معنی : گروه، بسیاری، جمعیت کثیر، گروه بسیار
معانی دیگر : کثرت، زیادی، تعدد، انبوهی، (مردم یا چیزها) زیاد، نهمار، جماعت، جمعیت، همگنان، شمار، دسته (ی بزرگ)، چپیره، عموم، متعدد، شمارمند، (با: the) توده ها، توده ی مردم
multitude
معنی : گروه، بسیاری، جمعیت کثیر، گروه بسیار
معانی دیگر : کثرت، زیادی، تعدد، انبوهی، (مردم یا چیزها) زیاد، نهمار، جماعت، جمعیت، همگنان، شمار، دسته (ی بزرگ)، چپیره، عموم، متعدد، شمارمند، (با: the) توده ها، توده ی مردم
انگلیسی به فارسی
گروه، گروه بسیار، جمعیت کثیر، بسیاری
توده ها، بسیاری، جمعیت کثیر، گروه بسیار، گروه
انگلیسی به انگلیسی
• many, large quantity; mass, crowd
a multitude of things or people is a very large number of them; a formal word.
a multitude of things or people is a very large number of them; a formal word.
مترادف و متضاد
گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad
بسیاری (اسم)
many, plenty, exuberance, multitude
جمعیت کثیر (اسم)
multitude
گروه بسیار (اسم)
regiment, multitude
large group
Synonyms: aggregation, army, assemblage, assembly, collection, commonalty, concourse, congregation, crowd, crush, drove, great number, heap, herd, horde, host, infinitude, infinity, jam, legion, loads, lot, lots, majority, mass, mob, much, myriad, number, numbers, ocean, oodles, people, plenitude, plurality, populace, proletariat, public, push, quantity, scores, sea, slew, swarm, throng, turnout
Antonyms: handful, portion, single, zero
جملات نمونه
1. A multitude of letters kept pouring in to the movie idol.
نامه های بیشماری برای ستاره یسنما در حال ارسال بود
2. The fleeing culprit was pursued by a fierce multitude.
مجرم فراری تحت تعقیب جماعتی خشمگین بود
3. Flood victims were aided by a multitude of volunteers.
جمع کثیری از داوطلبان به قربانیان سیل کمک کردند
4. a multitude of people had gathered in front of the post office
جماعتی از مردم جلو پستخانه گرد آمده بودند.
5. the multitude as well as the harmony of nature
انبوهی و همچنین هماهنگی جزئیات عالم طبیعت
6. a great multitude
جمعیت بسیار
7. this machine can perform a multitude of tasks
این دستگاه می تواند وظایف زیادی را انجام بدهد.
8. he reduced the taxes to keep the multitude happy
او برای راضی نگهداشتن توده ها مالیات ها را کاهش داد.
9. Multitude of years should teach wisdom.
[ترجمه ترگمان]Multitude سال باید خرد را آموزش دهد
[ترجمه گوگل]بسیاری از سالها باید عقل را تدریس کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سالها باید عقل را تدریس کنند
10. In the multitude of counsellors there is safety.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از مشاورین، امنیت وجود دارد
[ترجمه گوگل]در بسیاری از مشاوران ایمنی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در بسیاری از مشاوران ایمنی وجود دارد
11. Charity covers a multitude of sins.
[ترجمه ترگمان]نیکوکاری، انبوهی از گناهان را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]خیریه بسیاری از گناهان را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]خیریه بسیاری از گناهان را پوشش می دهد
12. Success covers a multitude of blunders.
[ترجمه ترگمان]موفقیت بسیاری از اشتباه ات را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]موفقیت بسیاری از اشتباهات را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]موفقیت بسیاری از اشتباهات را پوشش می دهد
13. I had never seen such a multitude of stars before.
[ترجمه ترگمان]تا به حال چنین انبوهی از ستارگان را ندیده بودم
[ترجمه گوگل]من تا به حال چنین ستارگان زیادی را دیده ام
[ترجمه گوگل]من تا به حال چنین ستارگان زیادی را دیده ام
14. A large multitude had assembled to hear him preach.
[ترجمه ترگمان]جمعیت کثیری برای شنیدن موعظه او جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]جمعیت زیادی برای شنیدن او موعظه کرده بودند
[ترجمه گوگل]جمعیت زیادی برای شنیدن او موعظه کرده بودند
15. There are a multitude of small quiet roads to cycle along.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از جاده های آرام و آرام وجود دارد
[ترجمه گوگل]بسیاری از جاده های آرام کوچک به چرخه در کنار وجود دارد
[ترجمه گوگل]بسیاری از جاده های آرام کوچک به چرخه در کنار وجود دارد
16. These elements can be combined in a multitude of different ways.
[ترجمه ترگمان]این عناصر را می توان با روش های مختلفی ترکیب کرد
[ترجمه گوگل]این عناصر را می توان در بسیاری از روش های مختلف ترکیب کرد
[ترجمه گوگل]این عناصر را می توان در بسیاری از روش های مختلف ترکیب کرد
17. Beijing has a multitude of attractions to beguile the foreign tourist.
[ترجمه ترگمان]پکن از جاذبه های بسیاری برای فریب گردشگران خارجی برخوردار است
[ترجمه گوگل]پکن دارای جاذبه های فراوانی برای گردشگری خارجی است
[ترجمه گوگل]پکن دارای جاذبه های فراوانی برای گردشگری خارجی است
18. The multitude may laugh at his music, but we know better.
[ترجمه ترگمان]مردم ممکن است به موسیقی او بخندند، اما ما بهتر می دانیم
[ترجمه گوگل]جمعیت ممکن است در موسیقی او خنده داشته باشد، اما ما می دانیم که بهتر است
[ترجمه گوگل]جمعیت ممکن است در موسیقی او خنده داشته باشد، اما ما می دانیم که بهتر است
19. A growing economy covers a multitude of sins for the government.
[ترجمه ترگمان]یک اقتصاد رو به رشد، انبوهی از گناهان را برای دولت پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]اقتصاد رو به رشد بسیاری از گناهان دولت را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]اقتصاد رو به رشد بسیاری از گناهان دولت را پوشش می دهد
20. This case has raised a multitude of questions.
[ترجمه ترگمان]این پرونده سوالات زیادی را مطرح کرده است
[ترجمه گوگل]این مورد بسیاری از سوالات را مطرح کرده است
[ترجمه گوگل]این مورد بسیاری از سوالات را مطرح کرده است
the multitude as well as the harmony of nature
انبوهی و همچنین هماهنگی جزئیات عالم طبیعت
This machine can perform a multitude of tasks.
این دستگاه می‌تواند وظایف زیادی را انجام بدهد.
A multitude of people had gathered in front of the post office.
جماعتی از مردم جلو پستخانه گرد آمده بودند.
He reduced the taxes to keep the multitude happy.
او برای راضی نگهداشتن توده‌ها مالیات‌ها را کاهش داد.
پیشنهاد کاربران
a large number of people or things. تعداد زیادی از مردم یا چیزها.
the mass of ordinary people without power or influence . توده مردم عادی بدون قدرت و نفوذ.
noun: the multitude اسم: جمعیت
"placing ultimate political power in the hands of the multitude" "قرار دادن قدرت سیاسی نهایی در دست مردم"
Phrases عبارات. اصطلاح
a multitude of sins — a great number of problems or defects. عیبهای زیاد - تعداد زیادی از مشکلات و یا نواقص.
"stucco could cover a multitude of sins, including poor brickwork""گچ کاری می تواند بسیاری از معایب از جمله آجر چینی را بپوشاند، "
noun: the multitude اسم: جمعیت
"placing ultimate political power in the hands of the multitude" "قرار دادن قدرت سیاسی نهایی در دست مردم"
Phrases عبارات. اصطلاح
a multitude of sins — a great number of problems or defects. عیبهای زیاد - تعداد زیادی از مشکلات و یا نواقص.
"stucco could cover a multitude of sins, including poor brickwork""گچ کاری می تواند بسیاری از معایب از جمله آجر چینی را بپوشاند، "
● انبوه، تعداد زیاد
● اگر the multitudes باشد
یعنی عموم مردم، مردم عادی
● اگر the multitudes باشد
یعنی عموم مردم، مردم عادی
۱ - تعداد انبوه/کثیر/ زیادی از مردم یا اشیا ( که یکجا جمع شده اند )
a very large number of people or things
• someone among the silent multitude who were watching the city burn moabed
• We really, for a multitude of reasons, don't want that to occur, " she said.
۲ - مردم عادی: the masses/ common people everyone in a society apart from the political elite.
a very large number of people or things
• someone among the silent multitude who were watching the city burn moabed
• We really, for a multitude of reasons, don't want that to occur, " she said.
۲ - مردم عادی: the masses/ common people everyone in a society apart from the political elite.
This case has raised a multitude of questions
سوالات زیادی را برانگیخته است
سوالات زیادی را برانگیخته است
چندگانه
انبوهی ( از ) ؛ جمعیت زیاد
– The city has a multitude of problems
– This machine can perform a multitude of tasks
– Flood victims were aided by a multitude of volunteers
– a multitude of people had gathered in front of the post office
– The city has a multitude of problems
– This machine can perform a multitude of tasks
– Flood victims were aided by a multitude of volunteers
– a multitude of people had gathered in front of the post office
کلمات دیگر: