1. He spends on the average two hours a day on reading.
[ترجمه ترگمان]او روزانه دو ساعت به طور متوسط صرف مطالعه می کند
[ترجمه گوگل]او به طور متوسط دو ساعت در روز در خواندن صرف می کند
2. On the average it takes about 18 months for a plant to flower.
[ترجمه ترگمان]به طور متوسط حدود ۱۸ ماه طول می کشد تا یک گیاه به گل تبدیل شود
[ترجمه گوگل]به طور متوسط 18 ماه طول می کشد تا گیاه به گل برسد
3. This is the average man on the average day.
[ترجمه ترگمان]این میانگین مرد در روز متوسط است
[ترجمه گوگل]این به طور متوسط روزانه مرد است
4. Manufacturers are overcharging motorists about £ 100 on the average new car, says the Consumers' Association.
[ترجمه ترگمان]انجمن مصرف کنندگان می گوید که تولید کنندگان بیش از ۱۰۰ پوند در حدود ۱۰۰ پوند به طور متوسط بر روی اتومبیل جدید قرار می دهند
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان در حال رانندگی بیش از 100 پوند در مورد خودروی جدید هستند، انجمن مصرف کنندگان می گوید
5. These are on the average better educated than those in the marketplace.
[ترجمه ترگمان]اینها به طور متوسط نسبت به کسانی که در بازار کار می کنند، بهتر است
[ترجمه گوگل]این ها به طور متوسط آموزش دیده تر از کسانی است که در بازار هستند
6. Then the influence on the average power spectrum and bispectrum of specklegrams caused by the photon noise, additive noise and more complex noises of other kinds in the detecting system .
[ترجمه ترگمان]سپس تاثیر روی طیف توان متوسط و bispectrum of ناشی از نویز فوتون، نویز افزایشی و صداهای پیچیده تر انواع دیگر در سیستم تشخیص
[ترجمه گوگل]سپس نفوذ در طیف متوسط قدرت و دو بعدی از specklegrams ناشی از سر و صدا فوتون، سر و صدای افزایشی و صداهای پیچیده تر از انواع دیگر در سیستم تشخیص است
7. POD activity rises on the average, and the range of increase in Fipronil treatment and Abamectin treatment is a little high, reaching 598% and 247% respectively.
[ترجمه ترگمان]افزایش فعالیت POD به طور متوسط افزایش می یابد و دامنه افزایش در رفتار Fipronil و درمان Abamectin به ترتیب کمی بالا است و به ترتیب به ۵۹۸ % و ۲۴۷ % می رسد
[ترجمه گوگل]فعالیت POD به طور متوسط افزایش می یابد و دامنه افزایش در درمان Fipronil و درمان Abamectin کمی بالاتر است که به ترتیب به 598 و 247 درصد می رسد
8. A parallel - inverter system based on the average current control scheme is studied in this paper.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم اینورتر موازی براساس میانگین طرح کنترل جریان در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در این مقاله یک سیستم مجهز به اینورتر مبتنی بر کنتراست کنترل جریان فعلی مورد بررسی قرار گرفته است
9. On the average, however, males married in their mid-twenties, and females in their early teens (ie, soon after their first menstruation).
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور متوسط مردان در سنین متوسط بیست و چند سالگی ازدواج کردند و زنان در سنین نوجوانی (یعنی به زودی پس از اولین قاعدگی آن ها)
[ترجمه گوگل]با این حال، به طور متوسط، مردان در اواسط دهه ی 20 و زنان در نوجوانان اولیه خود (یعنی به زودی پس از اولین قاعدگی) ازدواج کردند
10. Under the wireless communication network environment, based on the average queue length and waiting time, an improved Random Early Detection (RED) algorithm is proposed.
[ترجمه ترگمان]در محیط شبکه ارتباطی بی سیم، براساس طول صف متوسط و زمان انتظار، یک الگوریتم تشخیص سریع تصادفی تصادفی (قرمز)پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]در محیط شبکه بی سیم ارتباطات، بر اساس میانگین صف و زمان انتظار، الگوریتم تصحیح تشخیص زودهنگام بهبود یافته (RED) پیشنهاد شده است
11. The hydrodynamic governing equation was derived based on the average flow model of Patir-Cheng and the contact factor of Weibull asperity height distribution.
[ترجمه ترگمان]معادله حاکم hydrodynamic براساس مدل جریان متوسط of - چنگ و فاکتور تماس توزیع ارتفاع Weibull Weibull بدست آمد
[ترجمه گوگل]معادله رگرسیون هیدرودینامیک براساس مدل متوسط جریان پاتریچنگ و فاکتور تماس توزیع ارتفاع میانگین Weibull مشتق شده است
12. On the average, the speed of the development of of urbanization is depended of the economy.
[ترجمه ترگمان]به طور متوسط، سرعت توسعه شهرنشینی به اقتصاد وابسته است
[ترجمه گوگل]به طور متوسط، سرعت توسعه شهرنشینی بستگی به اقتصاد دارد
13. "So even though on the average we're finding a slight trend toward men being more talkative than women, we found larger differences when you looked at particular situations, " Leaper said.
[ترجمه ترگمان]Leaper گفت: \" با وجود اینکه به طور متوسط ما در حال پیدا کردن یک گرایش اندک به سوی مردانی هستیم که باهوش تر از زنان هستند، ما تفاوت بزرگتری را در زمانی که به وضعیت های ویژه ای نگاه می کنید پیدا کردیم \"
[ترجمه گوگل]لیپر گفت: 'بنابراین، اگرچه به طور متوسط ما در حال پیدا کردن روند کمی نسبت به مردان است که بیشتر از زنان صحبت می کنند، ما تفاوت های بزرگتری را در موقعیت های خاص پیدا کردیم '
14. Each household sold, on the average, two pigs.
[ترجمه ترگمان]هر خانوار به طور متوسط دو خوک می فروخت
[ترجمه گوگل]هر خانوار به طور متوسط دو خوک فروخته است
15. The affection carbon content on the average heat flux of slab coninuous casting was discussed.
[ترجمه ترگمان]مقدار کربن مورد علاقه روی شار حرارتی متوسط ریخته گری coninuous slab مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]محتوای کربن محیطی به طور متوسط شار حرارتی ریخته گری متخلخل سیمان مورد بحث قرار گرفت