1. after many years as a minister, teaching was a bit of a comedown for him
پس از چندین سال وزارت،معلمی برایش نوعی تنزل بود.
2. What goes up must come down. Isaac Newton
[ترجمه ترگمان]چیزی که بالا می رود باید پایین بیاید اسحاق نیوتن
[ترجمه گوگل]آنچه که بالا می رود باید پایین بیاید اسحاق نیوتن
3. He had come down to begging when his father found him.
[ترجمه ترگمان]وقتی پدرش او را پیدا کرد آمده بود گدایی کند
[ترجمه گوگل]وقتی پدرش او را پیدا کرد، او را به گدایی دعوت کرد
4. They tried for hours to get her to come down from the roof, but it was no go.
[ترجمه ترگمان]چند ساعتی تلاش کردند تا او را از پشت بوم بیرون بیاورند، اما راه گریزی نبود
[ترجمه گوگل]آنها برای ساعت ها تلاش کردند تا او را از سقف بیرون بیاورند، اما این کار را نکرد
5. It's amazing how much computers have come down in price over the past few years.
[ترجمه ترگمان]شگفت انگیز است که کامپیوترها در طی چند سال گذشته چقدر قیمت دارند
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز است که تعداد کامپیوترها در طی چند سال گذشته در قیمت پایین آمده است
6. She refused to come down squarely on either side of the argument.
[ترجمه ترگمان]او از پائین آمدن در دو طرف بحث خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او از کنار هر آرگومان مستقیما کنار گذاشته شد
7. I watched the climbers come down into the valley.
[ترجمه ترگمان]به کوهنوردان نگاه کردم که به پایین دره سرازیر شدند
[ترجمه گوگل]من تماشا کردم که کوهنوردان به دره می روند
8. I never thought he would come down to begging.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت فکر نمی کردم که اون بیاد و التماس کنه
[ترجمه گوگل]من هرگز فکر نکردم که گدایی کنم
9. The tree had come down in a fierce gale the night before.
[ترجمه ترگمان]شب پیش از آن، درخت در توفان شدیدی فرورفته بود
[ترجمه گوگل]در اوایل شب قبل از آن در یک جلسه شدید بود
10. The authorities plan to come down hard on truancy in future.
[ترجمه ترگمان]مسئولین در نظر دارند که در آینده به شدت از مدرسه فرار کنند
[ترجمه گوگل]مقامات قصد دارند تا در آینده به سختی به سر می برند
11. The name has come down from the last century.
[ترجمه ترگمان]این نام از قرن گذشته پایین آمده است
[ترجمه گوگل]نام از قرن گذشته پایین آمده است
12. He had come down with the flu.
[ترجمه ترگمان]او مبتلا به سرماخوردگی شده بود
[ترجمه گوگل]او با آنفولانزا رفته بود
13. Such a custom has come down to the present moment.
[ترجمه ترگمان]این رسم در حال حاضر به اینجا آمده است
[ترجمه گوگل]چنین سفارشی به لحظه حاضر رسیده است
14. Prices ought to come down soon.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها به زودی پایین می آید
[ترجمه گوگل]قیمت ها باید به زودی کاهش یابد
15. I'll just finish drying my hair then I'll come down.
[ترجمه ترگمان]موهایم را خشک می کنم، بعد پایین می ایم
[ترجمه گوگل]من فقط خشک کردن موهایم را پس دادم، من پایین می آیم
16. It's a bit of a comedown after her previous job.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد از شغل قبلیش پایین اومده
[ترجمه گوگل]بعد از کار قبلیش کمی کمودوند است
17. The film marks a real comedown for the director.
[ترجمه ترگمان]این فیلم نشانه ای از سقوط واقعی کارگردان بر جای می گذارد
[ترجمه گوگل]این فیلم یک کاراکتر واقعی برای کارگردان را نشان می دهد
18. The prospect of relegation is a comedown for a club that finished second two seasons ago.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز of، سقوطی برای باشگاهی است که دو فصل قبل به پایان رسید
[ترجمه گوگل]چشم انداز از دست رفته کمدیون یک باشگاه است که دو فصل گذشته به پایان رسید
19. But his failure was a bitter comedown.
[ترجمه ترگمان]اما شکست او نتیجه تلخی بود
[ترجمه گوگل]اما شکست او یک برداشت تلخ بود
20. Teaching eighth-grade English must be a big comedown for a man with two PhDs.
[ترجمه ترگمان]آموزش انگلیسی کلاس هشتم باید یک نزول بزرگ برای مردی با دو مدرک دکترا باشد
[ترجمه گوگل]آموزش انگلیسی هشتم باید یک رکورد بزرگ برای یک مرد با دو دکترا باشد
21. Professedly, the author described the comedown of a family, but in fact, he demonstrated the times when he lived, which was called the Flourishing Period of Kangxi and Qianlong.
[ترجمه ترگمان]نویسنده اصل و نسب یک خانواده را شرح داد، اما در حقیقت، او زمان هایی را که زندگی می کرد نشان داد، که دوره Flourishing Kangxi و کیان لونگ بود
[ترجمه گوگل]به طور رسمی، نویسنده توضیح داد که از خانواده حذف شده است، اما در حقیقت او زمان هایی را که در آن زندگی می کرد، نشان می دهد که دوره شادابی Kangxi و Qianlong نامیده می شود
22. An EVA midsole and forefoot inserts cushion your comedown, so you don't freak-out in the middle of nowhere.
[ترجمه ترگمان]یک midsole eva و پاهای جلویش را روی cushion می گذارد، بنابراین در وسط هیچ جا خل نشو
[ترجمه گوگل]یک بالشتک EVA و مچ پا قرار دادن کمردار خود را کم کنید، بنابراین شما در وسط هیچ جایی نمی فریاد
23. The community succession was on the comedown phase rapidly, and the evidence of degeneration was naked.
[ترجمه ترگمان]توالی جامعه به سرعت در حال سقوط بود، و شواهد انحطاط برهنه بود
[ترجمه گوگل]پیروی از اجتماع به سرعت در مرحله تخریب قرار داشت و شواهد انحطاط برهنه بود
24. The movie is quite a comedown after so much wait.
[ترجمه ترگمان]پس از این همه مدت، فیلم کمی پایین آمده
[ترجمه گوگل]پس از خیلی زیاد این فیلم کاملا از بین رفته است
25. The clouds comedown so suddenly we had no warning.
[ترجمه ترگمان]ناگهان ابرها پایین آمدند و ناگهان ما هیچ هشداری نداشتیم
[ترجمه گوگل]ابرها به طور ناگهانی به ما هشدار دادند
26. His defeat was quite a comedown for all of us.
[ترجمه ترگمان]شکست او به خاطر همه ما از بین رفت
[ترجمه گوگل]شکست او کاملا برای همه ما کمدیون بود
27. She find it a comedown to listen to her former subordinate.
[ترجمه ترگمان]او آن را پایین آورد تا به زیردست سابق خود گوش دهد
[ترجمه گوگل]او آن را پیدا کردن comedown برای گوش دادن به زیردستان سابق او
28. It's a bit of a comedown to leave school and then not get a job.
[ترجمه ترگمان]این سقوطی است که مدرسه را ترک کنم و بعد هم یک شغل به دست بیاورم
[ترجمه گوگل]این کمی از کمدیون برای ترک مدرسه است و پس از آن کار را دریافت نکنید
29. As the falsificationism appeared, the comedown of the verificationism's economic methodology was already an irresistible trend.
[ترجمه ترگمان]همانطور که the ظاهر شد، نزول روش شناسی اقتصادی verificationism یک گرایش غیرقابل مقاومت بود
[ترجمه گوگل]همانطور که جعل هویت ظاهرا ظهور کرد، تخفیف روش شناسی اقتصادی تایید شده در حال حاضر یک روند غیرقابل انکار بود