ورزش تماشاگر
spectator sport
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• a spectator sport is a sport that is very enjoyable to watch and that generally interests people as spectators more than as participants.
جملات نمونه
1. Learning is not a spectator sport.
[ترجمه ترگمان]یادگیری یک ورزش تماشاگر نیست
[ترجمه گوگل]یادگیری یک ورزش تماشاگر نیست
[ترجمه گوگل]یادگیری یک ورزش تماشاگر نیست
2. The most popular spectator sport is football.
[ترجمه ترگمان]محبوب ترین ورزش تماشاگر فوتبال است
[ترجمه گوگل]محبوب ترین تماشاچی ورزشی فوتبال است
[ترجمه گوگل]محبوب ترین تماشاچی ورزشی فوتبال است
3. What is the country's most popular spectator sport?
[ترجمه ترگمان]محبوب ترین ورزش کشور کدام است؟
[ترجمه گوگل]محبوب ترین تماشاچی ترین کشور است؟
[ترجمه گوگل]محبوب ترین تماشاچی ترین کشور است؟
4. Football is certainly the biggest spectator sport in Britain.
[ترجمه ترگمان]فوتبال قطعا بزرگ ترین ورزش تماشاگران در بریتانیا است
[ترجمه گوگل]فوتبال قطعا بزرگترین ورزش تماشاگر در بریتانیا است
[ترجمه گوگل]فوتبال قطعا بزرگترین ورزش تماشاگر در بریتانیا است
5. Life is not a spectator sport.
[ترجمه ترگمان]زندگی یک ورزش تماشاچی نیست
[ترجمه گوگل]زندگی یک ورزش تماشاگر نیست
[ترجمه گوگل]زندگی یک ورزش تماشاگر نیست
6. Fishing is not really a spectator sport.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیری واقعا یک ورزش تماشاچی نیست
[ترجمه گوگل]ماهیگیری واقعا یک ورزش تماشاگر نیست
[ترجمه گوگل]ماهیگیری واقعا یک ورزش تماشاگر نیست
7. Like I said, it's a spectator sport.
[ترجمه ترگمان]همونطور که گفتم، این یه ورزش spectator
[ترجمه گوگل]همانطور که گفتم، یک ورزش تماشاگر است
[ترجمه گوگل]همانطور که گفتم، یک ورزش تماشاگر است
8. Rugby has become big business and a spectator sport.
[ترجمه ترگمان]راگبی یک ورزش بزرگ و یک ورزش تماشاچی شده است
[ترجمه گوگل]راگبی تبدیل به یک کسب و کار بزرگ و یک تماشاگر ورزشی است
[ترجمه گوگل]راگبی تبدیل به یک کسب و کار بزرگ و یک تماشاگر ورزشی است
9. Sport may be taken too seriously; high-performance spectator sport is arguably too central to our lives already.
[ترجمه ترگمان]ورزش ممکن است به طور جدی گرفته شود؛ ورزش تماشاگر با عملکرد بالا مسلما برای زندگی ما بیش از حد مرکزی است
[ترجمه گوگل]ورزش ممکن است خیلی جدی گرفته شود؛ ورزش های تماشاگر با کارایی بالا، مسلما برای زندگی ما خیلی مهم است
[ترجمه گوگل]ورزش ممکن است خیلی جدی گرفته شود؛ ورزش های تماشاگر با کارایی بالا، مسلما برای زندگی ما خیلی مهم است
10. Spectator sport may have been partially commercialized but it never became a capitalist leisure enterprise.
[ترجمه ترگمان]این ورزش ممکن است تا حدی تجاری شده باشد اما هرگز به یک شرکت تفریحی سرمایه داری تبدیل نشد
[ترجمه گوگل]ورزش تماشاگر ممکن است تا حدی تجاری شده باشد، اما هرگز به یک سرمایه گذاری در اوقات فراغت تبدیل نمی شود
[ترجمه گوگل]ورزش تماشاگر ممکن است تا حدی تجاری شده باشد، اما هرگز به یک سرمایه گذاری در اوقات فراغت تبدیل نمی شود
11. Mathematics is not a spectator sport.
[ترجمه ترگمان]ریاضیات یک ورزش تماشاچی نیست
[ترجمه گوگل]ریاضیات ورزشی تماشا نیست
[ترجمه گوگل]ریاضیات ورزشی تماشا نیست
12. Another popular spectator sport, which is kings, is horse-racing, which is controlled by the Jockey Club.
[ترجمه ترگمان]یک ورزش محبوب دیگر، که پادشاهان است، مسابقه اسب دوانی است، که توسط the کنترل می شود
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از تماشاگران ورزشی که پادشاهان است، اسب مسابقه است که توسط باشگاه جولی کنترل می شود
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از تماشاگران ورزشی که پادشاهان است، اسب مسابقه است که توسط باشگاه جولی کنترل می شود
13. Horse racing is a leading spectator sport in many countries.
[ترجمه ترگمان]مسابقه اسب دوانی یک ورزش پیشرو در بسیاری از کشورها است
[ترجمه گوگل]مسابقات اسب سواری ورزش های پیشرو در بسیاری از کشورها است
[ترجمه گوگل]مسابقات اسب سواری ورزش های پیشرو در بسیاری از کشورها است
14. Next to Association Football, the chief spectator sport in English life is horse racing.
[ترجمه ترگمان]در کنار فدراسیون فوتبال، ورزش عمده تماشاگر در زندگی انگلیسی مسابقه اسب دوانی است
[ترجمه گوگل]در کنار فوتبال انجمن، تماشاگر اصلی ورزش در زندگی انگلیسی، اسب سواری است
[ترجمه گوگل]در کنار فوتبال انجمن، تماشاگر اصلی ورزش در زندگی انگلیسی، اسب سواری است
پیشنهاد کاربران
تماشا گران رقابت های ورزشی
ورزشهای پر تماشاگر
معنی ورزش های پر تماشا گر
ورزش تماشاگردار
ورزس تماشاگردار
کلمات دیگر: