با داشتن مقصود
purposefully
با داشتن مقصود
انگلیسی به انگلیسی
• with a purpose, with a goal; definitively, decisively; intentionally, by design
جملات نمونه
1. She strode purposefully up to the door and knocked loudly.
[ترجمه ترگمان]او با گام های بلند به سمت در رفت و با صدای بلند در زد
[ترجمه گوگل]او به طور هدفمند به سمت درب رفت و با صدای بلند زد
[ترجمه گوگل]او به طور هدفمند به سمت درب رفت و با صدای بلند زد
2. She strode purposefully up to the desk and demanded to speak to the manager.
[ترجمه ترگمان]او با گام های بلند به سمت میز رفت و خواست با مدیر صحبت کند
[ترجمه گوگل]او به طور قاطعانه به سمت میز رفت و خواستار صحبت با مدیر شد
[ترجمه گوگل]او به طور قاطعانه به سمت میز رفت و خواستار صحبت با مدیر شد
3. He strode purposefully into the room.
[ترجمه ترگمان]او با گام های بلند وارد اتاق شد
[ترجمه گوگل]او به طور هدفمند به اتاق رفت
[ترجمه گوگل]او به طور هدفمند به اتاق رفت
4. He strode purposefully towards the barn.
[ترجمه ترگمان]او با گام های بلند به سمت انبار رفت
[ترجمه گوگل]او به طور قاطعانه به طرف انبار رفت
[ترجمه گوگل]او به طور قاطعانه به طرف انبار رفت
5. She strode purposefully towards the door.
[ترجمه ترگمان]او با گام های بلند به سمت در رفت
[ترجمه گوگل]او به طور قاطعانه به طرف درب رفت
[ترجمه گوگل]او به طور قاطعانه به طرف درب رفت
6. Edward strode purposefully towards the door.
[ترجمه ترگمان]ادوارد با گام های بلند به سمت در رفت
[ترجمه گوگل]ادوارد عمدا به سمت درب رفت
[ترجمه گوگل]ادوارد عمدا به سمت درب رفت
7. They moved purposefully through the milling crowd.
[ترجمه ترگمان]به عمد از میان جمعیت عبور کردند
[ترجمه گوگل]آنها به طور هدفمند از میان جمعیت میلان نقل مکان کردند
[ترجمه گوگل]آنها به طور هدفمند از میان جمعیت میلان نقل مکان کردند
8. He walked purposefully to his desk.
[ترجمه ترگمان]او به سوی میزش رفت
[ترجمه گوگل]او به طور قاطعانه به میز خود راه می رفت
[ترجمه گوگل]او به طور قاطعانه به میز خود راه می رفت
9. He strode purposefully into the meeting.
[ترجمه ترگمان]او با گام های بلند به سوی جلسه رفت
[ترجمه گوگل]او به طور هدفمند به جلسه رفت
[ترجمه گوگل]او به طور هدفمند به جلسه رفت
10. That Mr Lewis still is puffing purposefully midway through his fourth decade ranks as odd on grounds other than his own amazement.
[ترجمه ترگمان]اینکه آقای لوییس همچنان در نیمه راه دهه چهارم به طور هدفمند در حال نفس کشیدن است، به غیر از شگفتی خودش به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]این که آقای لوئیس هنوز از طریق دهه چهارم خود به طور هدفمند به نقطه اوج خود رسیده است، به دلایلی غیر از شگفتی خود، عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]این که آقای لوئیس هنوز از طریق دهه چهارم خود به طور هدفمند به نقطه اوج خود رسیده است، به دلایلی غیر از شگفتی خود، عجیب و غریب است
11. People on early shift were heading purposefully to work.
[ترجمه ترگمان]افراد در شیفت صبح به طور هدفمند برای کار می رفتند
[ترجمه گوگل]افرادی که در ابتدای تغییر قرار داشتند، به طور هدفمند کار می کردند
[ترجمه گوگل]افرادی که در ابتدای تغییر قرار داشتند، به طور هدفمند کار می کردند
12. I said, striding purposefully toward the desk.
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند به سمت میز رفتم
[ترجمه گوگل]گفتم، هدفمند به سوی میز نشسته است
[ترجمه گوگل]گفتم، هدفمند به سوی میز نشسته است
13. Jane was walking purposefully along the hall, straight towards us.
[ترجمه ترگمان]جین روی هال قدم می زد و مستقیم به طرف ما می امد
[ترجمه گوگل]جین به طور قاطعانه در کنار سالن راه می رفت، به راستی به سوی ما
[ترجمه گوگل]جین به طور قاطعانه در کنار سالن راه می رفت، به راستی به سوی ما
14. Unless I am alert and purposefully listening for them, they do not enter my consciousness.
[ترجمه ترگمان]اگر هوشیار باشم و هدفمند به آن ها گوش بدهم، هشیاری خود را وارد نمی کنند
[ترجمه گوگل]مگر اینکه من هشدار داده باشم و هدفمند برای آنها گوش کنم، آنها به آگاهی من وارد نمی شوند
[ترجمه گوگل]مگر اینکه من هشدار داده باشم و هدفمند برای آنها گوش کنم، آنها به آگاهی من وارد نمی شوند
پیشنهاد کاربران
از روی عمد ، از روی قصد ، عمدا
معادل : Intentionally
مثال :
They didn’t ask is my invitation purposefully
آنها عمدا ( از روی قصد ) دعوت من را قبول نکردن
معادل : Intentionally
مثال :
They didn’t ask is my invitation purposefully
آنها عمدا ( از روی قصد ) دعوت من را قبول نکردن
هدفمندانه
با قصد و غرض
هدفمند
هدف
هدف دار
با نیتِ قبلی
با نیتِ قبلی
تعمداً
عامدانه
از روی غرض و مرض
عامدانه
از روی غرض و مرض
بطور هدفمند
کلمات دیگر: