1. Senator Troy denounced the complacent attitude of the polluters of our air.
سناتور تروی نگرش خود خواهانه ی آلوده کنندگان هوا را محکوم کرد
2. How can you be complacent about such a menace?
شما چطور میتوتنید نسبت به چنین تحدیدی بی توجه باشید؟
3. I was surprised that Martin was so complacent about his brief part in the play.
تعجب کردم از اینکه مارتین بخاطر نقش مختصرش در نمایش اینقدر خوشنود بود
4. success has made him complacent
موفقیت او را غره کرده است.
5. There's a danger of becoming complacent if you win a few games.
[ترجمه ناهید] اگر کمی از بازی هارا برنده شوید خطر مغرور شدن وجوددارد
[ترجمه ترگمان]اگه یه چند تا بازی در بیاری خطری برای خودش وجود نداره
[ترجمه گوگل]اگر شما چند بازی را برنده شوید، خطر ابتلا به آرامش وجود دارد
6. We must not become complacent over any success.
[ترجمه ترگمان]ما نباید از هر گونه موفقیتی خشنود باشیم
[ترجمه گوگل]ما نباید از هر موفقیتی دلخور باشیم
7. The winner's complacent smile annoyed some people.
[ترجمه ترگمان]لبخند رضایت آمیز برنده بعضی از مردم را ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]لبخند دلخوشی برنده برخی افراد را ناراحت کرد
8. Teachers are far from complacent about this problem.
[ترجمه ترگمان]معلمان از این مشکل راضی نیستند
[ترجمه گوگل]معلمان نسبت به این مسئله بسیار خوشحال هستند
9. The danger lies in becoming too complacent.
[ترجمه ترگمان]خطر در این است که بیش از حد ازخودراضی شود
[ترجمه گوگل]خطر در حال تبدیل شدن به بیش از حد خودخواهانه است
10. We must not be complacent about our achievements; there is still a lot to be done.
[ترجمه Mahira] ما نباید به دستاورد هایمان مغرور شویم ؛ هنوز کار های زیادی برای انجام دادن وجود دارد.
[ترجمه ترگمان]ما نباید از achievements خشنود باشیم؛ هنوز کاره ای زیادی باید انجام شود
[ترجمه گوگل]ما نباید در مورد دستاوردهای ما رضایت داشته باشیم؛ هنوز هم باید انجام شود
11. Our team lost because some players became complacent.
[ترجمه ترگمان]تیم ما به این دلیل شکست خورد که برخی بازیکنان خشنود شدند
[ترجمه گوگل]تیم ما از دست داده است، زیرا بعضی از بازیکنان خوشحال هستند
12. We cannot afford to be complacent about our health.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم در مورد سلامتی مان خشنود باشیم
[ترجمه گوگل]ما نمیتوانیم در مورد سلامتی خودمان راضی باشیم
13. We must not become complacent about progress.
[ترجمه ترگمان]ما نباید در مورد پیشرفت خشنود باشیم
[ترجمه گوگل]ما نباید از پیشرفت خودداری کرد
14. We simply cannot afford to be complacent about the future of our car industry.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم در مورد آینده صنعت اتومبیل خشنود باشیم
[ترجمه گوگل]ما به سادگی نمی توانیم در مورد آینده صنعت خودرو ما آرامش داشته باشیم
15. She was complacent about her achievements.
[ترجمه ترگمان]او از achievements خشنود بود
[ترجمه گوگل]او از دستاوردهای او خوشحال بود
16. While most of us feel fairly complacent about the nutrients we're getting from our diets, the facts tell a very different story.
[ترجمه ترگمان]در حالی که اکثر ما در مورد مواد غذایی که از رژیم غذایی خود دریافت می کنیم احساس خشنودی می کنیم، حقایق داستان بسیار متفاوتی می گویند
[ترجمه گوگل]در حالی که اکثر ما احساس راحتی در مورد مواد مغذی که ما از رژیم هایمان دریافت می کنیم، حقایق داستان های بسیار متفاوت را شرح می دهند
17. We can't afford to become complacent about any of our products.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم در مورد هر کدام از محصولات مان خشنود باشیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم در مورد هر کدام از محصولات ما صمیمانه بمانیم