کلمه جو
صفحه اصلی

athletics


معنی : پهلوانی، ورزشکاری، علم ورزش، زور ورزی
معانی دیگر : ورزش، زورآوری، یل پروری

انگلیسی به فارسی

علم ورزش، ورزشکاری، پهلوانی، زور ورزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: athletics
(1) تعریف: (usu. used with a sing. verb) the study and practice of athletic development.
مشابه: exercise

(2) تعریف: (usu. used with a pl. verb) sports and physical activities.
مشابه: exercise

• sports, exercise

مترادف و متضاد

پهلوانی (اسم)
athletics, championship

ورزشکاری (اسم)
athleticism, sportsmanship, athletics

علم ورزش (اسم)
athletics

زور ورزی (اسم)
athletics

sports


Synonyms: contest, drill, events, exercises, games, practice, races, recreation, workout


جملات نمونه

1. intercollegiate athletics
ورزش های میان دانشگاهی

2. intramural athletics
ورزش های درون دانشگاهی

3. The athletics win provided a much-needed fillip to/for national pride.
[ترجمه ترگمان]این دو تیم یک انگیزه لازم را برای غرور ملی به ارمغان آوردند
[ترجمه گوگل]پیروزی در ورزش، نیازهای بسیار مورد نیاز برای / برای غرور ملی فراهم شده است

4. My daughter wants to compete in athletics.
[ترجمه ترگمان]دخترم می خواهد در ورزش رقابت کند
[ترجمه گوگل]دختر من می خواهد در ورزش ها رقابت کند

5. She didn't take up athletics until she was 20.
[ترجمه ترگمان]تا ۲۰ سالگی ورزش نکرد
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که 20 ساله بود، ورزش نکرد

6. Britain did well in the athletics competition, but the day belonged to Norway.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا در مسابقات قهرمانی به خوبی عمل کرد، اما این روز به نروژ تعلق داشت
[ترجمه گوگل]بریتانیا در مسابقات دو و میدانی خوب عمل کرد، اما این روز متعلق به نروژ بود

7. He ended his athletics career under a cloud of suspicion when he refused to take a drug test.
[ترجمه ترگمان]او زمانی که او از قبول یک آزمایش مواد مخدر امتناع کرد، حرفه ورزشی خود را تحت ابری از بدگمانی به پایان رساند
[ترجمه گوگل]وقتی او از تست مواد مخدر رد شد، او را به خاطر ابراز سوء ظن به کار ورزشی خود پایان داد

8. Other sports are much worse off than athletics.
[ترجمه ترگمان]ورزش های دیگر خیلی بدتر از ورزش هستند
[ترجمه گوگل]ورزش های دیگر خیلی بدتر از ورزش ها هستند

9. Birmingham has bid to stage the next national athletics championships.
[ترجمه ترگمان]بیرمنگام برای برگزاری رقابت های قهرمانی ملی بعدی تلاش می کند
[ترجمه گوگل]بیرمنگام پیشنهاد کرده است که مسابقات قهرمانی مسابقات ملی بعدی را به نمایش بگذارد

10. Her athletics career has been dogged by injury.
[ترجمه ترگمان]حرفه ورزشی او توسط آسیب تعقیب شده است
[ترجمه گوگل]کار حرفه ای او با آسیب دیدگی انجام شده است

11. Livingston faces a four-year disqualification from athletics.
[ترجمه ترگمان]به گفته لیوینگستون، یک رد صلاحیت چهار ساله از ورزش کاران قرار دارد
[ترجمه گوگل]لیوینگستون با رد صلاحیت چهار ساله از ورزشهای رزمی مواجه است

12. Our team tied with theirs in athletics.
[ترجمه ترگمان]تیم ما در حال ورزش کردن با اونا گره خورده
[ترجمه گوگل]تیم ما با ورزش های خود در ارتباط است

13. It's the last but one day in the athletics programme.
[ترجمه ترگمان]این تنها یک روز در برنامه ورزشی است
[ترجمه گوگل]این آخرین و تنها یک روز در برنامه دو و میدانی است

14. Athletics should rank alongside soccer and cricket as a major sport.
[ترجمه ترگمان]ورزش باید در کنار فوتبال و کریکت به عنوان یک ورزش مهم قرار گیرد
[ترجمه گوگل]دو و میدانی باید در کنار فوتبال و کریکت به عنوان یک ورزش بزرگ رتبه بندی شود

15. The Athletics Federation have banned the runner from future races for using proscribed drugs.
[ترجمه ترگمان]فدراسیون ورزش، دونده را از مسابقات آینده برای استفاده از مواد مخدر ممنوع محروم کرده است
[ترجمه گوگل]فدراسیون دو و میدانی دونده از مسابقات آینده را برای استفاده از مواد مخدر ممنوع کرده است

پیشنهاد کاربران

ورزشی به همراه دویدن و پریدن از روی موانع


مسابقه دو و میدانی

ورزشکار

دومیدانی

در معنای بریتیش: دو و میدانی
در معنای امریکن:فعالیت های ورزشی

○ دقت کنید که در هر دو معنی اسم است، نه صفت. پس معنی " ورزشکاری، ورزشی، پهلوانی" غلط است.

دو و میدانی

دو و میدانی
( همچنین: Track )


کلمات دیگر: