کلمه جو
صفحه اصلی

out of question

انگلیسی به انگلیسی

• not an option, impossible

جملات نمونه

1. He is out of question the greatest authority on this subject now living.
[ترجمه لطفی] او بی شک بزرگترین صاحب نظر در این موضوع است که تا کنون می زیسته.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر بزرگ ترین مرجع در مورد این موضوع است که اکنون در آن زندگی می کند
[ترجمه گوگل]او از بزرگترین اقتدار این موضوع در حال زندگی است

2. It is out of question to arrive there on time.
[ترجمه ترگمان]این غیرممکن است که به موقع به آنجا برسیم
[ترجمه گوگل]از زمان ظهور این سوال بی پاسخ است

3. Out of question, it is his handwriting.
[ترجمه ترگمان]خارج از سوال، این دستخط اوست
[ترجمه گوگل]از سویی، این دست نوشته اوست

4. To pass the exam is out of question.
[ترجمه ترگمان]عبور از این امتحان عملی نیست
[ترجمه گوگل]برای گذراندن امتحان از سوال نیست

5. My ability to write and speak English is out of question.
[ترجمه ترگمان]توانایی من برای نوشتن و صحبت کردن به زبان انگلیسی خارج از سوال است
[ترجمه گوگل]توانایی من برای نوشتن و صحبت کردن به زبان انگلیسی، بی شک است

6. Everything you need out of question.
[ترجمه ترگمان] هر چیزی که نیاز داری ازش بپرسی
[ترجمه گوگل]همه چیز شما را بدون نیاز به سوال

7. It is out of question that Ivan can get up early.
[ترجمه ترگمان]این طور نیست که ایوان زود از خواب بیدار شود
[ترجمه گوگل]سوال بی جواب است که ایوان می تواند زود بیدار شود

8. It is out of question that you will be appointed Chief Engineer of the railway.
[ترجمه ترگمان]معلوم است که شما به عنوان مهندس ارشد راه آهن منصوب خواهید شد
[ترجمه گوگل]بی تردید است که شما مهندس ارشد راه آهن خواهد شد

9. This is out of question an example of an important principle that applies to all machines.
[ترجمه ترگمان]این یک مثال از یک اصل مهم است که در همه ماشین ها اعمال می شود
[ترجمه گوگل]این مسئله یک نمونه از یک اصل مهم است که در مورد همه ماشین ها کاربرد دارد

10. It is out of question that you are right.
[ترجمه ترگمان]این غیرممکن است که حق با شما باشد
[ترجمه گوگل]سوال بی جواب است که شما حق دارید

11. It was out of question too expensive.
[ترجمه ترگمان]این سوال خیلی گران بود
[ترجمه گوگل]این مسئله بیش از حد گران بود

12. If you persist, your success is out of question.
[ترجمه ترگمان]اگر اصرار داشته باشید، موفقیت شما منتفی است
[ترجمه گوگل]اگر شما همچنان ادامه دارد، موفقیت شما از سؤال نیست

13. He is out of question the best player in our team.
[ترجمه ترگمان]او بهترین بازیکن تیم ما است
[ترجمه گوگل]او از بهترین بازیکن تیم ما است

14. Yes, it is out of question.
[ترجمه ترگمان]بله، موضوع منتفی است
[ترجمه گوگل]بله، این سوال بی جواب است

15. That she will pass the entrance examination is out of question.
[ترجمه ترگمان]که از در ورودی عبور خواهد کرد و از این موضوع آگاه خواهد شد
[ترجمه گوگل]این که او امتحان ورودی را تصویب می کند، از سوال است

پیشنهاد کاربران

غیر ممکن

غیرممکن، ( در فقه ) خارج از موضوع

خارج از موضوع

قانع کننده، غیرقابل مقاومت، جامع

محال، غیر ممکن

غیر ممکن - غیر قابل قبول
If you say that something is out of the question, you are emphasizing that it is completely impossible or unacceptable.
مثال :
The class ends at 2, and leaving before then is out of the question
کلاس ساعت 2 به پایان میرسه و قبل از این ساعت نمیشه ( غیر ممکنه ) خروج زد.

من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون
languageyar@


Impossible

Be out of question
مورد بحث نیست

ناممکن ، نشدنی، دور از ذهن و. . . . .

. it's not really out of question
چندان دور از ذهن نیست.

محال، اصن حرفشو نزن

اصلا راجع به آن بحثی نیست ، چون کاملا پذیرفته شده یا غیر قابل قبول میباشد


کلمات دیگر: