پای خفگی
itchy feet
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• having feet that itch; restless, having the desire to wander
جملات نمونه
1. The trip gave me itchy feet and I wanted to travel more.
[ترجمه مصی صفری] این سفر باعث شده که من ددری بشم و من می خواستم بیشتر سفر کنم
[ترجمه ترگمان]این سفر باعث خارش پاهای من شد و من می خواستم بیشتر سفر کنم[ترجمه گوگل]این سفر به من خارش شد و من می خواستم بیشتر سفر کنم
2. I always get itchy feet at this time of year, in the spring.
[ترجمه ترگمان]من همیشه تو این وقت سال، خارش پا میشم تو بهار
[ترجمه گوگل]من همیشه در این زمان سال، در بهار، همیشه پای خارش دارم
[ترجمه گوگل]من همیشه در این زمان سال، در بهار، همیشه پای خارش دارم
3. This cold weather is giving me itchy feet.
[ترجمه ترگمان] این هوای سرد داره بهم خارش میده
[ترجمه گوگل]این آب و هوای سرد به من پاهای خارش میدهد
[ترجمه گوگل]این آب و هوای سرد به من پاهای خارش میدهد
4. With itchy feet and fading smiles, dunk sb, can you feel me?
[ترجمه ترگمان]با پاهای خارش و لبخند کم رنگ، dunk sb، میتونی منو حس کنی؟
[ترجمه گوگل]با پاهای خارش دار و لبخند خیره کننده، خسته اسب، آیا می توانید من را احساس کنید؟
[ترجمه گوگل]با پاهای خارش دار و لبخند خیره کننده، خسته اسب، آیا می توانید من را احساس کنید؟
5. Seeing others travelling abroad gave her itchy feet.
[ترجمه ترگمان]دیدن دیگران که به خارج سفر می کنند پاهای itchy را به او داد
[ترجمه گوگل]دیدن دیگران در خارج از کشور به پا شد
[ترجمه گوگل]دیدن دیگران در خارج از کشور به پا شد
6. He never stays in a job long. He gets itchy feet after two or three years.
[ترجمه ترگمان]او هیچ وقت تا به حال در یک شغل باقی نمی ماند او بعد از دو یا سه سال خارش پوست سر می دهد
[ترجمه گوگل]او هرگز در یک کار طولانی باقی نمی ماند پس از دو یا سه سال، پا می شود
[ترجمه گوگل]او هرگز در یک کار طولانی باقی نمی ماند پس از دو یا سه سال، پا می شود
7. After three years in the job she began to get itchy feet.
[ترجمه ترگمان]بعد از سه سال کار، شروع به خارش پا کرد
[ترجمه گوگل]پس از سه سال در این کار او شروع به خارش دادن کرد
[ترجمه گوگل]پس از سه سال در این کار او شروع به خارش دادن کرد
8. I've only been back home for a few months and I've already got itchy feet .
[ترجمه ترگمان]فقط چند ماه است که به خانه برگشته ام و همین الان پای خارش دارم
[ترجمه گوگل]من فقط چند ماه به خانه بازگشته ام و قبلا دچار خارش شدم
[ترجمه گوگل]من فقط چند ماه به خانه بازگشته ام و قبلا دچار خارش شدم
9. Armchair travellers will be riveted to their seats while the more adventurous will get itchy feet.
[ترجمه ترگمان]مسافران Armchair به صندلی های خود میخکوب خواهند شد در حالی که ماجراجو به پاهای خود خارش پیدا خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مسافران صندلی به صندلی های خود پر می شوند، در حالی که پرماجرا بیشتر پاهای خارش را دریافت می کند
[ترجمه گوگل]مسافران صندلی به صندلی های خود پر می شوند، در حالی که پرماجرا بیشتر پاهای خارش را دریافت می کند
10. Masseur: Sorry, madam. I thought you said you had itchy feet.
[ترجمه ترگمان] ببخشید، خانم فکر کردم گفتی که پای خارش داری
[ترجمه گوگل]Masseur: با عرض پوزش، خانم من فکر کردم شما گفتید که دچار خارش شدید
[ترجمه گوگل]Masseur: با عرض پوزش، خانم من فکر کردم شما گفتید که دچار خارش شدید
11. When you play this game, you will play the role of Itchy Feet.
[ترجمه ترگمان]زمانی که این بازی را انجام می دهید، نقش of را بازی خواهید کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما این بازی را انجام می دهید، شما نقش یخ پا را بازی خواهید کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما این بازی را انجام می دهید، شما نقش یخ پا را بازی خواهید کرد
پیشنهاد کاربران
حال و هوای سفر داشتن
هوس رفتن کردن، حس تغییر دادن چیزی رو داشتن ( انگار یه چیزی پاهاتو قلقلک میده و دوس داری یه کاری کنی و اون چیز میتونه هیجان به وجود اومده از هر چیزی باشه، مثلا هیجان بارش بارون برای رفتن به زیر بارون )
Phrase :
اشتیاق و علاقه زیاد داشتن به سفر رفتن
اشتیاق و علاقه زیاد داشتن به سفر رفتن
To whant to travel or move to different place
قصد سفر به منطقه ای دیگر داشتن
قصد سفر به منطقه ای دیگر داشتن
دلم بدجوری هوای سفر کرده. .
Have itchy feet : have travel bug
Get itchy feet
هر رو به معنای خوره سفر می باشد.
Get itchy feet
هر رو به معنای خوره سفر می باشد.
سندروم پای بی قرار داشتن : )
تو فارسی به اصطلاح می گیم:
"تنش می خاره برای . . . "
و یا
"خوره افتاده تو جونش که ( فلان کار رو انجام بده ) "
"تنش می خاره برای . . . "
و یا
"خوره افتاده تو جونش که ( فلان کار رو انجام بده ) "
کلمات دیگر: