کلمه جو
صفحه اصلی

mechanistic


طبق یا وابسته به ماده گرایی افزارگانی (رجوع شود به: mechanism)

انگلیسی به فارسی

طبق یا وابسته به مادهگرایی افزارگانی (رجوع شود به: mechanism)


مکانیکی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: mechanistically (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to the theory that everything in the universe is the result of physical forces.
مشابه: mechanical

(2) تعریف: of or pertaining to the branch of physics known as mechanics.

(3) تعریف: automatic or routine; mechanical.
مشابه: mechanical

• of or pertaining to mechanics; of or relating to mechanism or its doctrines

جملات نمونه

1. According to mechanistic views of behaviour, human action can be explained in terms of cause and effect.
[ترجمه ترگمان]با توجه به دیدگاه مکانیکی رفتار، رفتار انسانی را می توان از لحاظ علت و معلول توضیح داد
[ترجمه گوگل]با توجه به دیدگاه های مکانیکی رفتار، اعمال انسان را می توان با توجه به علت و معلول توضیح داد

2. The change is partly mechanistic, a response to new legislation, but partly cultural.
[ترجمه ترگمان]این تغییر تا حدی ماشینی است، واکنشی به قانون جدید، اما تا حدودی فرهنگی
[ترجمه گوگل]این تغییر تا حدی مکانیسم است، پاسخ به قانون جدید، اما تا حدی فرهنگی است

3. We have seen the mechanistic thrust of literacy discourse in the past five years.
[ترجمه ترگمان]ما شاهد نیروی مکانیکی گفتمان سواد در پنج سال گذشته بوده ایم
[ترجمه گوگل]ما در پنج سال گذشته، گفتمان مکانیکی گفتمان سواد را دیدیم

4. Whenever observations emerged that did not fit the mechanistic model, they were dismissed as insignificant anomalies.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مشاهدات حاصل شد که متناسب با مدل مکانیکی نبودند، آن ها به عنوان anomalies ناچیز از کار برکنار شدند
[ترجمه گوگل]هر بار که مشاهدات ظاهر شد که مدل مکانیکی نداشتند، آنها به عنوان ناهنجاری های نامنظم اخراج شدند

5. The extreme mechanistic approach that mainline medicine developed worked well for the great communicable killer diseases.
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد مکانیکی افراطی که داروهای گیاهی ایجاد کرد به خوبی برای بیماری های مهلک communicable موثر عمل کرد
[ترجمه گوگل]رویکرد مکانیسم افراطی که طبق قانون اصلی آن پیشرفت کرده بود، به خوبی برای بیماری های مرگبار عفونی موثر است

6. The universe is far more nonlinear than the mechanistic worldview has allowed us to see.
[ترجمه ترگمان]جهان بسیار پیچیده تر از جهان بینی ماشینی است که به ما اجازه دیدن آن را می دهد
[ترجمه گوگل]جهان به مراتب غیر خطی تر از جهان بینی مکانیکی است که ما را قادر به دیدن است

7. One they describe as mechanistic, the other as organic.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها به عنوان ماشینی و دیگری به عنوان ارگانیک توصیف می شود
[ترجمه گوگل]یکی آنها را به عنوان مکانیسم توصیف می کنند، دیگری به عنوان ارگانیک

8. Today's myth is still rooted in a mechanistic way of thinking which denies or represses spirituality.
[ترجمه ترگمان]افسانه امروز هنوز در یک روش مکانیکی فکری ریشه دارد که معنویت را انکار می کند یا سرکوب می کند
[ترجمه گوگل]اسطوره امروز هنوز در یک روش مکانیکی تفکر است که معنویت را انکار می کند یا سرکوب می کند

9. And it suggests Pavlovian, mechanistic efficiency. Press any given design lever and expect the appropriate response.
[ترجمه ترگمان]و این بیانگر بازدهی مکانیکی است هر اهرم طراحی داده شده را فشار دهید و منتظر پاسخ مناسب باشید
[ترجمه گوگل]و این نشان می دهد کارآیی مکانیکی Pavlovian هر اهرم طراحی داده شده را فشار دهید و انتظار پاسخ مناسب را داشته باشید

10. A mechanistic application, without regard to the consequences, would conflict with the purpose for which they were conceived.
[ترجمه ترگمان]یک برنامه ماشینی، بدون توجه به عواقب، با هدفی که برای آن در نظر گرفته شده بود، تعارض خواهد داشت
[ترجمه گوگل]یک برنامه مکانیکال بدون توجه به عواقب آن با هدف که برای آنها تصور می شود، متضرر می شود

11. However, a mechanistic link between extra centrosomes and CIN has not been established.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک پیوند مکانیکی بین centrosomes اضافی و cin برقرار نشده است
[ترجمه گوگل]با این حال، ارتباط مکانیکی بین سانتروزوم های اضافی و CIN ایجاد نشده است

12. Most of my colleagues in biology are still very mechanistic in their thinking.
[ترجمه ترگمان]اغلب همکاران من در بیولوژی نیز در تفکر خود بسیار مکانیکی هستند
[ترجمه گوگل]اکثر همکاران من در زیست شناسی هنوز در تفکر خود بسیار مکانیکی هستند

13. The activity of psychoanalysis in the therapeutic setting can not be adequately grasped and stated in mechanistic, quantitative terms.
[ترجمه ترگمان]فعالیت روان کاوی در محیط درمانی نمی تواند به اندازه کافی درک شود و در شرایط مکانیکی و کمی بیان شود
[ترجمه گوگل]فعالیت روانکاوی در تنظیمات درمانی نمیتواند به اندازه کافی درک شود و در شرایط مکانیکی و کیفی بیان شود

14. The underlying approach of codification in re-forming the law has stressed the mechanistic nature of legal reasoning as essentially a syllogistic exercise.
[ترجمه ترگمان]رویکرد بنیادین تدوین قانون در شکل دهی مجدد قانون، ماهیت مکانیکی استدلال حقوقی را اساسا به عنوان یک ورزش syllogistic مورد تاکید قرار داده است
[ترجمه گوگل]رویکرد مبنای کدگذاری در شکل دادن مجدد قانون بر ماهیت مکانیستی استدلال حقوقی تأکید دارد که اساسا یک تمرین ذهنی است

15. Reciprocal motion Reciprocal motion, positive and negative at constant mean velocity, is unnerving, mechanistic and inhuman.
[ترجمه ترگمان]حرکت Reciprocal حرکت، مثبت و منفی در سرعت متوسط ثابت، unnerving، مکانیکی و غیر انسانی است
[ترجمه گوگل]حرکت متقابل حرکت متقابل، مثبت و منفی در سرعت متوسط ​​ثابت، غیر انسانی، مکانیکی و غیرانسانی است

پیشنهاد کاربران

ماشینی نگری

مربوط به نظریه هایی که پدیده ها را به صورت صرفاً فیزیکی و قطعی توضیح می دهند.

ماشینی، مکانیستیک

ماشین وار انگارانه
ماشین انگارانه
ماشینی
گاهی هم خود مکانیستی آورده میشود.


کلمات دیگر: