کلمه جو
صفحه اصلی

inexplicable


معنی : دشوار، غیر قابل توضیح، روشن نکردنی
معانی دیگر : توجیه ناپذیر، بیان نکردنی، سردرنیاوردنی، لاینحل

انگلیسی به فارسی

غیر قابل توضیح، روشن نکردنی، دشوار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inexplicably (adv.)
• : تعریف: unable to be explained or interpreted.
مترادف: unaccountable, unexplainable, unfathomable
متضاد: explainable, explicable
مشابه: baffling, enigmatic, impenetrable, incomprehensible, inscrutable, insoluble, insolvable, mysterious, puzzling, undecipherable

- The fact that his wife was leaving him was simply inexplicable; he'd had no idea that she was unhappy.
[ترجمه ترگمان] این حقیقت که همسرش او را تنها گذاشته بود غیرقابل توضیح بود؛ فکر نمی کرد که او ناراحت باشد
[ترجمه گوگل] این واقعیت که همسرش او را ترک کرده بود، صرفا غیر قابل توضیح بود؛ او نمی دانست که ناراضی است

• unexplainable, unaccountable, baffling, mysterious
if something is inexplicable, you cannot explain it.

مترادف و متضاد

دشوار (صفت)
hard, difficult, uphill, knotted, sore, laborious, tough, sticky, formidable, arduous, onerous, strait, intolerable, slippery, slippy, inexplicit, insupportable, inexplicable, nerve-racking, spinose, spiny

غیر قابل توضیح (صفت)
inexplicable

روشن نکردنی (صفت)
inexplicable

beyond comprehension, explanation


Synonyms: baffling, enigmatic, incomprehensible, indecipherable, indescribable, inexplainable, inscrutable, insoluble, mysterious, mystifying, obscure, odd, peculiar, puzzling, strange, unaccountable, undefinable, unexplainable, unfathomable, unintelligible, unsolvable


Antonyms: comprehendible, explainable, explicable, intelligible


جملات نمونه

1. the inexplicable movements of atomic particles
حرکات ذرات اتمی که علت آن نامعلوم است

2. his behavior last night is quite inexplicable
رفتار دیشب او کاملا غیر قابل توجیه است.

3. the depth of a mother's love is inexplicable
عمق عشق مادر وصف ناپذیر است.

4. This theory makes sense of an otherwise inexplicable phenomenon.
[ترجمه ترگمان]این نظریه یک پدیده غیرقابل توضیح دیگری را به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]این تئوری باعث پدیده غیر قابل توضیح می شود

5. For some inexplicable reason he gave up a fantastic job.
[ترجمه ترگمان]به دلیل نامعلومی این کار فوق العاده را انجام داد
[ترجمه گوگل]برای بعضی از دلایل غیر قابل توضیح او یک کار خارق العاده را رها کرد

6. For some inexplicable reason, the investors decided to pull out.
[ترجمه ترگمان]به دلایل نامعلومی، سرمایه گذاران تصمیم به کناره گیری گرفتند
[ترجمه گوگل]برای برخی از دلایل غیر قابل توضیح، سرمایه گذاران تصمیم به خارج شدن از

7. For some inexplicable reason, he's decided to cancel the project.
[ترجمه ترگمان]به دلایلی غیرقابل توضیح، تصمیم گرفت پروژه را لغو کند
[ترجمه گوگل]برای برخی از دلایل غیر قابل توضیح، تصمیم گرفته است که پروژه را لغو کند

8. For some inexplicable reason, he felt depressed.
[ترجمه ترگمان]به دلایلی نامعلوم احساس ناراحتی می کرد
[ترجمه گوگل]برای برخی از دلایل غیر قابل توضیح، او احساس افسردگی کرد

9. For some inexplicable reason she was attracted to Patrick.
[ترجمه ترگمان]برای یه دلیل غیرقابل توضیحی که به \"پاتریک\" جلب شده بود
[ترجمه گوگل]برای بعضی از دلایل غیر قابل توضیح او به پاتریک جذب شد

10. This inexplicable phenomenon was repeated again and again.
[ترجمه ترگمان]این پدیده غیرقابل توضیح دوباره و دوباره تکرار شد
[ترجمه گوگل]این پدیده غیر قابل توضیح دوباره و دوباره تکرار شد

11. For some inexplicable reason her spirits seemed to plummet earthwards.
[ترجمه ترگمان]به دلیلی نامعلوم، به نظر می رسید که روحش در earthwards سقوط می کند
[ترجمه گوگل]برای بعضی از دلایل غیر قابل توضیح او روحیه به نظر می رسید به زلزله افتاده است

12. For some inexplicable reason, the organization has not told the truth about its players' health.
[ترجمه ترگمان]به دلیل برخی دلایل غیرقابل توضیح، سازمان در مورد سلامتی بازیکنان خود چیزی نگفته است
[ترجمه گوگل]برای برخی از دلایل غیر قابل توضیح، سازمان به حقیقت در مورد سلامت بازیکنان خود گفته است

13. But it was a fear of the inexplicable, the unknown, not of the supernatural.
[ترجمه ترگمان]اما این ترس از توصیف نشدنی، مجهول و ناشناخته بود
[ترجمه گوگل]اما این ترس از غیر قابل توضیح، ناشناخته بود، نه فوقالعاده

14. For some inexplicable reason, some rooms of the mansion will suddenly turn very cold.
[ترجمه ترگمان]بنا به دلایلی غیرقابل توضیحی، چند اتاق از عمارت ناگهان خیلی سرد خواهد شد
[ترجمه گوگل]برای بعضی از دلایل غیر قابل توضیح، برخی از اتاق های عمارت به ناگهان بسیار سرد می شود

15. Indeed, what is observed is quite inexplicable on the basis of classical theory.
[ترجمه ترگمان]در واقع چیزی که مشاهده می شود بر پایه نظریه کلاسیک کاملا غیرقابل توضیح است
[ترجمه گوگل]در واقع، آنچه که مشاهده می شود کاملا بر اساس نظریه کلاسیک غیر قابل توضیح است

His behavior last night is quite inexplicable.

رفتار دیشب او کاملاً توجیه‌ناپذیر است.


the inexplicable movements of atomic particles.

حرکات ذرات اتمی که علت آن نامعلوم است.


پیشنهاد کاربران

غیر قابل توصیف ، سخت

فنوتیک اشتباه است
ɪnəkˈsplɪsəbl̩

وصف ناپذیر

به نقل از هزاره:
غیرقابل توضیح
توضیح ناپذیر
تبیین ناپذیر
غیرقابل تبیین
توجیه ناپذیر
پیچیده
بغرنج
غیرقابل فهم


کلمات دیگر: