کلمه جو
صفحه اصلی

seduce


معنی : فریفتن، اغوا کردن، گمراه کردن، از راه بدر کردن، مفتون کردن
معانی دیگر : از راه به درکردن، گول زدن

انگلیسی به فارسی

از راه بدر کردن، اغوا کردن، گمراه کردن، مفتون کردن، فریفتن


اغوا کردن، گمراه کردن، از راه بدر کردن، فریفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: seduces, seducing, seduced
مشتقات: seducible (seduceable) (adj.), seducer (n.)
(1) تعریف: to lead into a course of action not considered proper or moral; corrupt.
مترادف: mislead, tempt
مشابه: beguile, bewitch, corrupt, decoy, entice, entrap, pervert, snare

- She was seduced by power.
[ترجمه A.A] قدرت او را از راه به در کرده بود
[ترجمه Mohamm lmani] او با قدرت فریفته و غرق شد
[ترجمه ترگمان] اون توسط قدرت فریب داده شد
[ترجمه گوگل] او توسط قدرت غرق شد

(2) تعریف: to convince or beguile into having sexual relations.
مشابه: bed, bewitch, captivate, charm, debauch, ravish, romance, solicit

(3) تعریف: to induce to commit any action; entice; attract.
مترادف: entice, lure
مشابه: attract, bait, beguile, decoy, induce, inveigle, snare, solicit, sweet-talk, tempt

- They seduced car buyers with low interest rates.
[ترجمه ترگمان] آن ها خریداران خودرو را با نرخ سود پایین اغوا کردند
[ترجمه گوگل] آنها اغلب خریداران خودرو را با نرخ بهره پایین فرو بردند

• tempt, entice, lure; lead astray, corrupt; persuade to engage in sexual activity
if something seduces you, it is so attractive that it tempts you to do something that you would not normally approve of.
if someone seduces another person, they persuade that person to have sex with them; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

اغوا کردن (فعل)
wile, lure, entice, seduce, crimp, tempt

گمراه کردن (فعل)
jape, seduce, mislead, misguide, misdirect, misinform

از راه بدر کردن (فعل)
seduce

مفتون کردن (فعل)
seduce

tempt, ensnare


Synonyms: bait, beguile, betray, bribe, coax, deceive, decoy, delude, draw, entice, entrap, hook, induce, inveigle, invite, lead astray, lead on, lure, mislead, mousetrap, persuade, pull, rope in, steer, string along, sucker, wheedle


Antonyms: disenchant, turn off


entice sexually


Synonyms: allure, attract, beguile, captivate, charm, come on to, enamour, entrance, sweep off one’s feet, tempt


جملات نمونه

He used to seduce young people into joining the party.

او جوانان را اغوا می‌کرد که عضو حزب بشوند.


He was seduced with money.

پول او را گمراه کرد.


1. to seduce a married woman
زن شوهردار را از راه به در کردن

2. he used to seduce young people into joining the party
او جوانان را اغوا می کرد که عضو حزب بشوند.

3. He's trying to seduce his secretary.
[ترجمه لیلی] او سعی دارد منشی خود را اغوا کند
[ترجمه ترگمان]داره سعی می کنه که secretary رو اغوا کنه
[ترجمه گوگل]او سعی دارد از دبیرخانه خود استفاده کند

4. She has set out to seduce Stephen.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد که استفن را اغوا کند
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته است استفن را از راه بدر بریزد

5. Clever advertising would seduce more people into smoking.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات هوشمندانه افراد بیشتری را اغوا می کند که سیگار بکشند
[ترجمه گوگل]تبلیغات هوشمندانه مردم را به سیگار کشیدن ترغیب می کند

6. I've tried every trick in the book to seduce him and still no luck!
[ترجمه ترگمان]من همه trick را امتحان کرده ام که او را اغوا کنم و هنوز هیچ شانسی نداشته باشم!
[ترجمه گوگل]من هر طرحی را در این کتاب از او گمراه کرده ام و هنوز شانس ندارم!

7. Are you trying to seduce me?
[ترجمه ترگمان]داری سعی می کنی منو فریب بدی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما سعی می کنید از من بترسید؟

8. He wondered if she would indeed try to seduce him.
[ترجمه ترگمان]از خودش می پرسید که آیا واقعا سعی می کند او را اغوا کند یا نه
[ترجمه گوگل]او تعجب می کند که آیا او در واقع تلاش می کند او را از راه بدرفتاری کند

9. He accused Paul of trying to seduce his daughter.
[ترجمه ترگمان]او پل را به تلاش برای گمراه کردن دخترش متهم کرد
[ترجمه گوگل]او پل را متهم کرد که سعی دارد دخترش را از راه برساند

10. Its vulgar images seduce many people.
[ترجمه ترگمان]تصاویر عوامانه مردم بسیاری را اغوا می کند
[ترجمه گوگل]تصاویر عجیب و غریب آنها بسیاری از مردم را گمراه می کند

11. Two years later Herr K. again tried to seduce her as they took a stroll around a lake.
[ترجمه ترگمان]دو سال بعد آقای کی دوباره سعی کردند او را اغوا کنند و به دور یک دریاچه قدم بزنند
[ترجمه گوگل]دو سال بعد Herr K دوباره سعی کرد او را از راه بدر کردن آنها را به عنوان یک قدم زدن در اطراف دریاچه

12. Youth is not the age to seduce, it's the age to be seduced. Colette
[ترجمه ترگمان]جوانی سن برای گمراه کردن نیست، این سن است که فریفته می شود کولت
[ترجمه گوگل]جوانان سن از بین بردن نیست، این سن برای اغوا کردن است کولت

13. Why did you, a fifty-six-year-old professor, seduce a student barely past the age of consent?
[ترجمه ترگمان]چرا شما یک استاد ۵۰ ساله هستید که یک دانش آموز را از سن ازدواج اغوا می کند؟
[ترجمه گوگل]چرا شما، یک استاد 50 ساله، یک دانش آموز را به سختی از سن رضایت گذراندن گمراه کردید؟

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. She had tried to seduce even Gareth.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرده بود که حتی گرث را اغوا کند
[ترجمه گوگل]او سعی داشت حتی گارتی را هم از بین ببرد

to seduce a married woman

زن شوهردار را از راه به در کردن


پیشنهاد کاربران

اغوا کردن،
جذب جنس مخالف

جذب کردن، ایجاد کشش

● اغوا کردن
● متقاعد کردن کسی برای سکس با وی

غر زدن

پنهان راضی کردن و بردن زن فاحشه و امرد. ( فرهنگ نظام ) . فریفتن.
غر زدن دختری یا زنی را ؛ او را فریفتن به امری نامشروع. گول زدن و از راه بردن دختر یا زنی.

اغفال کردن

اِغواییدن.
اِغوایاندن کسی.
وَسوَسهیدن = وسهوسه شدن.
وَسوَسهاندن کسی.
فریفتن.
فریباندن کسی.


کلمات دیگر: