فکر یا ذهن را به خود مشغول کردن، (اندیشه) منحصرا به چیزی معطوف شدن، از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy
فکر یا ذهن را به خود مشغول کردن، (اندیشه) منحصرا به چیزی معطوف شدن، از پیش اشغال یا تصرف کردن
انگلیسی به فارسی
از پیش اشغال یا تصرف کردن
دغدغه، از پیش اشغال یا تصرف کردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preoccupies, preoccupying, preoccupied
حالات: preoccupies, preoccupying, preoccupied
• (1) تعریف: to absorb the entire time or attention of.
• مترادف: absorb, engross
• مشابه: abstract, consume, devour, distract, hold, immerse, involve, monopolize, obsess, possess, rivet
• مترادف: absorb, engross
• مشابه: abstract, consume, devour, distract, hold, immerse, involve, monopolize, obsess, possess, rivet
- His experiments in the laboratory preoccupied him, and there were many nights when he did not return home.
[ترجمه masoud2685] آزمایشات او در آزمایشگاه ذهنش را مشغول کرد وشب های زیادی پیش آمد که او به خانه برنگشت
[ترجمه ترگمان] ازمایشات در آزمایشگاه او را مشغول کرده بود و شب هایی بود که او به خانه برنگشته بود[ترجمه گوگل] آزمایشات او در آزمایشگاه او را دچار مشکل کرد و شبها بسیار زیاد بود که به خانه برگشت
• (2) تعریف: to take occupancy or possession of beforehand or before another.
• reflect, meditate on, think; worry, bother; prepossess, appropriate in advance (property)
if something preoccupies you, you think about it a great deal, so that it takes up a lot of your time.
if something preoccupies you, you think about it a great deal, so that it takes up a lot of your time.
جملات نمونه
1. Crime and the fear of crime preoccupy the community.
[ترجمه ترگمان]جنایت و ترس از جنایت، جامعه را به خود مشغول می دارد
[ترجمه گوگل]جنایت و ترس از جرم و جنایت، جامعه را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]جنایت و ترس از جرم و جنایت، جامعه را تهدید می کند
2. Stressful or demanding relationships may preoccupy your mind and consume your time so that you neglect your own health.
[ترجمه ترگمان]روابط Stressful و پر توقع می تواند ذهن شما را به خود مشغول کرده و وقت شما را صرف کند تا سلامتی خود را فراموش کنید
[ترجمه گوگل]روابط استرسزا یا سختگیرانه ممکن است ذهن شما را ناراحت کند و زمان خود را مصرف کند تا سلامت خود را نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]روابط استرسزا یا سختگیرانه ممکن است ذهن شما را ناراحت کند و زمان خود را مصرف کند تا سلامت خود را نادیده بگیرید
3. The red race did not preoccupy themselves with such forms of entertainment.
[ترجمه ترگمان]نژاد سرخ خود را با چنین forms سرگرم نمی ساخت
[ترجمه گوگل]نژاد قرمز خود را با چنین ایده هایی از سرگرمی ها سوق نمی دهند
[ترجمه گوگل]نژاد قرمز خود را با چنین ایده هایی از سرگرمی ها سوق نمی دهند
4. It is the Chinese which preoccupy the Russian Far East and their presence is highly visible.
[ترجمه ترگمان]این چینی است که شرق دور روسیه را به خود مشغول کرده و حضور آن ها بسیار مشهود است
[ترجمه گوگل]این چینی ها هستند که شرق دور روسیه را تحریک می کنند و حضور آنها بسیار قابل مشاهده است
[ترجمه گوگل]این چینی ها هستند که شرق دور روسیه را تحریک می کنند و حضور آنها بسیار قابل مشاهده است
5. The examples are purposely petty because tiny details of everyday life do preoccupy parents and consume-even distort-their judgment and self-regard.
[ترجمه ترگمان]این نمونه ها به عمد کوچک هستند، زیرا جزئیات کوچک زندگی روزمره، والدین را به خود مشغول می کنند و حتی تحریف می کنند - قضاوت و احترام آن ها را به خود مشغول می کنند
[ترجمه گوگل]نمونه هایی به طور هدفمند کوچک هستند، زیرا جزئیات کوچک زندگی روزمره والدین را مورد مؤاخذه قرار می دهند و حتی قضاوت و خودپنداره را مصرف می کنند، حتی تحریف می کنند
[ترجمه گوگل]نمونه هایی به طور هدفمند کوچک هستند، زیرا جزئیات کوچک زندگی روزمره والدین را مورد مؤاخذه قرار می دهند و حتی قضاوت و خودپنداره را مصرف می کنند، حتی تحریف می کنند
6. Yet we feel a need to go somewhere busy, distracting, loud, a place that can preoccupy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما نیاز به جایی شلوغ، حواس پرت، حواس پرت، جایی که می تواند اشغال کند را احساس می کنیم
[ترجمه گوگل]با این حال ما احساس نیاز به رفتن به جایی مشغول، منحرف کردن، با صدای بلند، جایی که می تواند مشکوک باشد
[ترجمه گوگل]با این حال ما احساس نیاز به رفتن به جایی مشغول، منحرف کردن، با صدای بلند، جایی که می تواند مشکوک باشد
7. Their debates encompassed the whole range of problems which would preoccupy successive generations of the intelligentsia.
[ترجمه ترگمان]مباحثات آن ها دربرگیرنده تمامی گستره وسیعی از مشکلات بود که نسل های متوالی روشنفکران را به خود مشغول می داشت
[ترجمه گوگل]بحث های آنها شامل طیف وسیعی از مشکلات است که نسل های بعد از روشنفکر را درگیر می کند
[ترجمه گوگل]بحث های آنها شامل طیف وسیعی از مشکلات است که نسل های بعد از روشنفکر را درگیر می کند
8. As you said, it's creating a space for discussing topics that really preoccupy people.
[ترجمه ترگمان]همانطور که گفتید، ایجاد فضایی برای بحث درباره موضوعاتی است که مردم را به خود مشغول می دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که گفتید، این یک فضای برای بحث در مورد موضوعاتی است که واقعا مردم را به خود مشغول کرده است
[ترجمه گوگل]همانطور که گفتید، این یک فضای برای بحث در مورد موضوعاتی است که واقعا مردم را به خود مشغول کرده است
9. The report says that technologies for mitigating — rather than adapting to — climate change dominate because they preoccupy the more advanced developing countries and are potentially more lucrative.
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که فن آوری برای کاهش به جای تطبیق با تغییر آب و هوا، غالب است زیرا آن ها کشورهای در حال توسعه پیشرفته تر را به خود مشغول کرده و به طور بالقوه سودآور هستند
[ترجمه گوگل]این گزارش می گوید که تکنولوژی هایی برای مقابله با تغییرات جوی - به جای تطبیق آن - بر تغییرات آب و هوایی تسلط دارند؛ چرا که آنها کشورهای پیشرفته تر در حال توسعه را مورد توجه قرار می دهند و به طور بالقوه بیشتر سودآور هستند
[ترجمه گوگل]این گزارش می گوید که تکنولوژی هایی برای مقابله با تغییرات جوی - به جای تطبیق آن - بر تغییرات آب و هوایی تسلط دارند؛ چرا که آنها کشورهای پیشرفته تر در حال توسعه را مورد توجه قرار می دهند و به طور بالقوه بیشتر سودآور هستند
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. You-- It's been a series of-- a huge controversy in the popular culture to the extent of which parents matter and this is an issue which will preoccupy us for much of the course.
[ترجمه ترگمان]شما - - یک سری از بحث های زیادی در فرهنگ عمومی تا حدی که والدین اهمیت دارند و این موضوعی است که ما را به مدت زیادی به خود مشغول می کند
[ترجمه گوگل]شما - این سریال بوده است - مناقشات زیادی در فرهنگ معاصر تا حدی که والدین اهمیت می دهند و این مسئله ای است که ما را برای بسیاری از مسائل به ما تحمیل می کند
[ترجمه گوگل]شما - این سریال بوده است - مناقشات زیادی در فرهنگ معاصر تا حدی که والدین اهمیت می دهند و این مسئله ای است که ما را برای بسیاری از مسائل به ما تحمیل می کند
12. An intelligent man considers the prospect of failure, but he doesn't preoccupy himself with pointless worry.
[ترجمه ترگمان]یک مرد باهوش تصور شکست را در نظر می گیرد، اما او خود را با نگرانی بی هوده به خود مشغول نمی کند
[ترجمه گوگل]مرد هوشمند چشم انداز شکست را در نظر می گیرد، اما او خود را با نگرانی بی نظیر نگرانی نمی کند
[ترجمه گوگل]مرد هوشمند چشم انداز شکست را در نظر می گیرد، اما او خود را با نگرانی بی نظیر نگرانی نمی کند
13. She envisions a time when the writing and travel will not preoccupy her so and she can retreat on a piece of land and create her own garden, raising her own food.
[ترجمه ترگمان]او در نظر دارد زمانی را در نظر داشته باشد که نوشتن و سفر او را به خود مشغول نکنند و او می تواند به یک قطعه زمین پناه ببرد و باغچه خودش را بسازد و غذای خودش را پرورش دهد
[ترجمه گوگل]او پیش بینی می کند زمانی که نوشتن و سفر به او اهمیت نمی دهد و می تواند در یک قطعه زمین عقب نشینی کند و باغ خود را ایجاد کند و غذای خود را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]او پیش بینی می کند زمانی که نوشتن و سفر به او اهمیت نمی دهد و می تواند در یک قطعه زمین عقب نشینی کند و باغ خود را ایجاد کند و غذای خود را افزایش دهد
14. Otherwise, thoughts of attack and counter - attack will preoccupy him and people his entire world.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، افکار حمله و حمله متقابل او و مردم سراسر جهان را به خود مشغول خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، افکار حمله و مقابله با آن، او و مردمش تمام جهان را به خود مشغول خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، افکار حمله و مقابله با آن، او و مردمش تمام جهان را به خود مشغول خواهد کرد
15. But it is not hearts and minds in Kabul and Kandahar that most preoccupy the PM now, but hearts and minds much closer to home.
[ترجمه ترگمان]اما قلب و ذهن در کابل و قندهار وجود ندارد که بیش از همه اعضای بعد از ظهر را به خود مشغول می دارند، اما قلب و ذهن آن ها را به خانه نزدیک تر می کند
[ترجمه گوگل]اما در کابل و قندهار قلب و ذهن نیست که بیشتر در معرض دشواری قرار داشته باشد، اما قلب و ذهن بسیار نزدیک به خانه است
[ترجمه گوگل]اما در کابل و قندهار قلب و ذهن نیست که بیشتر در معرض دشواری قرار داشته باشد، اما قلب و ذهن بسیار نزدیک به خانه است
He can't do anything else, because thoughts of marriage have lately preoccupied him.
کار دیگری از او ساخته نیست؛ چون اخیراً فکر و ذکرش ازدواج شده است.
Financial worries preoccupied her during the whole trip.
در تمام مدت سفر نگرانیهای مالی فکر او را به خود معطوف کرده بود.
پیشنهاد کاربران
preoccupy
( of a matter or subject ) dominate or engross the mind of ( someone ) to the exclusion of other thoughts.
موضوع یا نکته یا مطلبی که به ذهن کسی غلبه یا تسلط یابد ( درگیر خود کند ) بطوریکه سایر موارد را از ذهن دور کند ( خارج کند )
"his mother was preoccupied with paying the bills"
"مادرش درگیر پرداخت صورتحساب بود"
منظور مشغله یا چالش ذهنی با یک مورد خاص است.
occupy به هر نوع اشغال کردن یا تصرف یا پرکردن فیزیکی و ذهنی گفته میشود.
reside or have one's place of business in ( a building ) . اقامت داشتن یا داشتن محل کسب و کار خود را در ( ساختمان ) .
"the rented flat she occupies in Hampstead" "ساختمان اجاره ای که او در Hampstead در اختیار گرفته"
fill or take up ( a space or time ) . پر کردن یا گرفتن ( یک فضا یا زمان ) .
"two long windows occupied almost the whole of the end wall""دو پنجره طولانی تقریبا تمام دیوار انتهایی را اشغال کردند"
fill or preoccupy ( the mind ) . پر کردن یا مشغول کردن ( ذهن ) .
"her mind was occupied with alarming questions""ذهن او با سوالات مضطرب کننده اشغال شد"
take control of ( a place, especially a country ) by military conquest or settlement.
کنترل ( محل، به ویژه کشوری ) با نسخیر یا توافق نظامی.
"Syria was occupied by France under a League of Nations mandate""سوریه تحت حکم ملل متحد توسط فرانسه اشغال شد"
( of a matter or subject ) dominate or engross the mind of ( someone ) to the exclusion of other thoughts.
موضوع یا نکته یا مطلبی که به ذهن کسی غلبه یا تسلط یابد ( درگیر خود کند ) بطوریکه سایر موارد را از ذهن دور کند ( خارج کند )
"his mother was preoccupied with paying the bills"
"مادرش درگیر پرداخت صورتحساب بود"
منظور مشغله یا چالش ذهنی با یک مورد خاص است.
occupy به هر نوع اشغال کردن یا تصرف یا پرکردن فیزیکی و ذهنی گفته میشود.
reside or have one's place of business in ( a building ) . اقامت داشتن یا داشتن محل کسب و کار خود را در ( ساختمان ) .
"the rented flat she occupies in Hampstead" "ساختمان اجاره ای که او در Hampstead در اختیار گرفته"
fill or take up ( a space or time ) . پر کردن یا گرفتن ( یک فضا یا زمان ) .
"two long windows occupied almost the whole of the end wall""دو پنجره طولانی تقریبا تمام دیوار انتهایی را اشغال کردند"
fill or preoccupy ( the mind ) . پر کردن یا مشغول کردن ( ذهن ) .
"her mind was occupied with alarming questions""ذهن او با سوالات مضطرب کننده اشغال شد"
take control of ( a place, especially a country ) by military conquest or settlement.
کنترل ( محل، به ویژه کشوری ) با نسخیر یا توافق نظامی.
"Syria was occupied by France under a League of Nations mandate""سوریه تحت حکم ملل متحد توسط فرانسه اشغال شد"
درگیر چیزی شدن. . . غرق در فکر شدن
ملزم کردن
به نقل از هزاره
دلمشغول کردن
ذهنِ . . . را به خود کردن
حواسِ . . . را پرت کردن
فکر و ذکر . . . را به خود مشغول داشتن
پریشان کردن
نگران کردن
دلمشغول کردن
ذهنِ . . . را به خود کردن
حواسِ . . . را پرت کردن
فکر و ذکر . . . را به خود مشغول داشتن
پریشان کردن
نگران کردن
کلمات دیگر: