1. I've always paid the bills and been the breadwinner.
[ترجمه ارمین] من همیشه قبض ها را می پردازم و خرج کش خانه هستم.
[ترجمه ترگمان]من همیشه اسکناس ها را می پردازم و نان آور خانه هستم
[ترجمه گوگل]من همیشه صورتحساب را پرداخت کرده ام و نان آورم
2. Men are often expected to be the breadwinner in a family.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مردان نان آور خانواده باشند
[ترجمه گوگل]مردان اغلب انتظار می رود نان آور خانواده باشند
3. There's another kind of breadwinner - women on their own with no regrets.
[ترجمه ترگمان]یه نوع دیگه از زن ها هست که هیچ پشیمونی نداره
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نان آوران وجود دارد - خود زنان بدون تاسف
4. Traditionally, of course, the man is the breadwinner who enhances his desirability by demonstrating his earning prowess.
[ترجمه ترگمان]البته، به طور سنتی، مرد نان آور خانه است که مطلوبیت خود را با نمایش شجاعت کسب می کند
[ترجمه گوگل]البته، به طور سنتی، مرد نان آور است که تمایل خود را با نشان دادن توانایی درآمد خود افزایش می دهد
5. Adopt a family whose breadwinner is a political prisoner or has been executed.
[ترجمه ترگمان]یک خانواده را به فرزندی قبول کنید که نان آور سیاسی است یا اعدام شده است
[ترجمه گوگل]یک خانواده که نان آور خود یک زندانی سیاسی است و یا اعدام شده است را تصویب کنید
6. For example, if the male breadwinner is unemployed, more of the domestic tasks may fall to him.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، اگر نان آور مرد بی کار باشد، بیشتر کاره ای خانگی ممکن است به او محول شود
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، اگر نان آور مرد بیکار باشد، بیشتر از وظایف داخلی ممکن است به او برسد
7. Breadwinner wives who are the couple's sole earners are a rarity, wives are typically joint but secondary earners.
[ترجمه ترگمان]همسران breadwinner که تنها نان آور این زوج هستند نادر هستند، اما زنان معمولا جز earners ثانویه هستند
[ترجمه گوگل]همسران زنبورعسل که تنها زن و شوهر هستند، نادر هستند، همسران معمولا ثروتمند هستند اما ثروتمند هستند
8. When the breadwinner is ill, his children will do anything rather than starve.
[ترجمه ترگمان]وقتی نان آور خونه باشه، بچه هاش بیشتر از گرسنگی کاری انجام میدن
[ترجمه گوگل]هنگامی که نان آور بیمار است، فرزندان او هرگز به جای گرسنگی کاری نخواهند کرد
9. When his father died, he became the breadwinner of the family.
[ترجمه ترگمان]وقتی پدرش مرد، نان آور خانواده شد
[ترجمه گوگل]وقتی پدرش فوت کرد، نان آور خانواده شد
10. Hero is a normal human, just like breadwinner.
[ترجمه ترگمان]قهرمان یک انسان معمولی است، درست مانند نان آور خانه
[ترجمه گوگل]قهرمان یک انسان عادی است، درست مثل نان آور
11. Who is the breadwinner in your family?
[ترجمه ترگمان]نان آور خونه کیه؟
[ترجمه گوگل]چه کسی نان آور خانواده شما است؟
12. Women's femininity is not defined by their breadwinner status, nor is it defined by sexual conquest.
[ترجمه ترگمان]زنانگی زنانه با وضعیت breadwinner مشخص نمی شود و به واسطه تسخیر جنسی تعریف نمی شود
[ترجمه گوگل]زنانگی زنانه توسط وضعیت نان آور خود تعریف نشده است، و نه با فساد جنسی تعیین شده است
13. If the breadwinner deserts the family, it will be left penniless.
[ترجمه ترگمان]اگر نان آور خانواده باشد، بی پول خواهد ماند
[ترجمه گوگل]اگر نان آور خانواده را ترک کند، بدون پناهگاه نخواهد بود
14. When the baby was born, I became the sole breadwinner.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوزاد به دنیا آمد، من تنها نان آور خانه شدم
[ترجمه گوگل]هنگامی که نوزاد متولد شد، من تنها نان آور شدم
15. When her husband died she had to become the breadwinner.
[ترجمه ترگمان]وقتی شوهرش مرد باید نان آور خونه باشه
[ترجمه گوگل]هنگامی که شوهرش فوت کرد، مجبور شد نان آور شود