1. a put-up job
کاری که از قبل و به طور سری نقشه کشی شده
2. I can't put up with it any longer.
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم آن را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانم با آن کنار بیایم
3. We thought we'd put up/hang some wallpaper in the children's bedroom to make it brighter.
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کردیم که در اتاق خواب بچه ها یک خرده کاغذدیواری بریزیم و آن را روشن کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصور می کردیم که برخی از کاغذ دیواری در اتاق خواب کودکان قرار داده شود تا آن را روشن تر کنیم
4. The party intends to field / put up a candidate in the next general election.
[ترجمه ترگمان]این حزب قصد دارد تا یک نامزد را در انتخابات عمومی بعدی وارد کند
[ترجمه گوگل]حزب قصد دارد تا در انتخابات بعدی انتخابات را در انتخابات برگزار کند
5. On February 12th he put up for sale a second tranche of 32 state-owned companies.
[ترجمه ترگمان]در ۱۲ فوریه او سهم خود از ۳۲ شرکت دولتی را به فروش رساند
[ترجمه گوگل]در 12 فوریه، او برای فروش دومین ترانه 32 شرکت دولتی قرار داد
6. The students put up a poster on the bulletin board.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان یک پوستر روی تابلوی اعلانات نصب کردند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان یک پوستر در هیئت مدیره بولتن قرار داده اند
7. Please put up your hand if you have any questions.
[ترجمه ترگمان]لطفا اگر سوالی داشتید دستتون را بلند کنید
[ترجمه گوگل]لطفا سوالات خود را مطرح کنید
8. Smoke detectors are cheap and easy to put up.
[ترجمه ترگمان]ردیاب های دودی ارزان و آسان هستند
[ترجمه گوگل]آشکارسازهای دود ارزان و راحت هستند
9. People put up their homes as collateral in order to raise the money to invest in the scheme.
[ترجمه ترگمان]مردم خانه های خود را به عنوان وثیقه در نظر گرفتند تا پول را برای سرمایه گذاری در این طرح افزایش دهند
[ترجمه گوگل]مردم خانه هایشان را به عنوان وثیقه گذاشتند تا پول را برای سرمایه گذاری در این طرح افزایش دهند
10. Only a saint can put up with her children.
[ترجمه ترگمان]فقط یک قدیس می تواند با بچه هایش زندگی کند
[ترجمه گوگل]فقط یک مقدس می تواند با فرزندانش کنار بیاید
11. His wife must have been a saint to put up with him for all those years.
[ترجمه ترگمان]حتما زنش یک قدیس بوده که تمام آن سال ها را با او بیدار کرده بود
[ترجمه گوگل]همسرش باید برای همه سالها با وی مقابله کند
12. I can't put up with this awful machine any longer.
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم این ماشین لعنتی را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانم با این ماشین افتضاح کنار بیایم
13. The victim put up a heroic struggle against his assailant.
[ترجمه ترگمان]قربانی یه درگیری قهرمانانه در برابر ضارب ایجاد کرده
[ترجمه گوگل]این قربانی مبارزه قهرمانانه علیه مهاجم خود را بر عهده دارد
14. Can anyone put up bail for you?
[ترجمه ترگمان]کسی برات وثیقه گذاشته؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی می تواند شما را وادار کند؟
15. Her parents have agreed to put up bail for her.
[ترجمه ترگمان]والدین او توافق کرده اند که او را به قید وثیقه بگذارند
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش توافق کرده اند تا از او اطاعت کنند
16. It was Bob who originally put up the idea of the exhibition.
[ترجمه ترگمان]این باب بود که ابتدا ایده نمایشگاه را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]این باب بود که در ابتدا ایده نمایشگاه را مطرح کرد