1. Trevor helped police by using his psychic powers.
[ترجمه ترگمان]ترور با استفاده از قدرت های روانی اش به پلیس کمک کرد
[ترجمه گوگل]Trevor با استفاده از توانایی های روانی خود به پلیس کمک کرد
2. She claims to be psychic and to be able to foretell the future.
[ترجمه پارسا زمانی] او ادعا می کند که علم غیب دارد و آینده را می تواند پیش بینی کند
[ترجمه ناشناس] او مدعی است که علم غیب دارد و می تواند دربارۀ آینده پیشگویی کند.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که روانی است و می تواند آینده را پیش بینی کند
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که روانی است و قادر به پیش بینی آینده است
3. Do you believe in the paranormal and other psychic phenomena?
[ترجمه ترگمان]تو به این پدیده های … فوق طبیعی و دیگه ای اعتقاد داری؟
[ترجمه گوگل]آیا به پدیده های پارانورال و دیگر روان باور دارید؟
4. I believe everyone is innately psychic.
[ترجمه علی جادری] من اعتقاد دارم که همه به طور ذاتی دارای نیروی روانی هستند .
[ترجمه علیرضا] من باور دارم که همه به صورت مادرزادی توان غیبگویی دارند. ( همه به طور ذاتی دارای حس ششم هستند )
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم همه این innately
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که همه چیز ذاتا روانی است
5. She was a psychic who was later revealed to be a fraud.
[ترجمه ترگمان]او یک پیشگو بود که بعدها آشکار شد که کلاه برداری است
[ترجمه گوگل]او یک روانشناس بود که بعدها به عنوان تقلب شناخته شد
6. He declared his total disbelief in psychic phenomena.
[ترجمه ترگمان]او ناباوری کلی خود را به پدیده های روانی اعلام کرد
[ترجمه گوگل]او کل کفر را در پدیده های روانی اعلام کرد
7. You don't have to be psychic to know what Maggie is thinking.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست پیشگویی کنی که بدونی مگی داره به چی فکر می کنه
[ترجمه گوگل]شما مجبور نیستید روانشناسی کنید تا بدانید که مگی چه فکر میکند
8. Some people are said to have psychic powers.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود برخی از مردم قدرت روانی دارند
[ترجمه گوگل]گفته می شود بعضی از مردم توانایی روانی دارند
9. She claims to be psychic and helps people to contact the dead.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که روانی است و به مردم کمک می کند تا با مرده ها ارتباط برقرار کنند
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که روانی است و به مردم کمک می کند تا با مرده ها تماس بگیرند
10. How am I supposed to know-I'm not psychic!
[ترجمه ترگمان]از کجا بدونم - من پیشگو نیستم -
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم بدانم-من روان نیستم!
11. "Psychic Detective" is a CD-ROM computer game from Electronic Arts Studios.
[ترجمه ترگمان]\" کارا گاه کارا گاه یک بازی رایانه ای از استودیو هنرهای الکترونیک است
[ترجمه گوگل]'روانشناسی کارآگاه' یک بازی کامپیوتری CD-ROM از شرکت Electronic Arts Studios است
12. Psychic awareness ran in my blood.
[ترجمه ترگمان]آگاهی پیشگو در خونم جریان پیدا کرد
[ترجمه گوگل]آگاهی روانی در خون من بود
13. The camaraderie was a psychic lifesaver.
[ترجمه ترگمان]همدمی یک ناجی psychic بود
[ترجمه گوگل]دوستی یک نجات دهنده روانشناختی بود
14. External reality and psychic reality are thus inextricably intertwined.
[ترجمه ترگمان]واقعیت خارجی و واقعیت ذهنی به طور جدایی ناپذیری درهم تنیده شده اند
[ترجمه گوگل]واقعیت خارجی و واقعیت روانی به این ترتیب درهم آمیخته هستند
15. She took her son to holistic and psychic healers.
[ترجمه ترگمان]او پسرش را به طبیبان سنتی و روانی برد
[ترجمه گوگل]او پسر خود را به شفا دهنده های کلی و روانی برد