کلمه جو
صفحه اصلی

tilted


معنی : یک بر

انگلیسی به فارسی

کج، یک بر


مترادف و متضاد

یک بر (صفت)
heeled, tilted

جملات نمونه

1. he tilted his head and said, "hello!"
سرش را خم کرد و گفت ((سلام !))

2. the crowd tilted into the room
جمعیت ریختند توی اتاق.

3. the soldiers tilted their lances at me
سربازان زوبین های خود را به سوی من گرفتند.

4. his arguments were tilted in favor of socialists
استدلال های او به سود سوسیالیست ها سوگیری شده بود.

5. it brings the tilted surface to a level
سطح مایل را افقی می کند.

6. suddenly the boat tilted and sank
ناگهان قایق یک وری شد و در آب فرو رفت.

پیشنهاد کاربران

مورب، مایل


کج شده منحرف شده

تکیه دادن

کج، نامتقارن

معلق، منحرف شونده


کلمات دیگر: