کلمه جو
صفحه اصلی

concretize


عینیت دادن، مشخص کردن (دادن شکل مشخص به چیزهای انتزاعی و مجردات)

انگلیسی به فارسی

عینیت دادن، مشخص کردن (دادن شکل مشخص به چیزهای انتزاعی و مجردات)


concretize


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: concretizes, concretizing, concretized
مشتقات: concretization (n.)
• : تعریف: to make tangible or definite; give concrete form to.

• make something concrete; make specific, make real (also concretise)

جملات نمونه

1. In the fourth chapter, we concretize our research design in practice, and present detailed information on research objectives, research questions, research method, data collection and analysis.
[ترجمه ترگمان]در بخش چهارم، طراحی تحقیقی مان را در عمل بررسی می کنیم و اطلاعات مفصل در مورد اهداف تحقیق، سوالات تحقیق، روش تحقیق، جمع آوری داده ها و تحلیل ارائه می کنیم
[ترجمه گوگل]در فصل چهارم، طراحی تحقیقاتی ما را در عمل تعریف می کنیم و اطلاعات دقیق در مورد اهداف تحقیق، سوالات پژوهش، روش تحقیق، جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل داده ها ارائه می کنیم

2. So how toactually concretize modern informational technique into object teaching hasbeen a problem which needs stringent solving.
[ترجمه ترگمان]بنابراین چگونه یک روش اطلاعاتی مدرن را به تدریس موضوعی به عنوان مساله ای که نیازمند حل دقیق است، تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین چطور تکنیک های اطلاعاتی مدرن را در تدریس شیء تثبیت کرده ایم و مشکلاتی را که نیاز به حل دقیق دارد، به وجود آورده ایم

3. Sub-aspects that extend these must concretize the pointcuts.
[ترجمه ترگمان]جنبه های فرعی که این ها را گسترش می دهند باید pointcuts را تحت تاثیر قرار دهند
[ترجمه گوگل]جنبه های زیر که این گسترش را گسترش می دهند، باید نکات را مشخص کنند

4. In fact, if you "concretize" any of them with list(thing), you wind up with exactly the same result.
[ترجمه ترگمان]در واقع، اگر هر یک از آن ها را با لیست (چیز)نگه دارید، دقیقا همان نتیجه را خواهید داشت
[ترجمه گوگل]در حقیقت، اگر شما هر کدام از آنها را با لیست (چیز) مشخص کنید، با دقیقا همین نتیجه را می گیرید

5. Most importantly is to concretize and amend the code of conduct for enforcement.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه این است که کد رفتاری را برای نیروهای انتظامی اصلاح و اصلاح کنید
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، مشخص کردن و اصلاح کد رفتار برای اجرای است

6. Together, let us concretize the constructive partnership between China and South Africa!
[ترجمه ترگمان]بیایید هم کاری سازنده ای بین چین و آفریقای جنوبی داشته باشیم!
[ترجمه گوگل]با هم، اجازه دهید ما همکاری سازنده بین چین و آفریقای جنوبی را تشریح کنیم!

7. The report will, I believe, help concretize my commitment to primary health care, while giving policymakers a realistic assessment of what can be achieved and how it can be done.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که این گزارش به تضمین تعهد من به مراقبت های بهداشتی اولیه کمک می کند، در حالی که به سیاست گذاران یک ارزیابی واقع گرایانه از آنچه می تواند انجام شود و چگونه می تواند انجام شود، می دهد
[ترجمه گوگل]به اعتقاد من، این گزارش به تساهل تعهد من به مراقبت های بهداشتی اولیه کمک خواهد کرد، در حالیکه سیاست گذاران به ارزیابی واقع بینانه از آنچه می توانند دست یابند و چگونگی انجام این کار را داشته باشند

8. Metaphor is one kind of means to make the abstract idea concretize in vocabulary teaching.
[ترجمه ترگمان]استعاره یک نوع ابزار برای ایجاد ایده انتزاعی در آموزش واژگان است
[ترجمه گوگل]استعاره یک نوع وسیله ای است تا ایده انتزاعی را در تدریس واژگان درک کند

پیشنهاد کاربران

تفکیک، مجزا ساختن

عینیت بخشیدن

مجسم شدن، عینیت یافتن، ملموس و محسوس شدن ، تجسم یافتن


کلمات دیگر: