town hall

ساختمان شهرداری، کاخ شهرداری، تالار شهرداری یا فرمانداری

انگلیسی به فارسی

تالار شهرداری یا فرمانداری

شهرداری، سالن شهر، تالار شهرداری یا فرمانداری

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• : تعریف: a building that houses the administrative offices of a town and often the meeting room of the town governing body.

• building where the city council is located
the town hall in a town is a large building owned and used by the town council, often as its headquarters.

مترادف و متضاد

city hall

Synonyms: city center, city government, courthouse, municipal building, municipal center, municipal government, town government, town house

جملات نمونه

1. The town hall is the only edifice surviving from the fifteenth century.

[ترجمه ترگمان]تالار شهر تنها بنای بازمانده از قرن پانزدهم است
[ترجمه گوگل]سالن شهر تنها ساختمان باقی مانده از قرن پانزدهم است

2. The new town hall is a big building.

[ترجمه ترگمان]سالن شهر جدید ساختمان بزرگی است
[ترجمه گوگل]سالن شهر جدید یک ساختمان بزرگ است

3. The presentation of prizes will begin in the town hall at nine o'clock.

[ترجمه ترگمان]نمایش جوایز در سالن شهرداری ساعت نه شروع می شود
[ترجمه گوگل]ارائه جوایز در ساعت 9 صبح در تالار شهرداری آغاز خواهد شد

4. The plans for the new town hall were then still only a gleam in the architect's eye.

[ترجمه ترگمان]نقشه سالن جدید هنوز فقط درخششی در چشم معمار دیده می شد
[ترجمه گوگل]نقشه های سالن شهر جدید، درخشش معمار چشمگیر بود

5. She was told to present herself at the Town Hall at 30 for the induction ceremony.

[ترجمه ترگمان]به او گفته شد که در ساعت ۳۰ برای جشن گرفتن در تالار شهر حاضر شود
[ترجمه گوگل]او گفته شد که در مراسم سالن مراسم افتتاحیه در تالار شهر 30 ساله حضور داشته باشد

6. The ornate Town Hall was opened by Queen Victoria herself.

[ترجمه ترگمان]عمارت مجلل شهر توسط ملکه ویکتوریا افتتاح شد
[ترجمه گوگل]تالار شهری با شکوه توسط ملکه ویکتوریا باز شد

7. The town hall is exhibiting works by local artists.

[ترجمه ترگمان]شهرداری آثار هنرمندان محلی را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]سالن نمایشگاه نمایشگاه های هنرمندان محلی است

8. A town hall is a building with offices for the government of the area around the town and with rooms for public meetings.

[ترجمه ترگمان]یک سالن شهرداری ساختمانی با دفاتری برای دولت منطقه اطراف شهر و اتاق های جلسات عمومی است
[ترجمه گوگل]تالار شهری یک ساختمان با دفاتر برای دولت منطقه در اطراف شهر و اتاق برای جلسات عمومی است

9. Are you going to that shindig at the Town Hall tonight?

[ترجمه ترگمان]امشب می خو ای به اون مهمونی امشب توی \"شهر تاون\" بری؟
[ترجمه گوگل]آیا امشب به شهرت می روید؟

10. Her induction as councillor took place in the town hall.

[ترجمه ترگمان]induction به عنوان مشاور در سالن شهرداری قرار گرفت
[ترجمه گوگل]القا شدن او به عنوان مشاور در سالن محل برگزار شد

11. The old town hall now accommodates a Folk Museum.

[ترجمه ترگمان]سالن قدیمی شهر حالا یک موزه ملی است
[ترجمه گوگل]سالن شهر قدیمی اکنون مجهز به یک موزه ملی است

12. The fire badly damaged the town hall.

[ترجمه ترگمان]آتش سوزی خانه را خراب کرده بود
[ترجمه گوگل]آتش به شدت به سالن شهر آسیب زده است

13. The protesters marched in a body to the town hall.

[ترجمه ترگمان]معترضان در یک جسد به سمت شهرداری راهپیمایی کردند
[ترجمه گوگل]معترضان در بدن به سالن شهر رفته بودند

14. The soldiers were billeted in the town hall.

[ترجمه ترگمان]سربازان در سالن شهر مسکن داشتند
[ترجمه گوگل]سربازان در سالن شهرداری به سر می بردند

15. The old town hall was burnt down in the 1970s.

[ترجمه ترگمان]تالار قدیمی شهر در دهه ۱۹۷۰ سوزانده شد
[ترجمه گوگل]سالن شهر قدیمی در دهه 1970 سوزانده شد

پیشنهاد کاربران

شهرداری

تالار شهر

ساختمان شهرداری

ساختمان مجلس یا شهرداری

ساختمان شورای شهر - تالار شهر - ساختمان شهرداری

ساختمان مربوط به اداره کنندگان یک شهر ( حالا شهرداری ، فرمانداری، بخشداری، شورای شهر )
البته تو ایران اینجوریه
● به نظرم " ساختمان فرمانداری" بهترین انتخاب هست، چون شهرداری خودش اصطلاح جدا داره

1 : a public building used for town - government offices and meetings. 2 : an event at which a public official or political candidate addresses an audience by answering questions posed by individual members Town halls have lost some of their spontaneity
Merriam - Webster dictionary@

1 ) town hall noun [C] ( BUILDING )
a building in which local government officials and employees work and have meetings
2 ) town hall noun [C] ( MEETING )
US
a public meeting at which a politician or official speaks about his or her policies and answers questions from members of the public:
Last week he spoke on the economy at a town hall in Austintown, Ohio.
a town hall meeting
Cambridge dictionary@

Town hall meeting
Town hall meetings, also referred to as town halls or town hall forums, an expression that originates mainly from North America, are a way for local and national politicians to meet with their constituents either to hear from them on topics of interest or to discuss specific upcoming legislation or regulation. During periods of active political debate, town halls can be a locus for protest and more active debate. [1] The term is unfamiliar in British English where the equivalent is a ( political ) surgery
Wikipedia@
E. g. ‘Ladies and gentlemen, ’ he began, ‘welcome to the Town Hall
اون آقا شروع کرد به صحبت کردن؛ خانم ها و آقایون خوش آمدید به جلسه پرسش و پاسخ ( ما ) .

🌟 دارالحکومه.
🌟بخشداری.

کلمات دیگر: