کلمه جو
صفحه اصلی

speech therapy

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: speech therapist (n.)
• : تعریف: treatment of speech and language disorders of either physical or cognitive origins.

- Speech therapy has helped her with her lisp.
[ترجمه ترگمان] گفتار درمانی او را با زبان lisp به او کمک کرده است
[ترجمه گوگل] سخنرانی درمانی به او کمک کرده است

• dealing with problems concerning speaking and listening
speech therapy is the treatment of people who have speech and language problems.

جملات نمونه

1. She needed speech therapy after she suffered severe head injuries in a car accident.
[ترجمه ترگمان]او پس از اینکه دچار جراحت های جدی در یک تصادف اتومبیل شد، به گفتار درمانی نیاز داشت
[ترجمه گوگل]او پس از آسیب شدید در آسیب های ناشی از اتومبیل، به گفتار درمان نیاز داشت

2. A stammering child can benefit from speech therapy.
[ترجمه ترگمان]یک کودک لکنت زبان می تواند از گفتار درمانی بهره مند شود
[ترجمه گوگل]یک کودک پر زرق و برق می تواند از گفتار درمانی بهره مند شود

3. Speech therapy helped correct her lisp.
[ترجمه ترگمان]گفتار درمانی به اصلاح زبان کودکانه او کمک می کرد
[ترجمه گوگل]گفتار درمانی به اصلاح لیپ او کمک کرد

4. I was never in speech therapy.
[ترجمه ترگمان] من هیچوقت توی جلسات درمانی نبودم
[ترجمه گوگل]من هرگز در گفتار درمانی نبودم

5. Will she need to have speech therapy?
[ترجمه ترگمان]اون نیاز داره که یه جلسه روان درمانی داشته باشه؟
[ترجمه گوگل]آیا او نیاز به گفتار درمانی دارد؟

6. Speech therapy teaches people different techniques enabling them to control their stammer and help them in conversation.
[ترجمه ترگمان]درمان گفتار به مردم روش های مختلفی را آموزش می دهد که آن ها را قادر می سازد تا زبانشان را کنترل کنند و به آن ها در گفتگو کمک کنند
[ترجمه گوگل]گفتار درمانی مردم را به تکنیک های مختلفی هدایت می کند که می توانند آنها را کنترل کنند و به گفتگو کمک کنند

7. After the surgery Donal had speech therapy and felt able to do some work.
[ترجمه ترگمان]بعد از جراحی، Donal گفتار درمانی داشت و احساس کرد قادر به انجام کاری است
[ترجمه گوگل]پس از جراحی، دونال سخنرانی داشت و قادر به انجام برخی کارها بود

8. Including physiotherapy and occupational therapy and speech therapy, and so on.
[ترجمه ترگمان]از جمله فیزیوتراپی و درمان حرفه ای و گفتار درمانی و غیره
[ترجمه گوگل]از جمله فیزیوتراپی و کار شغلی و سخنرانی و غیره

9. I'm getting a grant for a speech therapy course. But the thing is, I don't know whether I want to do it any more.
[ترجمه ترگمان]من دارم برای یک سخنرانی درمانی شرکت می کنم اما موضوع این است که نمی دانم آیا میل دارم دیگر این کار را بکنم یا نه
[ترجمه گوگل]من برای یک دوره گفتار درمانی کمک می کنم اما این چیزی است که من نمی دانم آیا می خواهم این کار را انجام دهم یا خیر

10. We suggested speech therapy at home may be an effective teament for speech disorder patients after they are discharged from hospital.
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهاد کردیم که درمان در خانه می تواند یک داروی موثر برای بیماران اختلال گفتار پس از مرخص شدن از بیمارستان باشد
[ترجمه گوگل]ما پیشنهاد گفتار درمانی در خانه ممکن است یک عامل موثر برای بیماران مبتلا به اختلال گفتار پس از آنها از بیمارستان برداشته شود

11. Objective To analyze the effect of speech therapy on severe hyperkinetic dysarthria.
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل تاثیر درمان گفتار بر dysarthria شدید hyperkinetic
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور تحلیل تأثیر گفتار در مورد دیسرفی شدید هیپوکینتیک

12. Conclusion Pharyngoplasty combined with speech therapy is effective in the treatment of patients with CVPI.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ترکیب Pharyngoplasty با درمان گفتار در درمان بیماران با CVPI موثر است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری فیزیوتراپی همراه با گفتار در درمان بیماران مبتلا به CVPI موثر است

13. Those who stutter often receive speech therapy.
[ترجمه ترگمان]کسانی که دچار لکنت زبان می شوند، اغلب گفتار درمانی دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که لکنت اغلب سخنرانی را دریافت می کنند

پیشنهاد کاربران

گفتاردرمانی


کلمات دیگر: