کلمه جو
صفحه اصلی

breadwinner


معنی : متکفل، کفیل خرج، نان اور
معانی دیگر : نان آور خانواده

انگلیسی به فارسی

متکفل، کفیل خرج، نان‌آور


نان آور، متکفل، کفیل خرج، نان اور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: breadwinning (n.)
• : تعریف: a member of a family or household who earns money to support the other members.

• one who provides financial support (usually for a family)
in a family, the breadwinner is the person who earns the money that the family needs.

مترادف و متضاد

متکفل (اسم)
breadwinner

کفیل خرج (اسم)
breadwinner

نان اور (اسم)
breadwinner

wage earner


Synonyms: jobholder, provider, worker, laborer, meal ticket, income producer, one who brings home the bacon


جملات نمونه

1. I've always paid the bills and been the breadwinner.
[ترجمه ارمین] من همیشه قبض ها را می پردازم و خرج کش خانه هستم.
[ترجمه ترگمان]من همیشه اسکناس ها را می پردازم و نان آور خانه هستم
[ترجمه گوگل]من همیشه صورتحساب را پرداخت کرده ام و نان آورم

2. Men are often expected to be the breadwinner in a family.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مردان نان آور خانواده باشند
[ترجمه گوگل]مردان اغلب انتظار می رود نان آور خانواده باشند

3. There's another kind of breadwinner - women on their own with no regrets.
[ترجمه ترگمان]یه نوع دیگه از زن ها هست که هیچ پشیمونی نداره
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نان آوران وجود دارد - خود زنان بدون تاسف

4. Traditionally, of course, the man is the breadwinner who enhances his desirability by demonstrating his earning prowess.
[ترجمه ترگمان]البته، به طور سنتی، مرد نان آور خانه است که مطلوبیت خود را با نمایش شجاعت کسب می کند
[ترجمه گوگل]البته، به طور سنتی، مرد نان آور است که تمایل خود را با نشان دادن توانایی درآمد خود افزایش می دهد

5. Adopt a family whose breadwinner is a political prisoner or has been executed.
[ترجمه ترگمان]یک خانواده را به فرزندی قبول کنید که نان آور سیاسی است یا اعدام شده است
[ترجمه گوگل]یک خانواده که نان آور خود یک زندانی سیاسی است و یا اعدام شده است را تصویب کنید

6. For example, if the male breadwinner is unemployed, more of the domestic tasks may fall to him.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، اگر نان آور مرد بی کار باشد، بیشتر کاره ای خانگی ممکن است به او محول شود
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، اگر نان آور مرد بیکار باشد، بیشتر از وظایف داخلی ممکن است به او برسد

7. Breadwinner wives who are the couple's sole earners are a rarity, wives are typically joint but secondary earners.
[ترجمه ترگمان]همسران breadwinner که تنها نان آور این زوج هستند نادر هستند، اما زنان معمولا جز earners ثانویه هستند
[ترجمه گوگل]همسران زنبورعسل که تنها زن و شوهر هستند، نادر هستند، همسران معمولا ثروتمند هستند اما ثروتمند هستند

8. When the breadwinner is ill, his children will do anything rather than starve.
[ترجمه ترگمان]وقتی نان آور خونه باشه، بچه هاش بیشتر از گرسنگی کاری انجام میدن
[ترجمه گوگل]هنگامی که نان آور بیمار است، فرزندان او هرگز به جای گرسنگی کاری نخواهند کرد

9. When his father died, he became the breadwinner of the family.
[ترجمه ترگمان]وقتی پدرش مرد، نان آور خانواده شد
[ترجمه گوگل]وقتی پدرش فوت کرد، نان آور خانواده شد

10. Hero is a normal human, just like breadwinner.
[ترجمه ترگمان]قهرمان یک انسان معمولی است، درست مانند نان آور خانه
[ترجمه گوگل]قهرمان یک انسان عادی است، درست مثل نان آور

11. Who is the breadwinner in your family?
[ترجمه ترگمان]نان آور خونه کیه؟
[ترجمه گوگل]چه کسی نان آور خانواده شما است؟

12. Women's femininity is not defined by their breadwinner status, nor is it defined by sexual conquest.
[ترجمه ترگمان]زنانگی زنانه با وضعیت breadwinner مشخص نمی شود و به واسطه تسخیر جنسی تعریف نمی شود
[ترجمه گوگل]زنانگی زنانه توسط وضعیت نان آور خود تعریف نشده است، و نه با فساد جنسی تعیین شده است

13. If the breadwinner deserts the family, it will be left penniless.
[ترجمه ترگمان]اگر نان آور خانواده باشد، بی پول خواهد ماند
[ترجمه گوگل]اگر نان آور خانواده را ترک کند، بدون پناهگاه نخواهد بود

14. When the baby was born, I became the sole breadwinner.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوزاد به دنیا آمد، من تنها نان آور خانه شدم
[ترجمه گوگل]هنگامی که نوزاد متولد شد، من تنها نان آور شدم

15. When her husband died she had to become the breadwinner.
[ترجمه ترگمان]وقتی شوهرش مرد باید نان آور خونه باشه
[ترجمه گوگل]هنگامی که شوهرش فوت کرد، مجبور شد نان آور شود

پیشنهاد کاربران

نان آور

نان اور

. a person who earns money to support their family, typically the sole one
"when Roland's grant ran out, Val became the breadwinner"

نان آور

someone who earns money to support his/her family or household.

آخه فازتون چیه ؟ یه نفر معنی لغت رو درست مینویسه ، بقیه میان عین طوطی همون رو هی تکرار میکنن !!!


کلمات دیگر: