محاکمه و تنبیه کردن، دادرسی کردن و جزا دادن، آشکار کردن، پرده برداشتن، افشا کردن، 1- (از اغما یا بیهوشی) در آوردن، به هوش آوردن 2- احیا کردن، جان بخشیدن، نیرودادن
bring to life
محاکمه و تنبیه کردن، دادرسی کردن و جزا دادن، آشکار کردن، پرده برداشتن، افشا کردن، 1- (از اغما یا بیهوشی) در آوردن، به هوش آوردن 2- احیا کردن، جان بخشیدن، نیرودادن
انگلیسی به انگلیسی
• cause to return to consciousness, cause to become conscious again; put animation into; animate; make lifelike
جملات نمونه
1. The cold, hard cruelty of two young men is vividly brought to life in this true story.
[ترجمه ترگمان]بی رحمی و سنگدلی دو مرد جوان به طور واضح در این داستان واقعی به وجود آمده است
[ترجمه گوگل]ظلم و ستم سخت دو مرد جوان در این داستان واقعی زنده است
[ترجمه گوگل]ظلم و ستم سخت دو مرد جوان در این داستان واقعی زنده است
2. The days of the slave trade are brought to life in a themed experience which includes interactive displays and a museum.
[ترجمه ترگمان]روزه ای تجارت برده در یک تجربه موضوعی به زندگی آورده می شود که شامل نمایش های تعاملی و یک موزه می شود
[ترجمه گوگل]روزهای تجارت برده در یک تجربه مضمون که شامل نمایش های تعاملی و موزه ای است، به زندگی خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]روزهای تجارت برده در یک تجربه مضمون که شامل نمایش های تعاملی و موزه ای است، به زندگی خود ادامه می دهد
3. Using his clipped voice and precise prose, he brings to life conflicts and tragedies from far-flung locations.
[ترجمه ترگمان]او با استفاده از صدای clipped و نثر دقیق، برخوردها و تراژدی های زندگی را از مکان های دور افتاده به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]با استفاده از صدای قطع و ضبط شده دقیق، او به درگیری های زندگی و تراژدی از مناطق دور افتاده منجر می شود
[ترجمه گوگل]با استفاده از صدای قطع و ضبط شده دقیق، او به درگیری های زندگی و تراژدی از مناطق دور افتاده منجر می شود
4. An ad campaign brought to life.
[ترجمه ترگمان]یک تبلیغ تبلیغاتی برای زندگی آورده شد
[ترجمه گوگل]یک آگهی تبلیغاتی به زندگی منجر شد
[ترجمه گوگل]یک آگهی تبلیغاتی به زندگی منجر شد
5. The work has brought to life a number of fine frescoes which were concealed beneath a thick layer of plaster.
[ترجمه ترگمان]این اثر به زندگی تعدادی از نقاشی های زیبا را که زیر یک لایه ضخیم از گچ پنهان شده بودند، به زندگی آورده است
[ترجمه گوگل]این کار باعث به وجود آمدن تعدادی از نقاشی های زیبا شده است که در زیر یک لایه ضخیم از گچ پنهان شده اند
[ترجمه گوگل]این کار باعث به وجود آمدن تعدادی از نقاشی های زیبا شده است که در زیر یک لایه ضخیم از گچ پنهان شده اند
6. These principles can be applied to energise and bring to life the hard edges of Euclidean geometry and of the drawing board.
[ترجمه ترگمان]این اصول را می توان برای انرژی energise اعمال کرد و لبه های سخت هندسه اقلیدسی و تخته طراحی را به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]این اصول را می توان برای تحریک و تحمل لبه های سخت هندسه اقلیدس و تخته رسم اعمال کرد
[ترجمه گوگل]این اصول را می توان برای تحریک و تحمل لبه های سخت هندسه اقلیدس و تخته رسم اعمال کرد
7. It's a picture postcard brought to life.
[ترجمه ترگمان]این یک کارت پستالی است که برای زندگی آورده شده است
[ترجمه گوگل]این یک کارت پستال است که برای زندگی به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]این یک کارت پستال است که برای زندگی به ارمغان آورده است
8. Working every weekend and most nights since November, Brown has been steadily bringing to life his and Evans' allegorical design.
[ترجمه ترگمان]براون هر هفته و بیشتر شب ها از ماه نوامبر کار می کند و به طور پیوسته طراحی تمثیلی خود و Evans را به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]براون هر روز آخر هفته و بیشتر شبها از ماه نوامبر کار خود را به طور مداوم به طرح تمثیل او و اوانز تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]براون هر روز آخر هفته و بیشتر شبها از ماه نوامبر کار خود را به طور مداوم به طرح تمثیل او و اوانز تبدیل کرده است
9. Realistic recreations of past dark deeds are dramatically brought to life through tableaux, scenic effects and spectacular sound and lighting.
[ترجمه ترگمان]تفریحات و کاره ای تیره گذشته به طور چشمگیری از طریق تابلوهای نقاشی، جلوه های زیبا و نور و نورپردازی تماشایی به زندگی در می آیند
[ترجمه گوگل]تفریحات واقعی از اعمال تاریک گذشته به طرز چشمگیری از طریق تابلو، جلوه های منظره و صدای تماشایی و نورپردازی به نمایش گذاشته شده است
[ترجمه گوگل]تفریحات واقعی از اعمال تاریک گذشته به طرز چشمگیری از طریق تابلو، جلوه های منظره و صدای تماشایی و نورپردازی به نمایش گذاشته شده است
10. The Kama Sutra, for 000 years the Lover's lexicon, is beautifully brought to life in the new video.
[ترجمه ترگمان]\"کاما\"، به مدت ۲۰۰۰ سال فرهنگ لغت \"دلداده\"، به زیبایی به زندگی در ویدئوی جدید تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]Kama Sutra، برای هزار سال سخنرانی عاشقانه، به زیبایی در ویدیو جدید به زندگی به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]Kama Sutra، برای هزار سال سخنرانی عاشقانه، به زیبایی در ویدیو جدید به زندگی به ارمغان آورد
11. I put to death and I bring to life, I have wounded and I will heal, and no one can deliver out of my hand.
[ترجمه ترگمان]من مرگ را به دست خواهم آورد و زندگی خواهم کرد، من زخمی خواهم شد و من شفا خواهم یافت و هیچ کس نمی تواند از دست من خلاص شود
[ترجمه گوگل]من به مرگ محکوم شدم و من را به زندان انداختم، زخمی شدم و من بهبود می یابم و هیچکس نمی تواند از دستم بیرون برود
[ترجمه گوگل]من به مرگ محکوم شدم و من را به زندان انداختم، زخمی شدم و من بهبود می یابم و هیچکس نمی تواند از دستم بیرون برود
12. The prompt use of artificial respiration can often bring to life a victim of drowning.
[ترجمه ترگمان]استفاده سریع از تنفس مصنوعی می تواند قربانی غرق شدن شود
[ترجمه گوگل]استفاده سریع از تنفس مصنوعی اغلب می تواند جان یک قربانی غرق شود
[ترجمه گوگل]استفاده سریع از تنفس مصنوعی اغلب می تواند جان یک قربانی غرق شود
13. The quality cast of this production help bring to life the magic and intrigue of a tale of spirits, sorcery, monsters and maidens and shipwrecked, scheming noblemen .
[ترجمه ترگمان]این تولید کیفیت، کمک به زندگی، sorcery و توطئه ها و sorcery و monsters و maidens و shipwrecked و غیره و غیره و غیره و غیره و غیره و غیره
[ترجمه گوگل]بازیگران با کیفیت از این تولید کمک می کنند تا جادو و فریاد یک داستان از ارواح، جادو، هیولا و خدمتگزاران و کشتی ناپدید شده، اسطوره نویسان
[ترجمه گوگل]بازیگران با کیفیت از این تولید کمک می کنند تا جادو و فریاد یک داستان از ارواح، جادو، هیولا و خدمتگزاران و کشتی ناپدید شده، اسطوره نویسان
14. That statue the good elephant to bring to life.
[ترجمه ترگمان] اون مجسمه فیل خوبه که زنده می مونه
[ترجمه گوگل]این مجسمه فیل خوب برای آوردن به زندگی است
[ترجمه گوگل]این مجسمه فیل خوب برای آوردن به زندگی است
15. I started my venture to bring to life my passion so I don't even think of going without it.
[ترجمه ترگمان]سرم را تکان دادم تا زندگیم را به زندگی ادامه دهم، بنابراین حتی به رفتن به آن فکر هم نمی کنم
[ترجمه گوگل]من تلاش خود را آغاز کرده ام تا عشق من را به زندگی بسپارم، بنابراین حتی فکر نمی کنم بدون آن بیفتم
[ترجمه گوگل]من تلاش خود را آغاز کرده ام تا عشق من را به زندگی بسپارم، بنابراین حتی فکر نمی کنم بدون آن بیفتم
پیشنهاد کاربران
زندگی تازه بخشیدن
هیجانی کردن، هیجان دادن/بخشیدن
جان بخشیدن/ روح تازه دادن
به نقل از هزاره:
به هوش آوردن
زندگی بخشیدن به
جان دادن به
زندگی دوباره ای بخشیدن به
به هوش آوردن
زندگی بخشیدن به
جان دادن به
زندگی دوباره ای بخشیدن به
جان بخشیدن
زندگی دوباره دادن
به هوش آوردن هم معنی میده
زندگی دوباره دادن
به هوش آوردن هم معنی میده
حقیقت بخشیدن به چیزی
کلمات دیگر: