به طور کلی، کلا، به طور سرجمع، به عنوان یک واحد کامل
as a whole
به طور کلی، کلا، به طور سرجمع، به عنوان یک واحد کامل
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: when regarded in entirety.
• مشابه: all in all, altogether, in the main
• مشابه: all in all, altogether, in the main
- As a whole, your papers are well written.
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک کتاب کامل، کاغذهای تو هم خوب نوشته شده اند
[ترجمه گوگل] به طور کلی، مقالات شما به خوبی نوشته شده است
[ترجمه گوگل] به طور کلی، مقالات شما به خوبی نوشته شده است
• generally, in a general sense
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] تمامی
جملات نمونه
1. The nation as a whole was thoroughly polarized into left-and right-wing groups.
[ترجمه ترگمان]ملت به عنوان یک کل به طور کامل به گروه های چپ و راست متمایل شد
[ترجمه گوگل]ملت به طور کامل به گروههای چپ و راست تعلق داشت
[ترجمه گوگل]ملت به طور کامل به گروههای چپ و راست تعلق داشت
2. He cared for her as a whole person rather than just a sex object.
[ترجمه ترگمان]او بیش از یک هدف جنسی به او علاقه مند بود
[ترجمه گوگل]او برای او به عنوان یک فرد کامل به جای یک جنس جنسی مورد مراقبت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او برای او به عنوان یک فرد کامل به جای یک جنس جنسی مورد مراقبت قرار گرفت
3. We must consider these matters as a whole.
[ترجمه ترگمان]باید به این مسائل فکر کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید این مسائل را به طور کلی در نظر بگیریم
[ترجمه گوگل]ما باید این مسائل را به طور کلی در نظر بگیریم
4. Fortunately, militarism failed to take root in Europe as a whole.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، نظامی گری در اروپا به عنوان یک کل شکست خورد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، نظامی گرایی در اروپا به طور کلی ریشه نداشت
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، نظامی گرایی در اروپا به طور کلی ریشه نداشت
5. With no buyer in sight for the company as a whole, the vultures started to circle.
[ترجمه ترگمان]با اینکه هیچ مشتری برای شرکت در نظر گرفتن شرکت نداشت، the شروع به چرخیدن کردند
[ترجمه گوگل]در حالی که هیچ یک از خریدارها برای این شرکت به طور کلی دیده نمی شود، صدف ها شروع به چرخاندن می کنند
[ترجمه گوگل]در حالی که هیچ یک از خریدارها برای این شرکت به طور کلی دیده نمی شود، صدف ها شروع به چرخاندن می کنند
6. The research has far-reaching implications for medicine as a whole.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق مفاهیم گسترده ای برای پزشکی به عنوان یک کل دارد
[ترجمه گوگل]این تحقیقات پیامد های گسترده ای برای پزشکی به طور کلی دارد
[ترجمه گوگل]این تحقیقات پیامد های گسترده ای برای پزشکی به طور کلی دارد
7. This scandal will reflect badly on the Party as a whole.
[ترجمه ترگمان]این رسوایی به طور کلی بر حزب تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]این رسوایی به شدت در حزب به طور کلی منعکس خواهد شد
[ترجمه گوگل]این رسوایی به شدت در حزب به طور کلی منعکس خواهد شد
8. These issues can be considered severally, or as a whole.
[ترجمه ترگمان]این مسائل می توانند یک یا یک کل در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]این مسائل را می توان به طور جدی یا به طور کلی در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]این مسائل را می توان به طور جدی یا به طور کلی در نظر گرفت
9. As a whole we do not eat enough fibre in Britain.
[ترجمه ترگمان]ما به اندازه کافی فیبر کافی در بریتانیا نداریم
[ترجمه گوگل]به طور کلی فیبر کافی در بریتانیا نداریم
[ترجمه گوگل]به طور کلی فیبر کافی در بریتانیا نداریم
10. As a whole the series was never less than watchable - hokum, perhaps, but entertaining.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در تمام این ماجرا هرگز جز چرت و پرت و چرت و پرت نبوده، اما سرگرم کننده است
[ترجمه گوگل]در کل سری هرگز کمتر از تماشا بود - hokum، شاید، اما سرگرم کننده
[ترجمه گوگل]در کل سری هرگز کمتر از تماشا بود - hokum، شاید، اما سرگرم کننده
11. In the nation as a whole there is no desire for war.
[ترجمه ترگمان]در کل ملت هیچ میلی برای جنگ وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در ملت به طور کلی تمایل به جنگ وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در ملت به طور کلی تمایل به جنگ وجود ندارد
12. The population as a whole is/are in favour of the reform.
[ترجمه ترگمان]مردم به عنوان یک کل به نفع اصلاحات هستند
[ترجمه گوگل]جمعیت به عنوان یک کل به حمایت اصلاح رفته است
[ترجمه گوگل]جمعیت به عنوان یک کل به حمایت اصلاح رفته است
13. Mr Savino has been charged with three murders as well as a whole slew of other crimes.
[ترجمه ترگمان]آقای Savino به سه قتل و یک قتل کلی دیگر متهم شده است
[ترجمه گوگل]آقای Savino شده است به اتهام سه قتل و همچنین کل یک جنایت دیگر
[ترجمه گوگل]آقای Savino شده است به اتهام سه قتل و همچنین کل یک جنایت دیگر
14. The trade union movement was swept along by the same tidal wave of patriotism which affected the country as a whole.
[ترجمه ترگمان]جنبش اتحادیه تجاری با همان موج از میهن پرستی که کل کشور را تحت تاثیر قرار داد، حرکت کرد
[ترجمه گوگل]جنبش اتحادیه های کارگری با همان موج ناگهانی وطن پرستی که بر کل کشور تاثیر می گذارد، جابجا شد
[ترجمه گوگل]جنبش اتحادیه های کارگری با همان موج ناگهانی وطن پرستی که بر کل کشور تاثیر می گذارد، جابجا شد
15. He described the move as a victory for the people of South Africa as a whole.
[ترجمه ترگمان]او این حرکت را به عنوان یک پیروزی برای مردم آفریقای جنوبی توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او این حرکت را به عنوان یک پیروزی برای مردم آفریقای جنوبی به طور کلی توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او این حرکت را به عنوان یک پیروزی برای مردم آفریقای جنوبی به طور کلی توصیف کرد
پیشنهاد کاربران
روی هم رفته
در مجموع، در کل، روی هم رفته
به طور کلی
در مجموع
مجموعا
در مجموع
مجموعا
کُل یک چیز، مجوعِ جزءهای کوچکتر
در مجموع، روی هم رفته
به نقل از هزاره:
1. به صورت کامل، به صورت یکپارچه
2. در کل، کلاً، همگی
1. به صورت کامل، به صورت یکپارچه
2. در کل، کلاً، همگی
در کلیت خود
به طور اعم
کلمات دیگر: