(مطبوعات) سردبیر، سرویراگر
managing editor
(مطبوعات) سردبیر، سرویراگر
انگلیسی به فارسی
(مطبوعات) سردبیر، سرویراگر
سردبیر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: an executive who supervises the editorial staff of a publication, book publishing company, or the like.
• general editor, editor of a newspaper which is in charge of all other editors
مترادف و متضاد
supervising editor
Synonyms: editorial director, editor-in-chief, executive editor, senior editor
جملات نمونه
1. Christopher Price is managing editor of EONews. net.
[ترجمه ترگمان]کریستوفر پرایس سردبیر of است خالص
[ترجمه گوگل]کریستوفر پائول مدیر عامل EONews است خالص
[ترجمه گوگل]کریستوفر پائول مدیر عامل EONews است خالص
2. The managing editor is responsible for all.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل مسیول همه است
[ترجمه گوگل]مدیر مسئول مسئول همه است
[ترجمه گوگل]مدیر مسئول مسئول همه است
3. The desk assistant advises the managing editor of this.
[ترجمه ترگمان]دستیار پشت میز به مدیر عامل این کار مشاوره می دهد
[ترجمه گوگل]دستیار میز به سردبیر مدیریت این توصیه می دهد
[ترجمه گوگل]دستیار میز به سردبیر مدیریت این توصیه می دهد
4. His insistence that he be managing editor, as well as on-camera news reader, however, seems historically ironic.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اصرار او مبنی بر اینکه او سردبیر و خواننده اخبار دوربین است، از نظر تاریخی مضحک به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]با این وجود، اصرار او مبنی بر مدیریت ویرایشگر و همچنین خواندن خبرنگار در دوربین، به لحاظ تاریخی منحصر به فرد است
[ترجمه گوگل]با این وجود، اصرار او مبنی بر مدیریت ویرایشگر و همچنین خواندن خبرنگار در دوربین، به لحاظ تاریخی منحصر به فرد است
5. I ended up number one in the class, managing editor of the paper, and started a literary magazine.
[ترجمه ترگمان]من در کلاس شماره یک را گرفتم، مدیر روزنامه را مدیریت کردم، و یک مجله ادبی را شروع کردم
[ترجمه گوگل]من شماره یک کلاس را به پایان رساندم، سردبیر این مقاله را مدیریت کردم و یک مجله ادبی را شروع کردم
[ترجمه گوگل]من شماره یک کلاس را به پایان رساندم، سردبیر این مقاله را مدیریت کردم و یک مجله ادبی را شروع کردم
6. Each will be led by an associate managing editor who will report to the managing editor.
[ترجمه ترگمان]هر یک توسط یک دستیار مدیر عامل هدایت می شود که به مدیر عامل گزارش می دهد
[ترجمه گوگل]هر کدام توسط یک مدیر مدیریت وابسته هدایت خواهد شد که به سردبیر مدیریت گزارش خواهد داد
[ترجمه گوگل]هر کدام توسط یک مدیر مدیریت وابسته هدایت خواهد شد که به سردبیر مدیریت گزارش خواهد داد
7. One, for example, is US managing editor, and another heads the FT's commercial operations in Asia.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یکی از آن ها سردبیر اجرایی ایالات متحده است و دیگری رئیس عملیات تجاری FT در آسیا است
[ترجمه گوگل]برای مثال یکی از سردبیران مدیریت ایالات متحده است و دیگری عملیات تجاری FT در آسیا است
[ترجمه گوگل]برای مثال یکی از سردبیران مدیریت ایالات متحده است و دیگری عملیات تجاری FT در آسیا است
8. Britt Peterson is deputy managing editor of Foreign Policy magazine.
[ترجمه ترگمان]Britt پترسون، معاون سردبیر مجله سیاست خارجی است
[ترجمه گوگل]بریت پترسون معاون سردبیر مجله سیاست خارجی است
[ترجمه گوگل]بریت پترسون معاون سردبیر مجله سیاست خارجی است
9. He was managing editor of the New York Times.
[ترجمه ترگمان]او سردبیر روزنامه نیویورک تایمز بود
[ترجمه گوگل]او سردبیر نیویورک تایمز بود
[ترجمه گوگل]او سردبیر نیویورک تایمز بود
10. Charlotte Clapp, who as the managing editor, kept things together.
[ترجمه ترگمان]شارلوت کلپ، که به عنوان مدیر عامل، چیزها را کنار هم نگه می داشت
[ترجمه گوگل]شارلوت کلپ، که به عنوان سردبیر مدیریت، همه چیز را باهم حفظ کرد
[ترجمه گوگل]شارلوت کلپ، که به عنوان سردبیر مدیریت، همه چیز را باهم حفظ کرد
11. Others have an assistant managing editor or an assistantsenior editor act as an ombudsman.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر دستیار مدیر عامل یا ویرایشگر assistantsenior هستند که بعنوان بازرس عمل می کنند
[ترجمه گوگل]دیگران دستیار سردبیر و یا سردبیر کمک کننده هستند که به عنوان یک بازرس قانونی عمل می کنند
[ترجمه گوگل]دیگران دستیار سردبیر و یا سردبیر کمک کننده هستند که به عنوان یک بازرس قانونی عمل می کنند
12. I am permitted to refer to Mr. Smith, Managing editor of the magazine.
[ترجمه ترگمان]اجازه دارم به آقای اسمیت، مدیر عامل مجله مراجعه کنم
[ترجمه گوگل]من مجاز به مراجعه به آقای اسمیت، مدیر عامل مجله هستم
[ترجمه گوگل]من مجاز به مراجعه به آقای اسمیت، مدیر عامل مجله هستم
13. Richard Stengel, the managing editor of Time, took issue with Mr. Whitaker's characterization.
[ترجمه ترگمان]ریچارد Stengel، سردبیر مجله تایم، با خصوصیات آقای Whitaker مخالفت کرد
[ترجمه گوگل]ریچارد استنگل، سردبیری زمان، در مورد ویژگی ویتاکر با موضوع روبرو شد
[ترجمه گوگل]ریچارد استنگل، سردبیری زمان، در مورد ویژگی ویتاکر با موضوع روبرو شد
14. I am permitted toto Mr. Smith, Managing editor of the magazine.
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت، مدیر عامل مجله، اجازه دارم
[ترجمه گوگل]من به آقای اسمیت، مدیر عامل مجله مجاز هستم
[ترجمه گوگل]من به آقای اسمیت، مدیر عامل مجله مجاز هستم
15. In a statement Tuesday, Time Managing Editor Richard Stengel said the economic recession was the story of the year, and without Bernanke, the recession would have been a lot worse.
[ترجمه ترگمان]در بیانیه ای در روز سه شنبه، ریچارد Stengel، مدیر عامل زمان، گفت که رکود اقتصادی داستان سال است، و بدون وی، رکود اقتصادی بدتر از آن خواهد بود
[ترجمه گوگل]ریچارد استنگل، مدیر عامل زمان، در یک بیانیه سه روزه گفت که رکود اقتصادی داستان سال بوده و بدون برنک، رکود اقتصادی نیز بسیار بدتر شده است
[ترجمه گوگل]ریچارد استنگل، مدیر عامل زمان، در یک بیانیه سه روزه گفت که رکود اقتصادی داستان سال بوده و بدون برنک، رکود اقتصادی نیز بسیار بدتر شده است
پیشنهاد کاربران
دبیر تحریریه
به نقل از ویکیپدیای انگلیسی: A managing editor ( ME ) is a senior member of a publication's management team. Typically, the
. managing editor reports directly to the editor in chief and oversees all aspects of the publication
قطعاً با سردبیر فرق دارد و چنان که در ویکیپدیای انگلیسی آمده، کسی است که مسئولیت هماهنگی داخلی تحریریه را برعهده دارد و به سردبیر ارشد گزارش می دهد.
به نقل از ویکیپدیای انگلیسی: A managing editor ( ME ) is a senior member of a publication's management team. Typically, the
. managing editor reports directly to the editor in chief and oversees all aspects of the publication
قطعاً با سردبیر فرق دارد و چنان که در ویکیپدیای انگلیسی آمده، کسی است که مسئولیت هماهنگی داخلی تحریریه را برعهده دارد و به سردبیر ارشد گزارش می دهد.
کلمات دیگر: