قصور
smugness
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• quality of being smug, quality of being self-satisfied, complacency
جملات نمونه
1. There was a hint of smugness in her voice.
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانی از غرور در صدایش وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در صدای او اشاره ای به قصاص وجود دارد
[ترجمه گوگل]در صدای او اشاره ای به قصاص وجود دارد
2. Jean-Paul's smugness, and that of his friends, made him angrier still.
[ترجمه ترگمان]او سرش را بلند کرد و گفت: - فکر نمی کنم تو بتونی این کار رو بکنی
[ترجمه گوگل]ستیزه جین پل و دوستانش او را هنوز هم خشمگین کرده اند
[ترجمه گوگل]ستیزه جین پل و دوستانش او را هنوز هم خشمگین کرده اند
3. I abhor smugness, passivity, caste system. write with recent photo.
[ترجمه ترگمان]از نخوت، passivity، سیستم طبقاتی بیزارم در حال نوشتن با عکس اخیر است
[ترجمه گوگل]من عصبانیت، انسداد، سیستم کست را تحریک می کنم با عکس اخیر بنویسید
[ترجمه گوگل]من عصبانیت، انسداد، سیستم کست را تحریک می کنم با عکس اخیر بنویسید
4. Ah, the everlasting smugness of people!
[ترجمه ترگمان]آه، غرور ابدی مردم!
[ترجمه گوگل]آه، سختگویی ابدی مردم!
[ترجمه گوگل]آه، سختگویی ابدی مردم!
5. Admit it: You harbor more than a little smugness and pride that you know how software and information technology work whereas nongeeks don't.
[ترجمه ترگمان]قبول کنید: شما بیش از یک نخوت و غرور کمی را در نظر دارید که می دانید نرم افزار و فن آوری اطلاعات چگونه کار می کنند در حالی که nongeeks این کار را انجام نمی دهند
[ترجمه گوگل]پذیرش آن شما بیش از یک گرایش و افتخار کوچک دارید که می دانید چگونه نرمافزار و فناوری اطلاعات کار می کنند در غیر اینصورت نه
[ترجمه گوگل]پذیرش آن شما بیش از یک گرایش و افتخار کوچک دارید که می دانید چگونه نرمافزار و فناوری اطلاعات کار می کنند در غیر اینصورت نه
6. This sense of self-confidence and, indeed, smugness stem med from China's historical role in Asia.
[ترجمه ترگمان]این حس اعتماد به نفس و در واقع، از نقش تاریخی چین در آسیا پیروی می کند
[ترجمه گوگل]این حس اعتماد به نفس و در واقع قصاص، از نقش تاریخی چین در آسیا محسوب می شود
[ترجمه گوگل]این حس اعتماد به نفس و در واقع قصاص، از نقش تاریخی چین در آسیا محسوب می شود
7. Kennedy handled the firestorm of outrage with self-defeating smugness.
[ترجمه ترگمان]کندی خشم خود را از غرور خود شکست داد
[ترجمه گوگل]کندی با طغیان خود شکست خورده خشمگین شده است
[ترجمه گوگل]کندی با طغیان خود شکست خورده خشمگین شده است
8. He had the smugness that many lawyers show.
[ترجمه ترگمان]به بیت از اینکه وکلای متعددی نشان می دادند، احساس غرور می کرد
[ترجمه گوگل]او چندین وکیل نشان داد
[ترجمه گوگل]او چندین وکیل نشان داد
9. The endearing bathos and crassness of Laurel found an admirable foil in the elephantine smugness of his rotund partner.
[ترجمه ترگمان]این عزیز و لوس و گران بها، برگ برنده قابل تحسینی در نخوت و نخوت همراه او پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]حمام های دلسوز و لورل لورل یک فویل قابل تحسین در افسانه ی افراطی شریک زندگی خود را پیدا کردند
[ترجمه گوگل]حمام های دلسوز و لورل لورل یک فویل قابل تحسین در افسانه ی افراطی شریک زندگی خود را پیدا کردند
10. However, there were times when the design was completed before I'd left the meeting; all just fell into place, giving an inward warmth of satisfaction (perhaps even smugness).
[ترجمه ترگمان]با این حال زمان هایی وجود داشت که طرح قبل از اینکه من جلسه را ترک کنم تکمیل شد؛ همه آن ها به جای خود افتادند و گرمای درونی رضایتی را به وجود آوردند (شاید در حال نخوت)
[ترجمه گوگل]با این حال، زمان هایی وجود داشت که قبل از اینکه جلسه را ترک کنم، طراحی انجام شد همه فقط به جای گذاشتند، و گرمای درونی رضایت را به وجود آوردند (شاید حتی سختی)
[ترجمه گوگل]با این حال، زمان هایی وجود داشت که قبل از اینکه جلسه را ترک کنم، طراحی انجام شد همه فقط به جای گذاشتند، و گرمای درونی رضایت را به وجود آوردند (شاید حتی سختی)
11. I detect a hint of I - told - you - so smugness about some of the gloomy advance commentary on Copenhagen.
[ترجمه ترگمان]من نشانه هایی از اینکه به شما گفته بودم را کشف کردم - تا حدی در مورد برخی از نظرات پیشروی شوم در کپنهاگ احساس غرور می کنم
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که من به شما گفته بودم که در مورد برخی از تفسیر پیشنهادی کوبا در کپنهاگ، خیلی جدی است
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که من به شما گفته بودم که در مورد برخی از تفسیر پیشنهادی کوبا در کپنهاگ، خیلی جدی است
12. Whether one judges Cronkite right or wrong in that respect, he brought dignity to news delivery and helped guide a period without cynicism or smugness.
[ترجمه ترگمان]اینکه آیا در این رابطه یکی از قضات حق یا نادرستی دارد یا خیر، او مقام خود را به توزیع اخبار رساند و مدت کوتاهی بدون بدبینی یا نخوت به راهنما کمک کرد
[ترجمه گوگل]این که آیا کرونیکت قضاوت درست یا غلط در این رابطه است، او شایستگی را برای تحویل اخبار به ارمغان آورد و به راهنمایی یک دوره بدون بدبینی یا قصاص کمک کرد
[ترجمه گوگل]این که آیا کرونیکت قضاوت درست یا غلط در این رابطه است، او شایستگی را برای تحویل اخبار به ارمغان آورد و به راهنمایی یک دوره بدون بدبینی یا قصاص کمک کرد
13. It is a strange mix of protective sororal sympathy and smugness.
[ترجمه ترگمان]ترکیب عجیبی از همدردی sororal و نخوت است
[ترجمه گوگل]این یک ترکیب عجیب و غریب از همدردی و محرمانه است
[ترجمه گوگل]این یک ترکیب عجیب و غریب از همدردی و محرمانه است
14. Once the foolhardy are teetering on the precipice, it is too late for smugness.
[ترجمه ترگمان]وقتی افراد احمق در لبه پرتگاه قرار می گیرند، خیلی دیر شده
[ترجمه گوگل]هنگامی که بی رحمانه بر روی شکاف قرار می گیرند، برای دشواری بسیار دیر است
[ترجمه گوگل]هنگامی که بی رحمانه بر روی شکاف قرار می گیرند، برای دشواری بسیار دیر است
پیشنهاد کاربران
رضایت خاطر، خودبینی
از خود راضی بودن
کلمات دیگر: