه ترگمان]رئیس دانشگاه صریحا به کابینه هشدار داد که هزینه های عمومی را کاهش دهد یا با مالیات های بیشتر مواجه شود
[ترجمه گوگل]صدراعظم به طور مستقیم به کابینه هشدار داد که مخارج عمومی را پرداخت کند یا مالیات بیشتری را متحمل شود
[ترجمه گوگل]صدراعظم به طور مستقیم به کابینه هشدار داد که مخارج عمومی را پرداخت کند یا مالیات بیشتری را متحمل شود
7. The Pope bluntly told the world's priests yesterday to stay celibate.
[ترجمه ترگمان]پاپ روز گذشته به کشیش های جهان گفت که مجرد بمانند
[ترجمه گوگل]پاپ به طور ناگهانی به کشیش های جهان به دیکتاتوری گفت
[ترجمه گوگل]پاپ به طور ناگهانی به کشیش های جهان به دیکتاتوری گفت
8. To put it bluntly, I can't afford it.
[ترجمه ترگمان]- رک و پوست کنده بگویم، نمی توانم آن را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، من نمی توانم آنرا بپردازم
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، من نمی توانم آنرا بپردازم
9. To put it bluntly, you're fired!
[ترجمه ترگمان]! که بی پرده بگم، تو اخراجی
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، شما اخراج شدید!
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، شما اخراج شدید!
10. 'Is she dead?' he asked bluntly.
[ترجمه ترگمان]اون مرده؟ او رک و بی پرده پرسید:
[ترجمه گوگل]آیا او مرده است؟ او پرسید: بلافاصله
[ترجمه گوگل]آیا او مرده است؟ او پرسید: بلافاصله
11. "I don't believe you!" Jeanne said bluntly.
[ترجمه ترگمان]\"باور نمی کنم!\" ژان بی پرده گفت: \" \" \"
[ترجمه گوگل]من شما را باور نمی کنم! جین گفت: بلافاصله
[ترجمه گوگل]من شما را باور نمی کنم! جین گفت: بلافاصله
12. She told me bluntly that I should lose weight.
[ترجمه ترگمان]رک و پوست کنده به من گفت که باید وزن کم کنم
[ترجمه گوگل]او به من گفت که من باید وزن کم کنم
[ترجمه گوگل]او به من گفت که من باید وزن کم کنم
13. 'I won't do it!'she informed him bluntly.
[ترجمه ترگمان]من این کار و نمی کنم او رک و پوست کنده به او گفت:
[ترجمه گوگل]'من این کار را نمی کنم!'
[ترجمه گوگل]'من این کار را نمی کنم!'
14. He doesn't, to put it very bluntly, give a damn about the woman or the baby.
[ترجمه ترگمان]خیلی صریح و بی پرده حرف می زند، به زن یا بچه اهمیتی نمی دهد
[ترجمه گوگل]او نمیتواند، بگوید که خیلی زود، در مورد زن یا کودک کم رنگ شود
[ترجمه گوگل]او نمیتواند، بگوید که خیلی زود، در مورد زن یا کودک کم رنگ شود
پیشنهاد کاربران
صریحانه، رک و پوست کنده
بدون تعارف،
رک و پوست کنده،
صریحاً،
به صراحت،
بی پرده پوشی،
بدون پرده پوشی،
بی پرده،
راست و مستقیم اینکه،
[همه این معادل ها در حالت قیدی به کار می روند]
رک و پوست کنده،
صریحاً،
به صراحت،
بی پرده پوشی،
بدون پرده پوشی،
بی پرده،
راست و مستقیم اینکه،
[همه این معادل ها در حالت قیدی به کار می روند]
بلافاصله
کلمات دیگر: