کلمه جو
صفحه اصلی

soar


معنی : بالاروی، بالغ شدن بر، اوج گرفتن، بلند پرواز کردن، بالا رفتن، صعود کردن، بلند پروازی کردن
معانی دیگر : (در هوا) اوج گرفتن، (در ارتفاع بالا) پرواز کردن، فرازیدن، (بدون استفاده از موتور یا بال زدن) در هوا لغزیدن، چرخ زدن، (قیمت یا شهرت و غیره) بالا گرفتن، (بسیار) زیاد شدن، افزایش شدید یافتن، سربه فلک کشیدن، بلند بودن، (شعر قدیم) اوج گرفتن و نایل شدن، میزان اوج، ارتفاع اوج، اوجگیری، فرازش

انگلیسی به فارسی

بلند پروازی کردن، بلند پرواز کردن، بالا رفتن، بالغ شدن بر، صعود کردن، بالاروی، اوج گرفتن


اوج گرفتن، بالاروی، بالغ شدن بر، بلند پروازی کردن، بلند پرواز کردن، بالا رفتن، صعود کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: soars, soaring, soared
(1) تعریف: to fly or glide swiftly, effortlessly, and usu. at a great height.
مترادف: glide, sail
مشابه: fly, skim, sweep, wing

- The hawk soared over the meadow.
[ترجمه ترگمان] شاهین روی چمن ها پرواز کرد
[ترجمه گوگل] شاهزاده بر روی چمنزارها بالا رفت

(2) تعریف: to rise or climb quickly.
مترادف: zoom
متضاد: plummet
مشابه: ascend, climb, rise, wing

- The plane soared to an altitude of 30,000 feet.
[ترجمه ترگمان] هواپیما به ارتفاع سی هزار پا پرواز کرد
[ترجمه گوگل] هواپیما به ارتفاع 30،000 فوت افزایش یافت

(3) تعریف: to increase rapidly in value or intensity; rise quickly.
مترادف: skyrocket, zoom
مشابه: accelerate, climb, escalate, rise

- Interest rates soared.
[ترجمه ترگمان] نرخ بهره افزایش یافت
[ترجمه گوگل] نرخ بهره افزایش یافت
- Her spirits soared upon hearing the news.
[ترجمه ترگمان] روحیه او از شنیدن این خبر به اوج خود رسیده بود
[ترجمه گوگل] پس از شنیدن اخبار، روح او افزایش یافت
اسم ( noun )
مشتقات: soaringly (adv.), soarer (n.)
• : تعریف: the act of soaring.
مترادف: ascent, climb, glide, zoom

- The soar of the fighter jets dazzled the crowd.
[ترجمه غزل] اوج گرفتن جت های جنگنده، جمعیت را خیره کرد.
[ترجمه ترگمان] در اوج آسمان پرواز کرد و جمعیت را از خود دور کرد
[ترجمه گوگل] افزایش جت های جنگنده جمعیت را خیره کرد

• fly at a great height, glide; fly upward, ascend; increase, rise
if an amount soars, it quickly increases by a large amount.
if something soars into the air, it goes quickly upwards.
trees or buildings that soar upwards are very tall.

مترادف و متضاد

بالاروی (اسم)
escalade, soar

بالغ شدن بر (فعل)
number, mount, soar, exceed

اوج گرفتن (فعل)
soar

بلند پرواز کردن (فعل)
soar

بالا رفتن (فعل)
up, boost, rise, lift, ascend, climb, soar

صعود کردن (فعل)
rise, ascend, mount, climb, go up, ramp, soar

بلند پروازی کردن (فعل)
aspire, soar

climb, fly


Synonyms: arise, ascend, aspire, escalate, glide, lift, mount, rise, rocket, sail, shoot, shoot up, skyrocket, top, tower, up, uprear, wing


Antonyms: land


جملات نمونه

1. We watched the soaring eagle skim over the mountain peak.
ما عقاب اوج گیرنده را که بر فراز قله ی کوه پرواز می کرد، تماشا می کردیم

2. An ordinary man cannot comprehend such soaring ambition.
انسان معمولی از درک چنین اهداف والایی ناتوان است

3. The senator's hopes for victory soared after his television appearance.
امیدهای پیروزی سناتور، بعد از حضورش در تلویزیون افزایش یافت

4. temperatures will soar
حرارت خیلی زیاد خواهد شد.

5. Insurance claims are expected to soar.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مطالبات بیمه ای اوج بگیرد
[ترجمه گوگل]ادعاهای بیمه انتظار می رود افزایش یابد

6. Air pollution will soon soar above safety levels.
[ترجمه ترگمان]آلودگی هوا به زودی بالاتر از سطح ایمنی خواهد بود
[ترجمه گوگل]آلودگی هوا به زودی بالاتر از سطح ایمنی خواهد بود

7. May your love soar on the wings of a dove in flight.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم عشق تو بال یک کبوتر در پرواز اوج بگیرد
[ترجمه گوگل]ممکن است عشق شما بر روی بال یک کبوتر در حال پرواز بکشد

8. In the state of love, we can soar go the higher state where everything stays clear and still like the stars above the the sky.
[ترجمه ترگمان]در حالت عشق، می توانیم به یک حالت بالاتر صعود کنیم که در آن همه چیز روشن و همچنان مانند ستارگان بالای آسمان می ماند
[ترجمه گوگل]در وضعیت عشق، ما می توانیم به سمت بالا به حالت بالا برویم که همه چیز باقی می ماند و هنوز هم مانند ستارگان بالای آسمان است

9. Temperatures will soar into the eighties over the weekend say the weather forecasters.
[ترجمه ترگمان]به گفته پیش بینی های هواشناسی هوا در آخر هفته، دما در دهه هشتاد افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]پیش بینی هوا پیش بینی می شود که دمای هوا در دهه هشتاد افزایش یابد

10. Here the cliffs soar a hundred feet above the sea.
[ترجمه ترگمان]در اینجا صخره ها صد متر بالاتر از دریا اوج می گیرند
[ترجمه گوگل]در اینجا صخره ها صدها متر بالا از دریا می روند

11. Borrowing is set to soar to an astonishing £60 billion.
[ترجمه ترگمان]قرض گرفتن برای گرفتن ۶۰ میلیارد پوند حیرت آور است
[ترجمه گوگل]وام گرفته شده برای افزایش 60 میلیارد پوند است

12. She watched the dove soar above the chestnut trees.
[ترجمه ترگمان]به پرنده نگاه می کرد که بر فراز درختان شاه بلوط اوج گرفته بود
[ترجمه گوگل]او را تماشا کرد کبوتر بلندتر از درختان شاه بلوط است

13. Interest rates could soar, asset prices could fall or cash flows could dry up.
[ترجمه ترگمان]نرخ سود ممکن است افزایش یابد، قیمت دارایی ممکن است کاهش یابد یا جاری شود
[ترجمه گوگل]نرخ بهره ممکن است افزایش یابد، قیمت دارایی ها می تواند سقوط کند یا جریان نقدی می تواند خشک شود

14. Soar with wit. Conquer with dignity. Handle with care. Criss Jami
[ترجمه ترگمان]این اوج با هوش است Conquer با وقار با دقت دسته دسته را بررسی کنید کریس جامی
[ترجمه گوگل]صعود با عقل تسخیر با حرمت با احتیاط حمل شود کریس جامی

15. Tension mounts as temperatures soar on one of the hottest days of the year.
[ترجمه ترگمان]با افزایش دما در یکی از گرم ترین روزه ای سال افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]تنش افزایش می یابد به عنوان درجه حرارت در یکی از داغ ترین روز سال است

16. Still and calm, the gentle trees soar around me, sheltering me and sharing my joy and calm.
[ترجمه ترگمان]آرام و آرام، درختان مهربان در اطرافم اوج می گیرند، مرا در امان دارند و شادی و آرامش مرا در خود شریک می کنند
[ترجمه گوگل]همچنان و آرام، درختان ملایم در اطراف من می مانند، من را در پناه دادن و به اشتراک گذاشتن شادی و آرامش من

17. Nonprofit organizations have seen their costs soar, their sources of revenue dry up, and their missions challenged.
[ترجمه ترگمان]سازمان های غیر دولتی هزینه خود را افزایش داده، منابع درآمد خود را خشک کرده و ماموریت آن ها به چالش کشیده شده است
[ترجمه گوگل]سازمان های غیردولتی هزینه های خود را افزایش داده اند، منابع درآمدشان پایین آمده و مأموریت های آنها به چالش کشیده شده است

A kite soared into the air.

بادبادک در هوا اوج گرفت.


Birds soared lower and settled on rooftops.

پرندگان به پایین می‌چرخیدند و بر بام‌ها می‌نشستند.


Recently his reputation has soared.

اخیراً شهرت او بالا گرفته است.


soaring prices

قیمت‌های رو به افزایش شدید


Temperatures will soar.

حرارت خیلی زیاد خواهد شد.


Mount Damavand soars above Tehran.

کوه دماوند بر فراز تهران سربه فلک کشیده است.


پیشنهاد کاربران

سفر کردن. بالا رفتن

از مدار خارج شدن، به بیرون از ناحیه ای پرت شدن، به سمت خارج اوج گرفتن

شدت یافتن. اوج گرفتن.

صعودی، بالا رونده، اوج گیرنده

۱ ) سربالایی ( خیابان، جاده ) رفتن

۲ ) ⁩افزایش شدید یافتن، شدیداً بالا رفتن،
( قیمت و غیره ) اوج گرفتن

Spain energy crisis: 💥soaring💥 bills hamper recovery from Covid
BBC. co. uk@

اوج گرفتن - سر به فلک کشیدن - قد علم کردن


کلمات دیگر: