1. A terrifying scream in the blackness of the night made my blood run cold.
[ترجمه ترگمان]فریادی وحشتناک در تاریکی شب باعث شد که خون من سرد شود
[ترجمه گوگل]فریاد وحشتناکی در تاریکی شب باعث شد که خونم سرد شود
2. The mountains were shadowing into blackness.
[ترجمه ترگمان]کوه ها به تاریکی سایه افکنده بودند
[ترجمه گوگل]کوه ها به تاریکی فرو رفته بودند
3. The twilight had turned to a deep blackness.
[ترجمه ترگمان]شفق تیره تر شده بود
[ترجمه گوگل]گرگ و میش به سیاه شدن عمیق تبدیل شده بود
4. She peered out into the blackness of the night.
[ترجمه ترگمان]به تاریکی شب خیره شد
[ترجمه گوگل]او به تاریکی شب نگاه کرد
5. I stared out into the inky blackness of the night.
[ترجمه ترگمان]به سیاهی شب خیره شدم
[ترجمه گوگل]من به تاریکی سیاه شب نگاه کرد
6. Even in its blackness, the sky did not rest.
[ترجمه ترگمان]حتی در تاریکی، آسمان هم آرام نمی گرفت
[ترجمه گوگل]حتی در تاریکی آن، آسمان به آرامش نمی رسید
7. Above the rain and the blackness low clouds touched with pink from the steelworks sidled across the sky.
[ترجمه ترگمان]بر فراز باران و تاریکی ابره ای کم ارتفاع به رنگ صورتی رنگی در آسمان دیده می شد
[ترجمه گوگل]در بالای باران و ابرهای تاریک سیاه با صورتی از فولاد خواری در سراسر آسمان لمس شد
8. Helpless, he toppled forward into blackness: his hand went limp and the knife clattered down on to the foot-rest.
[ترجمه ترگمان]خم شد و به تاریکی افتاد: دستش شل شد و چاقو روی پای پیاده به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]بی دست و پا، او به جلو به blackness سرازیر شد دست خود را به حال شلوغ و چاقو کلفت به پایین پا استراحت
9. Usually only blackness is named, which constitutes the white majority as the norm.
[ترجمه ترگمان]معمولا فقط سیاهی نام دارد، که اکثریت سفید را به عنوان نرم تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]معمولا فقط سیاه شدن نامیده می شود که اکثریت سفید را به عنوان عنصر تعیین می کند
10. But now they were almost there, the blackness was turning gray; now he had stepped out joyfully into the daylight.
[ترجمه ترگمان]اما اکنون تقریبا به آنجا رسیده بودند، سیاهی به خاکستری گراییده بود، و اینک از روشنایی روز بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]اما اکنون تقریبا آنجا بود، سیاه شدن خاکستری بود؛ در حال حاضر او با خوشحالی از نور روز عبور کرده است
11. Cold blackness grasped at him, fingering its way through his warm blood, just waiting its moment.
[ترجمه ترگمان]تاریکی سرد به او چنگ زده بود، و در حالی که با خون گرم خود به راهش ادامه می داد، فقط منتظر لحظه بود
[ترجمه گوگل]سیاه و سفید سرد به او رسید، انگشت خود را از طریق خون گرم خود را، فقط منتظر لحظه ای
12. He felt the blackness return, felt its clamminess across his brow as he started to sweat.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که تاریکی بر می گردد و وقتی شروع به عرق کردن می کند، آن را روی پیشانی اش احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس بازگشت سیاه شدن را احساس کرد، در حالی که او شروع به عرق نمود، احساساتش را در چهره اش احساس کرد
13. A retreat from the beauty of blackness.
[ترجمه ترگمان]عقب نشینی از زیبایی سیاهی
[ترجمه گوگل]عقب نشینی از زیبایی سیاه بودن
14. We were cast into impenetrable blackness, with the rain still cascading down and that devilish thing on the loose!
[ترجمه ترگمان]ما به تاریکی رخنه کرده بودیم و باران همچنان به پایین جریان داشت و آن چیز اهریمنی بر روی زمین رها شده بود!
[ترجمه گوگل]ما به سیاه و سفید غیر قابل نفوذ ریختیم، با باران هنوز آبشار است و چیزی که شیطانی روی سست است!
15. They seemed to have been stumbling through pitch blackness for hours now.
[ترجمه ترگمان]اکنون به نظر می رسید که ساعت ها در تاریکی سرگردان بوده اند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که ساعت ها در حال گذر از طریق سیاه پوستان است