کلمه جو
صفحه اصلی

ergonomic

انگلیسی به فارسی

ارگونومیک (علم تلفیق کار و شرایط کار با ویژگی‌ها و نیازهای انسانی)


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to human engineering, pertaining to ergonomics, pertaining to the study of the influence of the environment on productivity in the workplace; designed and intended for safe and efficient use

مترادف و متضاد

relating to the design of furniture or equipment which makes it comfortable and effective for people who use it


Synonyms: comfort design, functional design, human factors, user-friendly systems, workplace efficiency


جملات نمونه

1. Features include telescopic design to adjust height and ergonomic handle.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها شامل طراحی تلسکوپی برای تنظیم ارتفاع و دسته ارگونومیک است
[ترجمه گوگل]امکانات شامل طراحی تلسکوپی برای تنظیم ارتفاع و دسته ارگونومیک است

2. In ergonomic studies cost per unit of energy applied manually significantly exceeds other energy costs with chemical energy being the most cost-effective.
[ترجمه ترگمان]در مطالعات ارگونومیک، هزینه واحد انرژی به صورت دستی به طور قابل توجهی بیشتر از هزینه های انرژی دیگر با انرژی شیمیایی بسیار مقرون به صرفه است
[ترجمه گوگل]در مطالعات ارگونومیک هزینه هر واحد انرژی اعمال شده به صورت دستی به طور قابل توجهی بیش از دیگر هزینه های انرژی با انرژی شیمیایی است که مقرون به صرفه ترین

3. From billing reports. From ergonomic keyboards.
[ترجمه ترگمان]از گزارش صورتحساب از صفحه کلید ارگونومیک
[ترجمه گوگل]از گزارش صورت حساب از صفحه کلید های ارگونومیک

4. Ergonomic factors on form of paper cutter were analyzed by comparing different sketch of form, and fa new concept design was put forward.
[ترجمه ترگمان]عوامل ergonomic بر روی شکل برش کاغذ با مقایسه طراحی مختلف شکل و طرح مفهوم جدید به جلو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]عوامل ارگونومیک بر روی فرم برش کاغذ با مقایسه طرح های مختلف فرم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و طراحی مفهوم جدید فاعل صورت گرفت

5. The human workload is of great importance to ergonomic evaluation of man-machine system. The local muscle fatigue is considered to be one of the main indexes.
[ترجمه ترگمان]حجم کار انسان از اهمیت زیادی برخوردار است برای سنجش ارگونومیک سیستم ماشین خستگی ماهیچه محلی یکی از شاخص های اصلی محسوب می شود
[ترجمه گوگل]حجم کار انسانی برای ارزیابی ارگونومیک سیستم ماشین مرد بسیار مهم است خستگی عضلانی محلی یکی از شاخص های اصلی محسوب می شود

6. YAMA Demonstrates a Major Ergonomic Breakthrough in Seating Design and Brings Advanced Productivity to the Office.
[ترجمه ترگمان]YAMA یک پیشرفت بزرگ در طراحی Seating و ارتقا بهره وری پیشرفته را به دفتر ارتقا می دهد
[ترجمه گوگل]YAMA نشان دهنده یک پیشرفت شدید ارگونومیک در طراحی صندلی است و بهره وری پیشرفته را به دفتر ارائه می دهد

7. Other ergonomic hazards include manual handling of objects and materials where lifting and carrying am done.
[ترجمه ترگمان]سایر خطرات احساسی شامل جابجایی دستی اشیا و موادی است که حمل و نقل انجام می شوند
[ترجمه گوگل]سایر خطرات ارگونومیک شامل دستکاری دستی اشیاء و مواد در جایی که بلند کردن و حمل انجام می شود

8. ERGONOMIC. Bucket seat on slide adjusters. Steering wheel.
[ترجمه ترگمان]ergonomic صندلی بکت روی slide چرخ Steering
[ترجمه گوگل]ERGONOMIC صندلی سطل در تنظیم کننده های اسلاید فرمان

9. Likewise the Solitude Bathtub has comfortable, ergonomic armrests.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب تنهایی و تنهایی، armrests ارگونومیک و راحت دارد
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب حمام سحر و جادو راحت، armrests ارگونومیک است

10. Lead equipment and utility ergonomic assessment.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات سرب و ارزیابی ارگونومیک کار
[ترجمه گوگل]ارزیابی ارگونومیک تجهیزات و ابزار سرب

11. Response for the ergonomic and comfort designing and developing.
[ترجمه ترگمان]پاسخ برای طراحی ارگونومیک و راحت و توسعه
[ترجمه گوگل]پاسخ برای طراحی و توسعه ارگونومیک و راحتی

12. How to choose an ergonomic chair.
[ترجمه ترگمان]که چطور یه صندلی ضد ضربه رو انتخاب کنی
[ترجمه گوگل]چگونه یک صندلی ارگونومیک را انتخاب کنید

13. Objective To an index system for ergonomic evaluation of cockpit display.
[ترجمه ترگمان]هدف برای یک سیستم شاخص برای ارزیابی ارگونومیک نمایش کابین خلبان
[ترجمه گوگل]هدف به یک سیستم شاخص برای ارگونومی ارزیابی صفحه نمایش کابین خلبان

14. An ergonomic platform to lie on!
[ترجمه ترگمان]! یه سکوی ضد ضربه که روش دراز بکشه
[ترجمه گوگل]یک پلت فرم ارگونومی برای دروغ گفتن!

15. Adjustable shoulder straps have an ergonomic design and superior dual density foam padding for ultimate comfort and breathable mesh.
[ترجمه ترگمان]تسمه های شانه Adjustable دارای طراحی ارگونومیک و foam با چگالی دوگانه برتر هستند که به خاطر راحتی نهایی و mesh قابل تنفس هستند
[ترجمه گوگل]تسمه های شانه ای قابل تنظیم دارای یک طراحی ارگونومیک و یک پوشش پلاستیکی فشرده دوگانه برای راحتی نهایی و مش با تنفس است

ergonomic keyboard design

طراحی صفحه‌کلید آرگونومیک (صفحه‌کلیدی که با توجه به نیازها و شرایط مربوط طراحی شده است)


I use an ergonomic chair

من صندلی آرگونومیک استفاده می‌کنم. (صندلی‌ای که با توجه به نیازها و شرایط مربوط طراحی شده است)


پیشنهاد کاربران

سازگار با بدن

کاربرپسند، شرایط کاری راحت ودلپذیر
علم تلفیق شرایط کار با ویژگی ها و نیازهای انسانی. از دو کلمه یونانی �Ergo� به معنی کار و �Nomos� به معنی قانون و قاعده گرفته شده و در لغت به معنای قانون و قاعده کار است.

به نقل از هزاره:
( مربوط به ) مهندسی محیط کار، ( مربوط به ) کارپژوهی، ( مربوط به ) تدبیر کار

تلفیق زیست شناسی با مکانیک

مناسبترین وضعیت نشستن در جایگاه کار که درمدت طولانی در روند رشد اختلال و انحراف سبب نشود. ارگانیسم بدن آن هماهنگ باشد. مثلآ موجب انحراف در دیدن، قوزی پشت، انحراف مهره های گردن، از کار افتادن انگشتان دست. . . . . نشود - استیبل - آناتومیک ( مطابق آناتومی بدن ) - منطبق بر وظایف الاعضا - فیزیولوژیک ( مطابق فیزیولوژی آدمی )

کارآسایی


کلمات دیگر: