تمام تلاش خود را کردن
go for it
انگلیسی به فارسی
انجام دادن
انگلیسی به انگلیسی
• try to get it, do it
مترادف و متضاد
take a risk
Synonyms: bet the farm, bet the ranch, exert oneself, go all out, go for broke, pull out all the stops, put one’s heart and soul into it, shoot the works, use every muscle
Decide to do something; especially after a period of hesitation
پیشنهاد کاربران
انجامش بده
امجامش بده
سعی کن انجامش بدی.
Try to do it.
برو تو کارش
do it. . . انجام دادن یا انجام بده. . . به دنبالش برو
پیگیرش باش، پیگیرش شو
برو سراغش.
برو تو دل کار
پگیرش شو
دنبالش برو
برو تو دلش
سعی کن آنرا بدست بیاوری
Go for it
انجامش بده
انجامش بده
به نقل از هزاره:
بگیرش!
برو!
بزنش!
ولش نکن!
معطلش نکن!
بگیرش!
برو!
بزنش!
ولش نکن!
معطلش نکن!
برو براش
به دنبال آن برو
با شجاعت انجامش بده
پی چیزی را گرفتن
Have at it.
Check real examples in English to be sure of it!
Check real examples in English to be sure of it!
کلمات دیگر: