1. a companion sketch to the original
ترسیمی که قرینه ی ترسیم اصلی است.
2. he abandoned his companion in the middle of the journey
در وسط سفر دوست خود را ترک کرد.
3. when her husband died, the old woman lost her only companion
شوهرش که مرد پیرزن یگانه همدم خود را از دست داد.
4. A man knows his companion in a long journey and a little inn.
[ترجمه ترگمان]یک مرد مسافر او را در سفر طولانی و مهمان سرای کوچکی می شناسد
[ترجمه گوگل]یک مرد همراه خود را در یک سفر طولانی و مسافرخانه کوچک می داند
5. He was my only Chinese companion during my stay in Australia.
[ترجمه ترگمان]او تنها همدم من در استرالیا در استرالیا بود
[ترجمه گوگل]او در طول اقامت من در استرالیا تنها همراه چینی بود
6. He was my only Chinese companion during my stay in American.
[ترجمه ناشناس] او تنها همدم چینی من در طول اقامتم در آمریکا بود
[ترجمه ترگمان]اون تنها همیار من در مدت اقامت من در آمریکا بود
[ترجمه گوگل]او در طول اقامت من در آمریکا، تنها همراه چینی بود
7. She becomes a companion to a foreigner.
[ترجمه ترگمان]او هم نشینی با یک بیگانه است
[ترجمه گوگل]او به همراه یک خارجی می آید
8. A dog is a faithful companion.
[ترجمه ترگمان]یک سگ با وفا است
[ترجمه گوگل]سگ یک همراه وفادار است
9. Courtesy is the inseparable companion of virtue.
[ترجمه ترگمان]با کسب اجازه، همدم جدایی ناپذیر فضیلت است
[ترجمه گوگل]حسن نیت همسانی جدایی ناپذیر از فضیلت است
10. He waved desperately to his companion.
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی دستش را برای رفیق خود تکان داد
[ترجمه گوگل]او به شدت به مامانش ضربه زد
11. For ten years he had been her constant companion .
[ترجمه ترگمان]ده سال بود که همدم همیشگی او بود
[ترجمه گوگل]برای ده سال او همدم ثابت خود بوده است
12. The boy struck at his companion who had jeered at him.
[ترجمه ترگمان]پسر به رفیقش حمله کرد که او را مسخره کرده بود
[ترجمه گوگل]این پسر به همراهش که به او زل زده بود ضربه زد
13. Fred had been her constant companion for the last six years of her life.
[ترجمه ترگمان]شش سال بود که فرد همراهش بود
[ترجمه گوگل]فرد همدم ثابت خود را برای شش سال گذشته از زندگی اش بوده است
14. My companion waited for me at the end of the street.
[ترجمه ترگمان]مصاحب من در انتهای خیابان منتظر من بود
[ترجمه گوگل]همراه من برای من در انتهای خیابان منتظر من بود
15. Fear was the hostages' constant companion.
[ترجمه ترگمان]ترس، companion دائمی بود
[ترجمه گوگل]ترس همدم ثابت گروگان ها بود
16. A friend is a loving companion at all times.
[ترجمه ترگمان]دوست داشتن همیشه یک رفیق دوست داشتنی است
[ترجمه گوگل]یک دوست همدم دوست داشتنی است