کلمه جو
صفحه اصلی

cosy


معنی : دنج، گرم و نرم
معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: cozy، cozy : دنج، راحت

انگلیسی به فارسی

( cozy =) دنج، راحت، گرم و نرم


دنج، گرم و نرم، راحت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: cosier, cosiest
• : تعریف: variant of cozy.

• fabric cover for a teapot or kettle
comfortable; warm (also cosey)
cosy means comfortable and warm.
you use cosy to describe activities that are pleasant and friendly.
a tea cosy is a soft cover used to keep a teapot warm.

مترادف و متضاد

دنج (صفت)
snug, cozy, reclusive, cosy, out-of-the-way

گرم و نرم (صفت)
snug, cozy, cosy

جملات نمونه

1. I felt warm and cosy sitting by the fire.
[ترجمه فاطمه احمدی] من گرما وراحتی نشستن کنار اتش رو حس کردم
[ترجمه ترگمان]گرم و راحت کنار بخاری نشستم
[ترجمه گوگل]احساس کردم گرم و راحت نشسته توسط آتش

2. The living room was warm and cosy .
[ترجمه ترگمان]اتاق نشیمن گرم و دنج بود
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن گرم و راحت بود

3. We spent a cosy evening chatting by the fire.
[ترجمه ترگمان]ما یک شب راحت با آتش در حال گپ زدن بودیم
[ترجمه گوگل]ما عصر دلپذیری را با آتش زدیم

4. I felt all cosy tucked up in bed.
[ترجمه ترگمان]همه cosy را در رختخواب احساس کردم
[ترجمه گوگل]احساس کردم همه چیز در اتاق خواب تنگ شده است

5. This room is nice and cosy in the winter.
[ترجمه ترگمان]این اتاق در زمستان خوب و دنج است
[ترجمه گوگل]این اتاق در زمستان بسیار زیبا و دلپذیر است

6. The lamplight gave a cosy glow to the room.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ اتاق را روشن کرد
[ترجمه گوگل]لامپلایت به اتاق خیره شده بود

7. It's much better to have a small cosy room than a big cold one.
[ترجمه ترگمان]بهتر است یک اتاق دنج و دنج داشته باشیم تا یک اتاق دنج و راحت
[ترجمه گوگل]خیلی بهتر است که یک اتاق راحت و راحت داشته باشیم تا یک اتاق بزرگ

8. In the cosy consulting room the children are surrounded by familiar objects.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در اتاق مشاوره cosy با اشیا آشنا احاطه شده اند
[ترجمه گوگل]در اتاق مشاوره دنج، اطفال با اشیا آشنا احاطه شده اند

9. The room looked cosy and inviting.
[ترجمه ترگمان]اتاق راحت و دنج به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]اتاق دنج و دعوت شد

10. We had a cosy chat by the fire.
[ترجمه ترگمان]کنار بخاری با هم گپ زدیم
[ترجمه گوگل]ما یک چت دلپذیر با آتش داشتیم

11. She's got herself fixed up with a cosy flat.
[ترجمه ترگمان]خودش را با یک آپارتمان دنج و راحت تزیین کرده
[ترجمه گوگل]او خود را با یک تخت دنج ثابت کرده است

12. He showed me into a cosy little room.
[ترجمه ترگمان]او مرا به یک اتاق دنج و دنج و راحت نشان داد
[ترجمه گوگل]او را به یک اتاق کوچک دنج نشان داد

13. The overall ambience of the room is cosy.
[ترجمه ترگمان]محیط کلی اتاق راحت است
[ترجمه گوگل]محیط کلی اتاق راحت است

14. The danger is that things get too cosy.
[ترجمه ترگمان]خطر این است که اوضاع خیلی راحت باشد
[ترجمه گوگل]خطر این است که همه چیز خیلی دنج است

پیشنهاد کاربران

دنج

دنج، جمع و جور


کلمات دیگر: