مطابق احادیک، نقلا، تواترا
traditionally
مطابق احادیک، نقلا، تواترا
انگلیسی به انگلیسی
• customarily, in traditional form, in accordance with tradition
جملات نمونه
1. The number thirteen is traditionally considered unlucky.
[ترجمه ترگمان]عدد ۱۳ به طور سنتی بدشانسی تلقی می شود
[ترجمه گوگل]شماره سیزده به طور سنتی در نظر گرفته نشده است
[ترجمه گوگل]شماره سیزده به طور سنتی در نظر گرفته نشده است
2. Lichun traditionally signifies the beginning of spring in East Asian cultures.
[ترجمه ترگمان]Lichun به طور سنتی بیانگر آغاز بهار در فرهنگ های شرق آسیا است
[ترجمه گوگل]لیچون به طور سنتی آغاز بهار در فرهنگ های شرق آسیا را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]لیچون به طور سنتی آغاز بهار در فرهنگ های شرق آسیا را نشان می دهد
3. Traditionally, the president designates his or her successor.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، رئیس جمهور جانشین خود را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، رئیس جمهور جانشین خود را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، رئیس جمهور جانشین خود را تعیین می کند
4. The bride's father traditionally walks with her to the altar to give her away.
[ترجمه دوفاینر] بر اساس سنت، پدر عروس با او به محراب رفت که او را ترک کند.
[ترجمه ترگمان]پدر عروس به طور سنتی با او به سمت محراب می رود تا او را کنار بکشد[ترجمه گوگل]پدر عروس به طور سنتی با او به محراب رفت تا او را ترک کند
5. Politeness is traditionally part of the British character.
[ترجمه ترگمان]مودب، به طور سنتی بخشی از شخصیت بریتانیایی است
[ترجمه گوگل]محبت به طور سنتی بخشی از شخصیت بریتانیایی است
[ترجمه گوگل]محبت به طور سنتی بخشی از شخصیت بریتانیایی است
6. Scientists traditionally divide the oceans into zones.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان به طور سنتی اقیانوس ها را به مناطق تقسیم می کنند
[ترجمه گوگل]دانشمندان به طور سنتی اقیانوس ها را به مناطق تقسیم می کنند
[ترجمه گوگل]دانشمندان به طور سنتی اقیانوس ها را به مناطق تقسیم می کنند
7. The marketplace was where commerce was traditionally carried on.
[ترجمه ترگمان]بازار در جایی بود که تجارت به صورت سنتی ادامه داشت
[ترجمه گوگل]بازار، جایی بود که تجارت به طور سنتی ادامه داشت
[ترجمه گوگل]بازار، جایی بود که تجارت به طور سنتی ادامه داشت
8. Traditionally, white flannels are worn when playing cricket.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، لباس فلانل سفید هنگام بازی کریکت فرسوده می شود
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، فلاون های سفید هنگام بازی در کریکت پوشیده می شوند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، فلاون های سفید هنگام بازی در کریکت پوشیده می شوند
9. Agricultural work is traditionally seen as a male occupation.
[ترجمه ترگمان]کار کشاورزی به طور سنتی به عنوان یک اشغال مرد دیده می شود
[ترجمه گوگل]کار کشاورزی به طور سنتی به عنوان مشاغل مردی دیده می شود
[ترجمه گوگل]کار کشاورزی به طور سنتی به عنوان مشاغل مردی دیده می شود
10. Traditionally piglets were weaned at eight weeks.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی شش بچه خوک در هشت هفته از شیر گرفته شد
[ترجمه گوگل]به طور سنتی خوک ها در هشت هفته از بین برده شدند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی خوک ها در هشت هفته از بین برده شدند
11. Married women have traditionally been treated as dependent on their husbands.
[ترجمه ترگمان]زنان متاهل به طور سنتی به شوهران خود وابسته هستند
[ترجمه گوگل]زنان متاهل به طور سنتی به شوهران خود وابسته اند
[ترجمه گوگل]زنان متاهل به طور سنتی به شوهران خود وابسته اند
12. Traditionally, United Nations troops have been deployed only in a peacekeeping role.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، نیروهای سازمان ملل تنها در یک نقش حافظ صلح مستقر شده اند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، نیروهای سازمان ملل متحد تنها در یک نقش حفظ صلح مستقر شده اند
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، نیروهای سازمان ملل متحد تنها در یک نقش حفظ صلح مستقر شده اند
13. Long hair was traditionally regarded as a sign of femininity.
[ترجمه ترگمان]موی بلند به طور سنتی نشانه زنانگی محسوب می شد
[ترجمه گوگل]موهای بلند به طور سنتی به عنوان علامت زنانه شناخته شدند
[ترجمه گوگل]موهای بلند به طور سنتی به عنوان علامت زنانه شناخته شدند
14. Villagers traditionally have the right to graze their cattle on the common land.
[ترجمه ترگمان]روستاییان به طور سنتی حق دارند احشام خود را بر روی زمین مشترک graze
[ترجمه گوگل]روستائیان به طور سنتی حق دارند که گاو خود را در سرزمین مشترک بچیند
[ترجمه گوگل]روستائیان به طور سنتی حق دارند که گاو خود را در سرزمین مشترک بچیند
پیشنهاد کاربران
بطور مرسوم
بر طبق گفته ها
عرفاً، بطور عرفی
به طور سنتی
معمولا
درگذشته
عمل یا کاری که به طور معمول{مرسوم} انجام میگردد
حسب المعمول
مطابق احادیث
از دیرباز
سابقاً
برطبق
رسماً
طبق رسوم گذشته
به رسم سنت دیرینه
از دیرباز
از دیرباز
طبق معمول
سنتاً
به حکم سنت
طبق سنت
مطابق سنت
به طور سنتی
از قدیم
از قدیم الایام
از دیرباز
به حکم سنت
طبق سنت
مطابق سنت
به طور سنتی
از قدیم
از قدیم الایام
از دیرباز
از دیر باز ، من القدیم
کلمات دیگر: