کلمه جو
صفحه اصلی

گاوگل

لغت نامه دهخدا

گاوگل . [ گ َ ] (اِ مرکب ) گله ٔ گاو. گوگل .


گاوگل . [ گ ُ ](اِخ ) دهی جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 58 هزارگزی جنوب خاوری ماه نشان و 12 هزارگزی راه عمومی . کوهستانی ، سردسیر، دارای 305 تن سکنه ، اکثر سادات هستند. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات ، میوه جات . شغل اهالی آنجا زراعت ، گلیم بافی . راه آنجا مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


گاوگل. [ گ ُ ]( اِخ ) دهی جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 58 هزارگزی جنوب خاوری ماه نشان و 12 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی ، سردسیر، دارای 305 تن سکنه ، اکثر سادات هستند. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات ، میوه جات. شغل اهالی آنجا زراعت ، گلیم بافی. راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

گاوگل. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) گله گاو. گوگل.


کلمات دیگر: